"السلام علیک یا هادی المضلین"
لعنت به آنکه کرده جسارت به محضرت
تیری نشانده با سخن خود به پیکرت
نام تو آسمانیُّ و پاک و مقدَّس است
تو بی نظیری ُّو حرمی کرده باورت
اخلاص کاملی نقیُّ و مالک دلی
نفرین حق به دشمن پست و ستمگرت
قعر جهنَّم است و عذاب است و شعله ها…
سهم کسی که خصم شما بود و مَنظرت
هادیِّ آل فاطمه جانم فدای تو
جانها نثار راه تو و رسم اطهرت
تو مثل مرتضی ولیُّ و والیُّ و علی
من عاشق و فداییُّ و مجنون و نوکرت
دستی که بر علیه نگارم قلم زده
“تبَّت یداه” بریده به دستان لشکرت
هادیُّ و مهدیّند تمامیِّ عشق من
لعنت به آنکه کرده جسارت به محضرت
امام
به مناسبت سالروز شهادت سید محمد باقرحکیم(رحمه الله)
گوشه ای از پیام تسلیت شهادت آیت الله حکیم ، در بیانات مقام معظم رهبری
این شهید عزیز ، عالم مجاهدی بود که سال های متمادی برای احقاق حق ملت عراق با رژیم خبیث صدام مبارزه کرد و پس از سقوط آن مجسمه شر وفساد در مقابله بااشغالگران امریکایی و انگلیسی همچون سد محکمی ایستاد و مبارزه ای دشوار را با نقشه های شوم آنان آغاز کرد و خود را برای شهادت در راه این جهاد بزرگ و پیوستن به خیل شهیدان خاندان معظم آل حکیم و دیگر شهیدان علم و فضلیت در عراق آماده کرده بود.
سالروز آزادی خرمشهر مبارک باد .................
ممد نبودی ببینی
شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
امیدم گشته نا امیدبعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند
در یاد مستان نامت می ماند
شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
le="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">
امیدم گشته نا امیدبعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند
در یاد مستان نامت می ماند
مناظره گل و شبنم (پروین اعتصامی )
گلی، خندید در باغی سحرگاه که کس را نیست چون من عمر کوتاه
ندادند ایمنی از دستبردم شکفتم روز و وقت شب فسردم
ندیدندم بجز برگ و گیا، روی نکردندم بجز صبح و صبا، بوی
در آغوش چمن، یکدم نشستم زمان دلربائی، دیده بستم
ز چهرم برد گرما، رونق و تاب نکرده جلوه، رنگم شد چو مهتاب
نه صحبت داشتم با آشنائی نه بلبل در وثاقم زد صلائی
اگر دارای سود و مای بودم عروس عشق را پیرایه بودم
اگر بر چهرهام تابی فزودند بدین تردستی از دستم ربودند
ز من، فردا دگر نام و نشان نیست حساب رنگ و بوئی، در میان نیست
کسی کو تکیه بر عهد جهان کرد درین سوداگری، چون من زیان کرد
فروزان شبنمی، کرد این سخن گوش بخندید و ببوسیدش بناگوش
بگفت، ای بیخبر، ما رهگذاریم بر این دیوار، نقشی مینگاریم
من آگه بودم از پایان این کار ترا آگاه کردن بود دشوار
ندانستی که در مهد گلستان سحر خندید گل، شب گشت پژمان
تو ماندی یک شبی شاداب و خرم نمیماند بجز یک لحظه شبنم
چه خوش بود ار صفای ژاله میماند جمال یاسمین و لاله میماند
جهان، یغما گر بس آب و رنگ است مرا هم چون تو وقت، ایدوست، تنگ است
من از افتادن خود، خنده کردم رخ گلبرگ را تابنده کردم
چو اشک، از چشم گردون افتادم به رخسار خوش گل، بوسه دادم
به گل، زین بیشتر زیور چه بخشد بشبنم، کار ازین بهتر چه بخشد
اگر چه عمر کوتاهم، دمی بود خوشم کاین قطره، روزی شبنمی بود
چو بر برگ گلی، یکدم نشستم ز گیتی خوشدلم، هر جا که هستم
اگر چه سوی من، کسرا نظر نیست کسی را، خوبی از من بیشتر نیست
نرنجیدم ز سیر چرخ گردان درونم پاک بود و روی، رخشان
چو گفتندم بیارام، آرمیدم چو فرمودند پنهان شو، پریدم
درخشیدم چو نور اندر سیاهی برفتم با نسیم صبحگاهی
نه خندیدم به بازیهای تقدیر نه دانستم چه بود این رمز و تفسیر
اگر چه یک نفس بودیم و مردیم چه باک، آن یک نفس را غم نخوردیم
بما دادند کالای وجودی که برداریم ازین سرمایه سودی
مرد عمل
روایت شده که علی علیه السّلام میفرمود: آیهای در کتاب خداست که هیچ کس پیش از من آن را به کار نبسته و نه کسی پس از من به آن عمل خواهد کردو ن آیه:
است.
فرمود چون آیه مذکور فرود آمد،یک دینار صدقه دادم و ده سؤال از پیامبر نمودم:
1-یا رسول اللّه کیف ادعوا اللّه؟جواب فرمومود:بالصدق و الوفاء.خدای را-جلّ جلاله-چون خوانم و چگونه پرستم؟ جواب فرمود:عهدی که روز بلی با وی رفته به وفای آن باز آیی،و در گفتار و کردار از خود صدق به جای آری.آنچه نمایی داری،و آنچه گویی کنی و از آنجا که آواز دهی باشی.
2-ما اسأل اللّه؟از خدا چه خواهم؟ فرمود:السلامة فی الدنیا و الآخرة.در دنیا و آخرت سلامت دل از آفات بشریت و عافیت تن از انواع بلیّت.
