عین صاد
10 مرداد 1391 توسط جعفری ندوشن
چند خط از نوشته های استاد صفایی حائری:
- پسرم محمد! تو در این ساعت كه ده و بیست دقیقه است ، داری به فیلم كمدی نگاه می كنی و از كلمه رمز «بوی باران می آید ، بد جوری بوی باران می آید » به خنده افتاده ای . و من گریانم كه خنده های من و تو و سرور و ابتهاج ما از چیست ، و سرگرمی های من و ما با چیست ؟
این نكته را می نویسم تا بعد ها برای تو توجهی باشد ، كه مومن عاشق، این قدر فرصت سرگرمی ندارد…
-
نمی گویم از زندگی دنیا بهره نگیر و لذت نبر، می گویم در این باتلاق فرو نرو و غرق نشو
- تمام هستی به تو منتهی می شود و تو باید به خدای هستی منتهی شوی.
- من مكرر گفته ام و نوشته ام كه ظرفیت و گنجایش تو ، ملاك ارزش توست. كه « ان القلوب اوعیه و خیرها اودعاها» دل ها ظرف هایی هستند كه بهترینش با ظرفیت ترین آنهاست .
- دل ها باید بزرگ تر از حوادث ، بزرگ تر از توقع ها و بزرگتر از بازیها و شیطنت ها باشد
- تو یك بار از مادر متولد شدی و این بار باید از خودت بیرون بیایی ؛ كه عیسی می گفت«لایلج فی الملوك من لایولد مرتین»؛ كسی كه دوبار متولد نشود ، به ملوك خداراهی ندارد.
- بابا ! در این نكته تامل كن ، ببین در برابر آنچه به دست می آوری ، چه از دست می دهی. در این محاسبه ، خودت را در نظر بگیر .تمام باخت ما از اینجاست كه خودمان را به حساب نمی آوریم ، فقط حساب می كنیم چه به دست آورده ایم و نمی بینیم چه از دست داده ایم.
-
ما خیال می كنیم كه خداوند مغرور مقتدر، به خاطر این كه حرفش را نشنیده ایم و او را بر زبانمان نیاورده ایم و در كارهامان شریكش نكرده ایم، ترازویی می گذارد و میزانی به پا می كند و كارهامان را می كشد و اگر كم داشتیم با سر در آتش رهایمان می كند و از ما انتقام می كشد. این نگاه، «ترس و طاعت» و یا «نفرت و طغیان» را به دنبال می آورد.امااگر سوختن انسان را از كبریت كشیدن هایش بدانیم، می بینیم كه او بارها دامان ما را خاموش كرده است.این دو كلام خیلی تفاوت دارد: «اگر گناه كنی می سوزانمت» با این: «اگر گناه كنی می سوزی».
از کتاب خواندنی نامه های بلوغ