ابن سيرين
اخلاق و رفتار
از اشعث[26] نقل شده است که هنگامي که در جلسهاي نزد محمد بن سيرين مينشستيم، سخن ميگفتيم و ميشنيديم و ميخنديديم و از اوضاع و احوال سؤال ميشد، پس هنگامي که از چيزي در مورد علم دين و حلال و حرام سؤال ميشد، رنگش تغيير ميکرد و دگرگون ميشد، گويا آن شخص قبلي نيست.[27]
گفته شده محمد بن سيرين يک روز روزه ميگرفت و يک روز افطار ميکرد و هنگامي که به روزي ميرسيد که شک ميکرد از ماه شعبان است يا از ماه رمضان، آن روز را روزه ميگرفت.
انس بن سيرين نقل ميکند که محمد هفت ذکر و دعا داشت هنگامي که از آن اذکار و دعاها در شب فوت ميشد روز آنها را ميخواند.
محمد بن سيرين هر روز غسل ميکرد.[28]
محمد بن سيرين قرآن را همان گونه که نازل شده بود، قرائت ميکرد و از اين که در ميان قرائت قرآن تکلم کند، اکراه داشت.[29]
محمد بن سيرين ميگفت هرگز به هيچ کس، نيکوکار يا فاسق حسادت نکردم.[30]
هنگامي که نزد ابن سيرين از فردي به بدي ياد ميشد، او را به بهترين صفاتي که از وي ميدانست، ياد ميکرد.[31]
ابن سيرين اهل خنده و شوخي بود.[32]
از ابن عون نقل شده که گفت: هرگز در روز عيدي به نزد محمد نرفتيم، مگر اين که ما را با حلواي روغن و خرما يا فالوده اطعام ميکرد.
در روز عيد از منزل خارج نميشد، مگر اين که زکات فطره را به نحو شايسته به مسجد جامع ارسال ميکرد و سپس براي نماز عيد خارج ميشد.[33]
هنگامي که ابن سيرين مالي را قرض ميگرفت آن را وزن ميکرد و مهر مينمود و هنگامي که بدهي را پرداخت مينمود به همان وزنه آن را ميسنجيد، سپس آن را باز ميگرداند محمد ميگفت: وزن کم و زياد ميشود.
هنگامي که پول تقلبي به دست ابن سيرين ميرسيد با آن خريد و فروش نميکرد و روزي که از دنيا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبي بود.[34]
نقل حديث
محمد بن سيرين ميگفت: اين علم حديث احکام دين و آيين است، بنگريد و به هوش باشيد که از چه کسي آن را فرا ميگيريد.
ابن عون ميگويد: از محمد بن سيرين شنيدم ميگفت اگر قرار بود کتابي براي خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبي را بر ميگزيدم.
محمد بن سيرين اشکالي در نوشتن حديث نميديد به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند.
ابن عون گفته است: محمد بن سيرين هرگاه نقل حديث ميکرد، چنان بود که گويي از چيزي ميترسد يا پرهيز ميکند.[35]
ابن عون ميگفت: محمد بن سيرين حديث را با همان کلمات و حروفي که شنيده بود، نقل ميکرد.[36]
تعبير خواب
ابن سيرين در تعبير خواب در جامعه بسيار شهرت داشت و مردم براي تعبير خوابهاي خود به او رجوع ميکردند و در اين باب داستانهايي از او در کتابها نقل شده است.[37]
دانش (تعبير خواب) در ميان پيشينيان و سلف همواره يکي به ديگري انتقال مييافته است و محمد بن سيرين در ميان ايشان از مشهورترين عالمان اين دانش به شمار ميرفته و قوانيني از اين علم را از وي گرفته و تدوين کردهاند.[38]
ابن سيرين گفته است: حضرت يوسف ـکه درود خدا بر پيامبر ما و خاندانش و بر وي بادـ را در خواب ديدم، عرض کردم علم تعبير خواب را به من بياموزيد، فرمود دهانت را باز کن، باز کردم آب دهان خود را در دهانم ريخت از آن پس تعبير خواب ميکنم.[39]
ابن شوذب ميگويد: هيچ کس را بي باکتر از محمد بن سيرين در تعبير خواب نديدم.[40]
هنگامي که از او در مورد خواب سؤال ميکردند به سؤال کننده ميگفت: در بيداري از خدا بترس و آن چه که در خواب ميبيني موجب غفلت تو نشود.[41]
[1]. کاتب واقدي، محمد بن سعد (230م)؛ الطبقات الکبري، تحقيق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه، ط الاولي، 1410/1990، ج 7، ص 143.