3-ما اصنع لنجاتی؟چه کنم تا در انجمن رستاخیز از رستگان باشم؟ایمن از فزعات قیامت و رسیده به درجات جنّت فرمود:کل حلالا و قل صدقا.آنچه خوری حلال خور و آنچه گویی صدق گوی. حرام را به خود راه مده،که حرام بد سر انجام بود.از دروغ بپرهیز،که هر که دروغ گوید در دو جهان بد نام بود.
4-گفتم:ما الحیلة؟حیلت چه کنم تا آن بود که میخواهم؟فرمود:ترک الحیلة. حیلت بگذار و بدان که همه آن بود که اللّه خواهد،و حیلت و تدبیر بنده هرگز با تقدیر اللّه بر نیاید.
5-گفتم:ما علیّ؟بر من چیست از احکات تا بگذارم و از عهدهء آن بیرون آیم؟ فرمود:امر اللّه و رسوله،به هر چه اللّه فرمود از واجبات و مفروضات و هر چه رسول گفت از مسونات و مندوبات(عمل کنی).
6-گفتم:ما الراحة؟آسایش و ارحت چیست؟قال:الجنّة،فرمود:راحت آن است که در بهشت با نعمت فرود آیی،و از دوز با عقوبت ایمن شوی.
7-گفتم:ما السّرور؟قال:الرؤیة، گفتم:شادی چیست و آن کامشان کی؟ فرمود:شادی آن شادی که شب فراق به سر آید،و صبح وصال ا زمطلع اقبال بر آید و بنده شاهد جمال ذو الجلال بیند.
8-گفتم:ما الحقّ؟قال:الاسلام. گفتم:آن حقّ که باطل را در آن راه نیست چیست؟فرمود:دین اسلام.
9-گفتم:ما الفساد؟قال:الکفر.آن فساد و تباهی که از راستی و پاکی دور است چیست؟فرمود:کفر ورزیدن و حق پوشیدن.
10-گفتم:ما الوفاء؟وفا چیست و مرد وفادار کیست؟قال:شهادة ان لا اله إلا
اللّه.فرمود:کله شهادت گفتن و بر ایمان و توحید و اخلاص مستقیم بودن.
لطایفی از قرآن کریم،ص 217
تألیف:دکر محمّد مهدوی رکنی
یا امام غریب
آقای خوب من!!!
آقای من :تو در نهایتی خواهی آمد که حد تابع دنیا
نیست.تو در کنجی از جغرافیای زمین طلوع خواهی کرد که جواب نهایی تمام معادلات زمین
است.
آقای من : بیا که اوضاع معکوس شده است.منحنی ارزشها
نزولی اکید است.نمودار حرکت ما انسانها پر از اکسترمم شده است.
سرور من : روز هفتم هفته که دلم مشتق شده است،اشتیاق
دیدار تو را با دعای ندبه در هم می آمیزم و با توبه زمزمه می نشینم.زمزمه ای که
واحدهای آن کم است ولی تو آن را می شنوی.
آقا جان: تمام سوالات ذهنم را به صورت دستگاه های چند معادله و چند مجهولی در آورده ام و برای جوابهای آن راهی جز مبهم بودن نیافته ام.
هر چه به مشتاقان و منتظران تو می نگرم در معادله زندگی هیچ کدام در دنیای حقیقی ریشه ای ندارند مگر در دنیای مختلط فریب و دروغ.
سرور خوبم: با خود عهدمی بندم ،مهر و محبت تو را با نوشتن نام زیبایت بر مقدمه تمام ترسیم شده تدریسم تقسیم کنم و هزار بار بر این سطر نام تو را در ذکر تمام خوبیهایت ضرب کنم و با دل منتظرم جمع ببندم.
مولای من: سری به سریها و دنباله های منتظرانت بزنیم که سیگمای تمام آنها به ٣١٣ تن می رسد ،چه فاجعه ای است این دنیا ،مگر اوضاع قرینه شود یا محور زندگیها انتقال یابد تا زمینه آمدنت در مختصات دنیا فراهم شود.زمانی که با خود می اندیشم که کدام رابطه و ضابطه باعث خواهد شد بین من و شما زوج مرتب شکل گیرد دیدم و درک کردم که به راستی شرط برقراری این است که اگر مولفه ی اول یکرنگ و صمیمی بود مولفه دوم هم یکرنگ و صمیمی باشد.
اینجا وقتی دلم می گیرد انتظار تو را مدلسازی می کنم .تمام ابعاد ایمانم را در حکم ذره می بینم و آنچه به من آرامش می دهد این است که به هندسه عبادت روی آورم و در مستطیل سجاده سر بر دایره مهر تو گذارم و از خدای تو مهرت را طلب کنم.
باور کن در کلاس درسم بارها گفته ام ،دانش آموز عزیز در فضای نمونه ی زندگی انسانها پیشامدی بنویسید که تعداد منتظران شما رقم بزند .به امید آنکه در بررسی احتمال ظهورت عددی نزدیک به یک ببینم.بارها گفته ام همنهشتی انسان و ایمان وقتی برقرار است که ایمان بین تمام انسانها برقرارباشد و باقیمانده ربا و کذب نیاورد.
اما…. میدانم و خوب میدانم،
تو روزی خواهی آمد که تصاعد خوبیها برقرار باشد،
که ارتفاع عدالت بر قاعده دنیا قابل ترسیم باشد،
که مساحت دنیا فضای پیوسته خوبیها باشد،
که از جمکران تا وادی سهله خط مستقیم عشق باشد،
که انتظار و اشتیاق تنها مجهول مساله انسانها باشد.
*به امید طلوع آقا در بیکران دنیا*