هنر خلاقیت را چگونه شکوفا سازیم؟
خدای بزرگ در صحنه گیتی این کرامت و شرافت را به انسان بخشیده است که به عنوان فرزند بالغ هستی می تواند مسیر و سرنوشت خویش را برگزیند و در پرتو تلاش و کوشش، زمینه کامیابی و سعادت خویش را فراهم سازد.
او مجبور نیست همانند درختان، در یک جای بماند و یا همانند حیوانات، شیوه ای خاص و راهی تعیین شده را بپیماید; بلکه او می تواند با نیروی تشخیص خود و با سرمایه های درونی خود و توان انتخابگری، مناسب ترین راه رسیدن به مطلوب را گزینش نماید.
لیکن در این جا این پرسش بسیار جدی رخ می نماید که اگر راه پیشرفت، تکامل و کامیابی به روی همه ابنای بشر گشوده است و اگر همه آدمیان واجد استعداد و توان لازم برای بهسازی زندگی و بهره مندی کامل از نعمت های الهی و دست یابی به مقاصد متعالی زندگی می باشند، چرا ملاحظه می شود که بسیاری از افراد بشر در زندگی خویش احساس موفقیت نمی کنند، نومید و نگرانند، سرد و بی روح اند، دست روی دست نهاده چشم به راه حوادث اند و …؟
با تامل و کنجکاوی در این سؤال و دقت و ارزیابی تجربی شخصیت افراد گوناگون، به نظر می رسد که دو عامل اساسی وجود دارد که مانع پیشرفت انسان ها و باعث ناکامی ها و شکست ها و درجا زدن هاست: یکی از آن دو عامل جنبه ذهنی و معرفتی و دشواری علمی دارد. عامل دیگر دارای جنبه عملی و دشواری کاربردی است.
به عبارت دیگر، بسیاری از افراد از سویی از نیروی فکر و هوش خود بهره نمی گیرند و آن را به جریان نمی اندازند و از سوی دیگر، برداشت و اطلاع درستی از توانایی ها و نیروهای درونی خود ندارند; از همین روی آن ها را بی بهره و راکد و هرز می گذارند. البته در این میان کسانی هم هستند که با کسالت و تنبلی و کم کاری انس گرفته اند و فرصت عمر را بیهوده به دست زمان می سپارند.
اما مساله این است که چه باید کرد تا این دشواری ها مرتفع گردد؟ برای رفع این مشکل توجه به این امور می تواند راهگشا باشد:
1- شناخت خود و باور به توانایی های خود; در مرحله نخست هرکس می باید متوجه این نکته باشد که افراد بشر با توجه به تفاوت های فردی، همه بهره مند از توانایی های ویژه انسانی می باشند. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة; مردمان همانند معادن و کان های طلا و نقره اند.» ولی همه می دانیم مواد معدی در دل خاک پنهان است و می بایست مورد شناسایی قرار گیرند.
از این رو لازم است هر شخصی خود را باور داشته باشد، تصویر ذهنی مثبتی از خود ارائه دهد، اعتماد به نفس و امنیت خاطر داشته باشد، این مرحله نقطه شروع هر اقدامی است.
قیمت شمشاد خود نشناختی
سرو دیگر را بلند انداختی
مثل نی خود را تهی کردی ز خود
بر نوای دیگران دل می نهی
2- کنار نهادن ذهنیت های منفی و تردید آفرین; برای پرهیز از اضطراب و دغدغه و گریز از ذهنیت شکست پذیر، ضروری است که روان خویش را از ناکامی ها و حقارت های گذشته رهایی بخشیم; گذشته تلخ فقط ارزش عبرت آموزی دارد و نه توقف. افسوس و حسرت گذشته، توان موجود را نیز فرسوده و تباه می سازد. می بایست تمام اندیشه خویش را بر توانایی و سرمایه موجود و زمان حال افکند تا از زمان حال عقب نمانیم. امام پرهیزگاران حضرت علی علیه السلام به فرزندش فرمود: «و لا تاسفا علی ما زوی عنکما; بر آنچه از دستتان رفته اندوه مدارید.»
