چرا گریه بر امام حسین این همه ثواب دارد ؟!
شاید این سوال را بارها و بارها از خود پرسیده باشیم که چرا برای گریه بر حضرت سید الشهداء علیه السلام ، این همه فضیلت مترتب بوده و این همه اجر بر آن قرار داده شده است ؟!
همیشه این سوال برای خود من مطرح بود تا به جوابی قانع کننده برسم . مطلبی را از مرجوم آیت الله العظمی حاج شیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه الشریف در کتاب مجالس المواعظ و مجالس البکاء که مجموعه سخنرانی های ایشان در دهه ی اول محرم می باشد ؛ دیدم که کمی من را برای رسیدن به این پاسخ کمک کرد .
ایشان طی صحبت های خود در خصوص سقایت و آبرسانی به تشنگان علی الخصوص تشنگان کربلا ، با استدلالات خود ۴ سقا برای حرم حضرت حسین و اصحاب ایشان در کربلا معرفی فرموده و سپس در خصوص بکاء بر حضرت سید الشهداء می فرماید :
چشم گریان در مصائب حضرت حسین علیه السلام در حکم سقا در دشت بلاست .
و با بیان این نکته ، پاسخی به این سوال می دهند که گریه ، چرا اینهمه فضیلت دارد .
توضیح : اگر شما در کربلا بودید و ندای العطش فرزندان حضرت حسین را می شندید و خدا به شما این توفیق را می داد که می رفتید و برای آن عزیزان تشنه لب آبی فراهم می کردید ، چقدر دل امام حسین از این حرکت شما شاد می شد ؟
اگر شما وقتی حضرت حسین برای شش ماهه اش طلب آب می کرد ، او را با جرعه ای سیراب می کردید ، حضرت حسین به شما چه می فرمودند ؟
اشک شما ، چون یاری تشنگان دست بلاست ، در حکم آبرسانی به ایشان است و این آبرسانی حیلی دل حضرت زهرا سلام الله علیها را شاد می نماید .
حضرت زهرایی که لحظه به لحظه ی کربلا را می دید و اشک شما باعث شادی دل این بی بی مظلومه خواهد بود .
مگر نه این است که در روایات متعدده از فریقین وارد شده است که پیامبر اسلام فرمودند :
ان الله یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضبها
که حقیتا وقتی دل حضرت زهرا از کسی راضی باشد ، خدا از او راضیست و وقتی خدا از کسی راضی شد او را به دوزخ نخواهد برد و عذابش نخواهد داد .
نکته ۱ : در تشکیلات امام حسین علیه السلام که هستی اش را برای خدا داد ؛ هیچوقت دو دو تا اش چهار تا نمی شود بلکه دو دوتای آن ، حساب و کتاب ندارد که طبق آیه ی شریفه ی قرآن که برای صابران آمده است ، برای ایشان اجریست بی حساب که :
انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب
و چه کسی از حضرت حسین در این آزمون ، صابرتر ؟!
نکته ی ۲ : وقتی اشک برای حضرت حسین ، بر گونه هایمان جاری شد ، حکم بهشت را به ما می دهند اما امان از آن لحظه که شیطان نفس ، با وسوسه های خود این حکم را از ما برباید و با گناه ، ما را آلوده ی تبعات آن نماید .
نکته ی ۳ : خود امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمودند : اگر کسی حقوق مردم بر گردنش هست با ما نماند . پس بدانیم که حق الناس بسیار مورد اهمیت بوده و با این اشک ها ، از گردن ما ساقط نخواهد شد پس فرمایش امام صادق علیه السلام شاید در مورد کسانی که حق الناس به گردنشان می باشد ، صادق نباشد .
