نسبت اسلام و مدرنیته و معضل زمان نشناسی ما
ضرورت معرفت نسبت به دين و مکتب
نکته دوم: اينکه نسبت به چه چيزي معرفت پيدا کنيم. پر واضح است اولين چيزي که به آن بايد معرفت پيدا کنيم، مکتب و دين است، اينکه ببينيم خداوند، اهل بيت و ائمه معصومين (علیهم السلام) از ما چه چيزي خواسته اند .
در مسأله دين شناسي هم بايد سراغ قرآن و عترت برويم.
زماني به امام باقر علیه السلام عرض کردند دو نفر هستند که خيلي عالمند ولي با اهل بيت علیهم السلام نيستند. حضرت فرمودند به ايشان بگوييد:شرّقاً او غرّباً لم تجدا علماً صحيحاً الا ما خرج عن هذا البيت. به شرق و غرب برويد معرفت صحيح را جز آنچه که در خاندان وحي و ما اهل بیت است، نمي توانيد پيدا کنيد.
دشمن شناسي
نكته سوم: از طرف ديگر تنها کافي نيست که مکتب حق را بشناسيم بلکه باطل را هم بايد بشناسيم.
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: «و اعلموا انّکم لن تعرفوا الحق حتي تعرفوا الباطل.»
و به تعبيري ديگر انسان بايد دشمن شناسي داشته باشد و صرف دوست شناسي کافي نيست. چون مرزها بايد تفکيک شود تا انسان خلط نکند.
زمان شناسي
نكته چهارم: يکي از چيزهاي ديگري که به ما توصيه کرده اند، زمان شناسي است.
اين خيلي مهم است. فرموده اند که: «العالم بزمانه، لايهجم عليه اللوابس» کسي که زمان شناس است و روزگاري را که در آن زندگي مي کند مي شناسد، اشتباه نمي کند، در غير اين صورت در معرض هجوم اشتباهات قرار مي گيرد.
اين که در چه زمان هاي هستيم و مختصات اين زمانه چيست و موتور محرک اين زمانه چيست و علايق مردم زمانه به چه چيزي است و زمانه به چه سمت و سويي مي رود و چه تفاوتي با زمان گذشته دارد، بسيار مهم است.
آنچه که باعث مي شود امام حسن(ع) صلح کند و امام حسين (ع) شهادت را انتخاب کند، تفاوت در زمانه است. اگر اين دو جايش با هم عوض شود، اثر معکوس مي دهد. و ليکن هر دو موجب تداوم حيات اسلام شدند.
اينگونه نيست که ما وقتي به يک حقيقتي رسيديم، اين حقيقت فارغ از مختصات، ويژگي ها، تنگناها، و امکانات صلاح و فساد زمانه به دست آيد بلکه بايد مصلحت سنجي و زمان سنجي کرد که ببينيم برآيند کار به نفع هدف والايي که داريم هست يا نيست.
صفحات: 1· 2