زندگی را یاس خواب آور بود
این دلیل سستی عنصر بود
ای که در زندان غم باشی اسیر
از نبی تعلیم «لاتحزن » بگیر
3- هدفداری و روشن نمودن هدف ها; برای این که انرژی های وجودمان بارور گردد باید برای خود روشن کنیم که از زندگی چه می خواهیم؟ گمشده ما چیست؟ می خواهیم به کجا برویم؟ هدف یا اهداف معین و یا روشن، در حقیقت محرک انسانند که او را به طرف خود می کشند. می بایست برای فردا و فرداهای زندگی و مراحل گوناگون زندگی و برای ابدیت خود هدف های خردمندانه و قابل قبول داشته و آن ها را به طور شفاف برای خود ترسیم نماییم تا از رکود و سرگردانی یا تلاش بی فایده به دور خود آسوده گردیم. باید همتی والا و نظری بلند داشته و قانع به چیزهای پیش پا افتاده نباشیم.
بگذر از گل، گلستان مقصود توست
این زبان پیرایه، بند سود توست
همچو جو، سرمایه از باران مخواه
بی کران شو در جهان، پایان مخواه
4- برنامه ریزی; این موضوع بسیار واضح است که صرف هدفداری کافی نیست. اگر شما می خواهید به یک جای معینی برسید، لازمه این کار تهیه مقدمات و وسایل لازم برای رسیدن به آن مقصود است. بنابراین وقتی هدف های خود را معین نمودید، گام بعدی این است که برنامه های معینی را برای رسیدن به آن اهداف تنظیم نمایید. در این مرحله نیز می توانید از فکر و هوش خود، تجارب خود و الگوهای مناسب بهره مند شوید. به راستی کسی که در زندگی برنامه ندارد، دنباله رو حوادث و جریانات است و نه مسلط بر امور.
5- اقدام و تلاش; سنت خداوند این است که هر نتیجه ای را از راه علل و اسباب خاص خود محقق می گرداند. در زندگی انسان نیز این اصل جریان دارد که تنها تلاش های انسان است که می تواند سرنوشت او را قرین سعادت نماید.
نیکبختی و شوربختی زندگی هرکس در گرو رفتار خود اوست. «لیس للانسان الا ما سعی.» (نجم: 41)
در سخن دیگری خدای مهربان می فرماید اگر می خواهید به رستگاری و نیک فرجامی برسید، بایست از مسیر تکاپوی مثبت و سازنده راه این هدف را هموار سازید، «وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون ». (حج: 77)
از این روی صرف ترسیم ذهنی خطوط و هدف ها و برنامه ها، انسان را به مقاصد خود نمی رساند بلکه می بایست با شجاعت و اهتمام و دقت و بهره گیری از تمام توان در راه و هدف مورد نظر گام برداشت.
6- امید و توکل به نیروی بی کران خداوند; در اندیشه یک فرد معتقد به خداوند، هرگز کوچه های زندگی به بن بست نمی رسد. کسی که عقیده دارد تدبیر همه امور به دست خدای دانا و توانا به انجام آن ها، و حکیم و بی بخل و امساک است، همواره دریچه های امید به روی او باز است. نومیدی از رحمت بی کران پروردگار، از گناهان بزرگ به شمار می آید. از این رو اگر همه راه های متعارف نیز به سوی ما مسدود باشد، باز هم امید رهایی از دشواری ها از سوی خدای مهربان و محیط بر همه چیز وجود دارد. این عامل تکیه گاهی است بی پایان در اندیشه و جان هر فرد مسلمانی که در پیوند با او هرگز خود را شکست خورده نمی بیند. «و من یتوکل علی الله فهو حسبه » (طلاق: 3) هر کس بر خداوند توکل کند خدا او را کافی است.
اهدنا گفتی صراط المستقیم
دست تو بگرفت و بردت تا نعیم
نار بودی نور گشتی ای عزیز
غوره بودی گشتی انگور و مویز
اختری بودی شدی تو آفتاب
شاد باش الله اعلم بالصواب
صفحات: 1· 2