وصیه رهبر انقلاب به خواندن این چهار آیه بعد از نماز صبح
چهار تا آیه در تعقیب نماز صبح ذکر شده - که در کتاب مفاتیح الجنان هم هست - می توانید مراجعه کنید و آنها را بخوانید . هر کدام از این آیات هم که ذکر شده ، یک نتیجه ای دنبالش آمده است : « و اُفَوضُ امری الی الله . ان الله بصیرٌ بالعباد ، فَوَقاه الله سیِئات ما مکروا » ؛ « لا اله الا انت . سبحانک انّی کنتُ من الظالمین فاستجبنا له و نَجیناهُ من الغم و کذالک نُنجی المؤمنین» که آیه جناب یونس است ؛ آیه دیگر : « حسبُنا الله و نعم الوکیل فانقلبوا بنعمَةٍ من الله و فضل ٍ لَم یَمسَسهم سوء » و آیه چهارم هم : « ما شاء الله لا قوة الا بالله » است که مال آن قضیه دو برادر است .
اینها برای ما درس است ؛ وقتی انسان احساس می کند که کار ، بزرگ است ؛ کار ، با ارزش است ؛ کار دارای تأثیر اجتماعی ِ کلان است ، انگیزه اش بیشتر می شود .
مقام معظم رهبری« دامت برکاته» ، در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - ١٣٨٩/۵/١
کاریکاتور سیاسی جنگ لفظی بین کودک یهودی و فلسطینی برنده جایزه بهترین کاریکاتور در امریکا
کودک اسرئیلی : پدر من به من گفته شما شرور، تروریست و حیوان صفت هستید.
کودک فلسطيني: ولی پدر من چیزی بهم نگفته. آخه پدر تو اون رو کشته
چگونه روزی پر انرژی داشته باشیم؟
خیلی از ما در طول روز احساس خستگی و ضع میکنیم و مدام دنبال چیزی هستیم که انرژی ما را افزایش بدهد مدام خمیازه میکشیم و خسته ایم اما واقعا نمی دانیم به چه نیاز داریم ،به این نکات توجه کنید:
هر 3 تا 4 ساعت یک وعده غذایی کوچک یا میان وعده بخورید که قندخونتان همواره یکنواخت باشد.
وقتی قند خون پایین بیفتد شما احساس خستگی، عصبانیت و نا آرامی میکنید.
از کربوهیدراتهایی مثل نان تهیه شده از غلات، میوهها و سبزی بیشتر استفاده کنید و پروتئینها را هم جزو غذاهایتان بگنجانید. این مواد به دلیل اینکه خیلی آهسته هضم میشوند، سبب افزایش انرژی شما میشوند.
آب بنوشید. در صورت کم آبی احساس خستگی بیشتری خواهید کرد.
غذای خوب و سالم بخورید، هنگام شب خوب بخوابید، به موسیقی گوش دهید.
مطالعات نشان میدهند، کارمندانی که در حین کار کردن به موسیقی گوش میدهند 10 درصد بیشتر کارایی دارند .
وقتی خسته شوید، استراحت کمی داشته باشید.
پیادهروی و قدم زدن را فراموش نکنید و اگر پشت میز مینشینید، هر از گاهی بدنتان را بکشید.
تحقیقات نشان میدهد 20 دقیقه ورزش کردن میتواند به مدت 12 ساعت به شما انرژی بدهد.
ورزش کردن جریان خون را که حامل مواد مغذی و اکسیژن است به عضلات افزایش دهد. بدن از موادمغذی برای تولید بیشتر انرژی استفاده میکند.
منبع : salamat.i
چگونه مخلص شویم؟
براى رسیدن به اخلاص، باید در بینش و اعتقاد و باورهاى دینى دقت کرد. نوع بینش در نیّت انسان مؤثّر است.
