کی بر می گردی ؟
13 تیر 1391 توسط جعفری ندوشن
هو المبین
دفعه آخر که داشت می رفت جبهه ازش پرسیدم علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟
صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد
بعد سرش انداخت پایین و گفت
هر وقت که راه کربلا باز شد
ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محوشد
عملیات والفجر یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابالفضل علیه السلام
تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد