سخنی با دوست
سلام بر امام مهربانم یا حسن ابن العسکری (علیه السلام) روزها وشبها در گذراست روزی ولادت توست وروزی شهادت توست نمی دانم چرا اینقدر مشغول دنیا گردیده ام که حتی احظه ای که روز توست به یا د تونیستم انگار فراموش کرده ام سرباز فرزند توهستم یابن العسکری تو خوب می دانی که تو را دوست دارم وبه خاطر دوستی با تو راه حوزه را درپیش گرفتم تو خوب می دانی که من دلخسته ام چون در مسیر حرکتم راه را گم کرده ام نمی دانم کدامین حرف صحیح است درس بخوانم ویا به یاد تو زیارت بخوانم اینگونه بزرگان می گویند که اعمال را باید جمع نمود می ترسم به غفلت جمع کردن اعمال درس را بهانه ای کنم و از خوبی ها عبور کنم وچه زود پنج سال تمام می گردد بی ان که من آدم شده باشم می ترسم در این مسیر خستگی ها مرا غافل سازد که برای چه آمده ام یابن العسکری ازتو می خواهم مدد فرمایی دست این گوچک را بگیری ومرا در مسیر درست حرکت دهی
باور می کنم در مسیر صحیح قرار گرفته ام وامید دارم که این مسیر را صحیح می پیمایم