زنده باد تساوی...!!!
ما به مردها گفتیم می خواهیم مثل شما باشیم. مردها گفتند: حالا که این قدر اصرار می کنید ، قبول(و ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان این قدر مهربان شدند.)وقتی به خود آمدیم، عین آنها شده بودیم. کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید بهش رسیدگی می کردیم و دسته چک و حساب کتابهایی که مهم بودند… با رئیس که دعوامون می شد ، اخم و تخم اش را می آوردیم خونه سر بقیه خالی می کردیم. ماشین ما هم خراب می شد، قسط وام ما هم دیر می شد… دیگه با هم مو نمی زدیم.تازه نظام آموزشیمون رو هم که تو کتاباش پر بود از داستان مردانی که فداکاریاشون شهرت عام و خاص داشت، تغییر دادیم و به جاش داستان کوکب خانم را گذاشتیم که تنها زن فداکار روستا بود! و روزها از خونه میرفت کنار ریلهای قطار میشست تا اگه لازم بود مشعلی روشن کنه و قطار رو نجات بده اما
یه روز که مهمون داشت و کوکب خانم غذا درست نکرده بود و می خواست از سوپر مارکت دم خونشون غذای آماده بگیره متوجه شد سد ریزش کرده و باید خودشو سریع به اونجا برسونه تا با انگشتش مانع آسیب به اهالی روستا بشه و …. مردها به وعدشون عمل کرده بودند و به ما خوشبختیهای بی پایان یک مرد رو بخشیده بودند تازه دیگه تو نوشته هاشون از مرد بودن خودشون شرم نمی کردند؛ اما در عوض یه چیز دیگه رو ازمون گرفته بودند. سالها بود حسودیشون می شد که فقط ما می توانیم با ذوقی کودکانه به چیزهای کوچک عشق بورزیم. فقط و فقط ما بودیم که بلد بودیم در معامله ای که پایاپای نبود ، شرکت کنیم . دست بده داشته باشیم ولی پس نگیریم. ببخشیم و از خود بخشیدن کیف کنیم. بی حساب و کتاب دوست بداریم . در هستی عناصر ریزی بودند که مردها با چشم مسلح هم نمی دیدند و ما میدیدیم. زنانگی فقط مهارت آراستن و فریفتن نبود و آن قدیم ها بعضی از ما این را می دانستیم. مادربزرگ من ، زیبایی زن بودن را می دانست .وقتی زنی از مردی ، از بی ملاحظگی ها و درشتیهاش شکایت داشت و هق هق گریه می کرد، مادربزرگ خیلی آرام میگفت: مرده دیگه؛ از مرد بودن مثل عیبی حرف می زد که قابل برطرف شدن نیست. مادربزرگ میدونست مردها از بخشی از حقایق هستی محروم اند. لمس لطافت در جهان ، در انحصار جنس زنانه و ذات جهان لطیفه. مادربزرگ می گفت : کار زنها با خدا آسونه . مردها از راه سخت باید بروند. راه میانبری بود که زنها آدرسشو داشتند و یک راست می رفتند نزدیک خدا. شاید این آدرس رو امروز گم کرده باشیم. به هر حال ما الان اینجاییم و داریم از خوشبختی خفه میشیم.تو دانشگاها به خاطر پوششی که مرتب به ما تذکر میدادن و ما هم ملزم به اجرای اون بودیم -مثل مانتوی بلند و گشاد تا مقنعه بلند و پوشش اجباری موها!!!- و باعث تحت فشار قرار دادن ما میشد و فعالیتهای ما رو مخدوش می کرد!!! ، تصمیم گرفتیم سهمیه پسرها رو به صفر برسونیم. و حالا هم تو محیط کاری فقط ما دختراییم. حتی شبها بچه ها با شعر « شبها که ما می خوابیم خانوم پلیسه بیداره» خوابشون میبره ولی صبحا ساعت 11 به مدرسه میرن چون مادرشون تا صبح بیدار بوده و صبح دیر بیدار شده و باباشون هم یادش رفته که اصلا بچه ای داره. چقدر مادربزرگ بدبخت بود که تو اون خونه می شست و می پخت. حیف که زنده نموند و ببینه ما به چه آزادیه شیرینی دست پیدا کردیم. ما چقدر رشد کردیم. دستاورد بزرگیه که ما اینقدر مثل هم شدیم. فقط نمیدونم به چه دلیل گنگی شبها وقتی که میخوایم بخوابیم از شدت درد دست و پاهامون باید تا مدتها تو رختخواب غلت بزنیم و فکر کارهای عقب مونده فردا رو بکنیم. مادربزرگ سنت زده و عقب افتاده ی من کجا میتونست شکوه این پیروزی مدرن رو درک کنه؟ ما به همه ی حق و حقوقمون رسیدیم. زنده باد تساوی!