اگر باور داشته باشیم که:
انسان، برترین مخلوقات و جانشین خدا در زمین و عصاره هستى و هدف آفرینش است،
طرف حساب ما در اعمالمان خداست، اوست که پاداش مىدهد و حتّى کارهاى جزئى را در صورت نیّت پاک، اجرى بزرگ مىدهد،
هیچ کار کوچک و بزرگى در حساب خدا گم نمىشود و انسان در دنیا و آخرت، نتیجه اعمال خود را خواهد دید،
خداوند، کارهاى فاسد و عیوب ما را مىپوشاند و خوبىهاى ما را آشکار مىسازد،
ارزش و قیمت انسان، «بهشت» است و انسان غیر از بهشت، خود را به هر که بفروشد، ضرر کرده است، و بد تجارتى است که انسان، «دنیا» را بهاى خود قرار دهد.(29)
مشترى اعمال انسان خداوند است و در عبادات، انسان با خدا معامله مىکند و با او طرف حساب است،
هر چه داریم از خداست، او «ولىّ نعمت» و صاحب اختیار و پروردگار مهربان ماست،
انسان در یک دل، محبّت دو امر متضادّ را نمىتواند داشته باشد،(30) یا خدا دوستى یا دنیاطلبى، یا عشق به اللَّه یا عشق به دنیا،
دنیا، شکوفهاى زودگذر است، غنچهاى است که براى کسى باز نشده و به کسى وفا نکرده است، و خداوند، دنیا را کالاى غرور و متاعى اندک به حساب آورده است،
در قیامت، همه واسطهها و شفیعها از کار مىافتند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص، سود مىبخشد و در آن روز، هر کس به فکر خود است واز این وآن که در دنیا به محبّتهایشان دل مىبندیم، کارى ساخته نیست و هر فردى نتیجه کار خود را مىبیند ومحصول خویش را درو مىکند،
ریاکاران، اگر در دنیا هم مردم را فریب دهند، ولى در آخرت رسوا خواهند شد و اعمال خود را بر باد رفته و تباه خواهند دید.
آرى، اگر این باورها را در دل داشته باشیم، به خلوص نزدیکتر مىشویم و کمتر براى غیر خدا کار مىکنیم ونظر و پسند مردم، براى ما مهمّ نخواهد بود. محرّک و انگیزه قوىتر ما، این خواهد شد که خدا مىخواهد و خدا مىپسندد و خدا پاداش مىدهد.
اگر ما خدا را نمىبینیم، او که ما را مىبیند.
اگر عذابى هم در کار نباشد، بخاطر نعمتهاى او، باید شکرگزار باشیم و خالصانه عبادت کنیم و از نافرمانى بپرهیزیم. عالم، محضر خداست، در محضر خدا نباید گناه کرد.
جهان، سفره گسترده نعمتهاى الهى براى ماست، رو به دیگران کردن و ریا و تظاهر نمودن، ناسپاسى در برابر خداى رحمان و نعمتهاى بى پایان اوست. عبادت را، حتّى نه براى رسیدن به بهشت یا ترس از جهنم، بلکه بخاطر آنکه خداوند، شایسته پرستش است، باید انجام داد، و اینگونه پرستش، «عبادت آزادگان» است که امیرالمؤمنین، خدا را اینگونه عبادت مىکرده است.
کسى به مقام اخلاص مىرسد که به مرحله یقین رسیده باشد. و به تعبیر حضرت على علیه السلام اخلاص، میوه یقین است:
«الاخلاص ثمرة الیقین»(31)
اگر یقین داشته باشیم که در محضر خدائیم و او همه کارهاى ما را مىبیند و از نیّتهاى قلبى ما آگاه است و هر گونه عزّت و ذلّت به دست اوست، و رضاى او در مقابل دنیاى زودگذر، ارزش بیشترى دارد، … بیشتر و سریعتر به اخلاص مىرسیم و دیگر از دیگران، توقّع تعریف و ستایش و چشمداشت تقدیر و تشکّر نداریم.
آن گونه که خانواده امیرالمؤمنین، به خاطر خدا سه روز، افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین بخشیدند، بى آنکه امید سپاس و توقّع تشکّر داشته باشند،(32) خداوند هم به پاس انفاق و اطعام مخلصانه آنان، سوره «هل اتى …» را نازل کرد و از آن اهلبیت، تجلیل نمود.
انسان مخلص، در راه انجام وظیفه، با تعریف یا انتقاد مردم، کند یا تند نمىشود.
بى توجهى مردم، او را دلسرد و پشیمان از کار نیک نمىسازد.