[2]. الحنبلي الدمشقي، ابن العماد شهاب الدين (1089م)؛ شذرات الذهب في اخبار من ذهب، تحقيق: الأرناؤوط، دمشق - بيروت، دار ابن کثير، ط الأولي، 1406/ 1986، ج 2، ص 54.
[3]. يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب (292م بعد)؛ تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، بي تا، ج 2، ص 292.
[4]. همان، ص 309.
[5]. کاتب واقدي، پيشين.
[6]. ابن کثير دمشقي، ابوالفداء اسماعيل بن عمر بن کثير (774م)، البداية و النهاية، بيروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبري، ابوجعفر محمد بن جرير؛ تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، ط الثانيه، 1387/1967، ج 11، ص 640.
[7]. همان و کاتب واقدي، پيشين.
[8]. ابن عماد حنبلي، پيشين، ج 2، ص 53.
[9]. ابن کثير دمشقي، پيشين و ابن جوزي، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم في تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دارالکتب العلميه، ط الأولي، 1412/1992، ج 7، ص 140.
[10]. ابن عماد حنبلي، پيشين و کاتب واقدي، پيشين، ج 7، ص 85.
[11]. ابن کثير دمشقي، پيشين، ج 9، ص 267.
[12]. کاتب واقدي، پيشين.
[13]. ابن کثير دمشقي، پيشين، ج 9، ص 267.
[14]. ابن عماد حنبلي، پيشين، ج 2، ص 52.
[15]. کاتب واقدي، پيشين، ج 7، ص 143.
[16]. عمرو بن زياد بن حذيفه بن هشام بن مغيره يکي از سپاهيان لشکر خالد بود.
[17]. دينوري، ابوحنيفه احمد بن داود الدينوري (282م)؛ الاخبار الطوال، تحقيق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمال الدين شيال، قم، منشورات الرضي، 1368ش، ص 112.
[18]. ابن اثير، عز الدين علي بن ابي الکرم (630م)؛ الکامل في التاريخ، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965، ج 2، ص 395.
[19]. خلف بن هاشم، کنيه اش ابو محمد از محدثين بغداد و از اصحاب قراءات مي باشد، عابد، صالح و دانشمند بوده است (ابن عماد حنبلي، پيشين، ج 3، ص 135.
[20]. ابن کثير دمشقي، پيشين، ج 9، ص 275.
[21]. مورق بن مشمرج عجلي کنيه اش ابومعتمر و محدثي مورد اعتماد و عابد بوده است (کاتب واقدي، محمد بن سعد (230م) طبقات، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش، ج 7، ص 222).
[22]. ابوقلابه جرمي نامش عبدالله و نام پدرش زيد و محدثي مورد اعتماد و پر حديث بوده است، (کاتب واقدي، پيشين، ج 7، ص 188).
[23]. الفسوي، ابويوسف يعقوب بن سفيان الفسوي (277م)؛ المعرفة و التاريخ، تحقيق اکرم ضياء العمري، بيروت مؤسسه الرسالة، ط الثانية 1401/ 1981، ج 2، ص 56 و همان ص 146.
[24]. کنيه اش ابوعون و آزاد کرده و وابستهي عبدالله بن درة بن سراق مزني و از هواداران عثمان بوده است، او محدثي مورد اعتماد و پرهيزکار و پر حديث بوده است. (همان، ص 193).
[25]. ابن کثير دمشقي، پيشين، ج 9، ص 267.
[26]. اشعث بن عبدالملک حمراني کنيه اش ابوهاني و از دانشمندان بصره بوده است (کاتب واقدي، پيشين، ج 7، ص 286).
[27]. کاتب واقدي، پيشين، ج 7، ص 145.
[28]. همان، ص 149.
[29]. همان، ص 150.
[30]. همان، ص 146 و الفسوي، پيشين، ج 2، ص 57.
[31]. ابن کثير دمشقي، پيشين، ج 9، ص 275.
[32]. کاتب واقدي، پيشين، ج 7، ص 119.
[33]. همان، ص 150.
[34]. همان، ص 151.
[35]. کاتب واقدي، پيشين، ج 7، ص 145.
[36]. همان، ص 144.
[37]. ثقفي کوفي، ابواسحاق ابراهيم بن محمد (283م)؛ الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزيز الله عطاردي، انتشارات عطارد، 1373ش، ص 352.
[38]. ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم، 1375 ش، ج 2، ص 998.
[39]. ابن عماد حنبلي، پيشين، ج 2، ص 53.
[40]. ابن کثير دمشقي، پيشين، ج 9، ص 267.
[41]. همان، ج 2، ص 275.
منبع :پزوهشکده باقر العلوم
صفحات: 1· 2