هر کار را بخاطر اداى تکلیف شرعى انجام مىهد،
به خاطر نظر این و آن، برنامههایش را متفاوت نمىسازد.
مال و مقام، مانع او از اجراى فرمان خدا نمىشود، ظاهر و باطنش یکى است.
در راه خدا و دین، ملامتها و بىمهرىها را تحمّل مىکند.
از تعصّب و خودخواهى به دور است،
به کارهاى اشتباه، اصرار نمىکند و ادامه نمىدهد.
مطیع «تکلیف» است، نه مجرى دلخواه خود یا پسند مردم!
29) لبئس المتجرأن ترى الدنیا لنفسک ثمناً (نهجالبلاغه، خطبه 32).
30) سوره احزاب، آیه 4.
31) فهرست غررالحکم، واژه اخلاص.
32) سوره انسان، آیه 9 .
مناظره شیخ مفید با خلیفه دوم عمر بن خطاب
در قرآن کریم آمده است: «الاّ تَنْصُروُهُ فَقَدْ نَصَرهُ اللهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَروُا ثانِیَ اثْنَیْنِ اْذْ هُما فی الْغارِ اِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللهَ مَعَنا فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ اَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها …»
اگر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را یاری نکنید، خداوند او را یاری خواهد کرد (همانگونه که در سختترین ساعات، او را تنها نگذارد) آن هنگام که (در جریان هجرت) کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو، در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: غم مخور، خدا با ما است، در این موقع خداوند آرامش خود را بر او(پیامبر) فرستاد، و با لشگرهایی که آنها را نمیدیدند او را تقویت نمود…. (توبه/ 40)
علمای اهل تسنّن، این آیه را از دلائل معروف فضائل ابوبکر میدانند، و ابوبکر را به عنوان «یار غار» خوانده، و برای تأیید خلافت او به آن تکیه مینمایند.
طبرسی در کتاب احتجاج نقل میکند که شیخ مفید (ره) گفت: شبی در خواب دیدم به راهی میروم، ناگاه چشمم به جمعیّتی افتاد که به دور مردی حلقه زده بودند، و آن مرد برای آنها موعظه میگفت، پرسیدم آن مرد کیست؟ گفتند: «عمربن خطّاب» است.
نزدش رفتم و سخنانش را قطع کرده و گفتم: ای شیخ بگو دلیل بر برتری ابوبکر، در آیه غار (ثانی اثنین اذهما فی الغار …) چیست؟
عمر گفت: شش نکته در این آیه وجود دارد که بیانگر فضیلت ابوبکر است.
آنگاه آن شش نکته را چنین برشمرد:
1ـ خداوند در قرآن (آیه 40/ توبه) از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ یاد کرده، و ابوبکر را دومین نفر قرار داده است (ثانِیَ اثْنَیْن).
2ـ خداوند در آیه فوق، آن دو (پیامبر و ابوبکر) را در کنار هم، در یک مکان یاد کرده، و این بیانگر پیوند آن دو است (اِذْ هُما فِی الْغارِ).
3ـ خداوند در آیه مذکور، ابوبکر را به عنوان صاحب (رفیق) پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ یاد نموده تا آنها را هم رتبه کرده باشد. (اِذْ یقول لِصاحِبِهِ)
4ـ خداوند از مهربانی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده، آنجا که طبق آیه مذکور، پیامبر به ابوبکر میگوید وَ لا تَحْزَنْ؛ «اندوه مخور.»
5ـ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده که خداوند یاور هر دوی ما به طور مساوی، و مدافع ما است (اِنَّ اللهَ مَعَنا).
6ـ خداوند در این آیه از نازل شدن سکینه و آرامش به ابوبکر خبر داده است، زیرا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ همیشه دارای آرامش بود و نیازی به فرود آمدن آرامش نداشت (فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ).
این شش نکته از آیه مذکور، بیانگر برتری ابوبکر است، که برای تو و دیگران قدرت بر ردّ آن نیست.
شیخ مفید(ره) میگوید: من به عمر گفتم: به راستی حقّ رفاقت با ابوبکر را ادا کردی، ولی من به یاری خدا به همه آن شش نکته پاسخ میدهم، مانند باد تندی که در روز طوفانی، خاکستری را میپراکند، و آن این است:
1ـ دومین نفر قرار دادن ابوبکر دلیل فضیلت او نیست. گزارشی از تعداد است. زیرا مؤمن با مؤمن، و همچنین مؤمن با کافر، در یک جا قرار میگیرند، وقتی که انسان بخواهد یکی از آنها را ذکر کند میگوید دوّمین آن دو (ثانی اثنین).
2ـ ذکر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ابوبکر در کنار هم، نیز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد، زیرا ـ چنان که در دلیل نخست گفتیم ـ در یک جا جمع شدن، دلیل بر خوبی نیست، چه بسا مؤمن و کافر در یک جا جمع میشوند، چنانکه در مسجد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که شرافتش از غار بیشتر است، مؤمن و منافق و … میآمدند و در آنجا کنار هم اجتماع میکردند، از این رو در قرآن میخوانیم:
«فَمالِ الَّذِینَّ کَفَروُا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ـ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ؛ این کافران را چه میشود که با سرعت نزد تو میآیند، از راست و چپ، گروه گروه.» (معارج/36 و 37)
و همچنین در کشتی نوح علیهالسلام، هم پیغمبر بود و هم شیطان و حیوانات، پس اجتماع در یک مکان، دلیل فضیلت نیست.
3ـ اما در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست، زیرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا کافر با مؤمنی همراه باشد، چنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ …: همراه (با ایمان) او که با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آیا به خدائی که تو را از خاک آفریده کافر شدی؟» (کهف ـ 37)
4ـ اما این که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «لاتَحْزَنْ»؛ (محزون مباش) این دلیل خطای ابوبکر است نه دلیل فضیلت او، زیرا حزن ابوبکر، یا اطاعت بود یا گناه؛ اگر اطاعت بود، پیامبر صلی الله علیه و آله از طاعت، نهی نمیکرد، بلکه به آن دعوت میکرد، و اگر گناه بوده نهی از آن درست باشد و آیات و دلیلی نیامده که ابوبکر امتثال کرده باشد و از اندوه خوری کناره کرده باشد.
5. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الله مَعَنا»؛ (خدا با ماست) دلیل آن نیست که منظور هر دو باشند، بلکه پیامبر به او اعلام کرده که خدا همراه من است، منظور شخص پیامبر به تنهایی است، و پیامبر از خودش تعبیر به جمع کرده است، چنانکه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع یاد کرده و میفرماید:
«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ «ما ذکر(قرآن) را فرو فرستادیم، و ما قطعاً آن را نگهبانیم.» (حجر/ 9)
و گفتهاند ابوبکر گفته: ای رسول خدا اندوه من برای برادرت علی بن ابیطالب است که چه بلایی سرش میآید (همان شب، علی در بستر پیامبر خوابیده بود که نقطه هجوم مشرکان برای قتل پیامبر بود) و پیغمبر فرمود: خدا با ما است، یعنی با من و برادرم علی بن ابیطالب
6ـ اما این که گفتی سکینه و آرامش بر ابوبکر نازل شده، این خلاف قرآن است، زیرا سکینه بر آن کس نازل شد که طبق قسمت آخر آیه، لشکر نامرئی خدا به یاری او شتافت، که پیامبر اکرم باشد.
اگر بر ابوبکر سکینه فرود آمده باید موید به لشکریان نامرئی خدا شده باشد و اگر بخواهی بگویی هر دو (سکینه و یاری لشکر نامرئی) برای ابوبکر بود، باید پیامبر صلّی الله علیه و آله را در این جا از نبوّت خارج سازی.
بنابراین اگر به این جمله (آیه غار) برای رفیقت استدلال نکنی بهتر است.
شیخ مفید گفت: عمر دیگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراکنده شدند، و من از خواب بیدار شدم.
السلام علیک یا اباعبدالله
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم
مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین…
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