نوشته ای ازخانم مرتضوی
شروع وحضورپروانه در میان شمع وگل
با شروع ماه مهربانی مهربانی ها آغاز شد ودر سال ورود محبت وشادی در همه جا پخش بوددر مکتب پروانه ها شمع وگل بود ومن هم پروانه ای بودم در میان این شمع وپروانه ها .
البته پروانه ای که از آتش می ترسید واز دور پرواز می کرد جرات حضور را نداشت ونمی دانست که چه کرده است که میان این همه پروانه قرار گرفته است . خوشحال از اینکه شاید روزی بوی گل را بفهمد اگرچه دیگران گفته بودند در این مکان سر خوش از بوی گل هستند .
پروانه از اینکه باید به شمع می رسید وترس خود را باید فراموش کند با خود پیمانی بست عهد کرد که هر صبح سر بندگی فرود آورد ودر حضور معبود شکر گذار باشد.
ثانیه های حضور در پی هم می گذشت وپروانه غافل از عهد وپیمان .ماه اول وهفته اول بر عهد خود پایبند بود ولی با شروع یادگیری درس عشق دیگر زمانی برای مراقبه نداشت البته این جمله درست نیست پروانه خود را آن چنان سرگرم خواندن کرده بودم که هیچ ندایی را نمی شنید وبه هیچ نمی اندیشید
اما وجودپروانه در آشوب وهیجان می سوخت وگاهی به این نتیجه می رسید از همه چیز دور شده از نور واز خورشید و..
نمی دانست به این ندا گوش بدهد ویا به این فکر باشد که حضور در مطلع عشق بر او لازم است هر لحظه به دنبال نفسی می گشت که با او همراه شود وبفهد که کدام درست است؟
معلم مکتب عشق وعرفان مدرسه که حضورش عجیب وسنگین بود از هر مساله سخن می گفت ولی هرگز از ندای پروانه سخن نمی گفت د .پروانه ناچار خود را گول می زد وبه راه خود ادامه می داد گاهی در کلاس پروانه های آشفته نیز این درد را حس می کرد بله تمام پروانه ها در این مسیر خسته وملول بودند ولی جرات برای بیان این مساله نبود.
یکی از سحرگاهان در همان سحری که کبوتران حرم به حرم دعوت شده بودند دیگر تحمل برای پروانه سنگین شد با جسارت از استاد خود پرسید وگفت وگفت با شروع گفتن پروانه همه ندا های آسمانی آغاز شد درد ،درد همه بود وپروانه شروع کننده بیان این درد دیگر از عاقبت این گفتن ترسی نداشت زیرا کبوتر روح پروانه به پرواز در آمده بود
وسکوت سکوت
صدای استاد بلند شد گل های باغ حرم بی درنگ خاموش باشید که این خطوات شیطان است این راه برای شما راه سعادت است وشیطان به دنبال شقاوت.
استاد همین را گفت ورفت وپروانه ها ماندند ؛ همه با هم ندای حق را سر دادند واز مستغفرین شدند .دیگر می دانستند که شیطان در کمین است وهمه باید به سپر ایمان مجهز گردند .
همواره در طول این مسیر بارها وبارها شیطان را حس کردند وبا عنایت نور ازلی در این سربازی ،سرباز ماندند.
……………………
امام مهربان من!گرچه در مسیر سربازی به درجه افسری نائل نگردیدم ولی خوب می دانم که همواره با نگاه تو حرکت را ادامه دادم وبا حضور تو معنویت را دریافت نمودم
نگاه به قرآن
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «النَّظَرُ فِي الْمُصْحَفِ عِبَادَة» 1؛نگاه کردن به قرآن عبادت است.
همچنین امام باقر(علیه السلام) فرمودند:«و النَّظَرُ الی الْمُصْحَفِ مِن غَیرِقِرائـةٍعِبَادَةً» 2؛نگاه کردن به قرآن بدون قرائت آن عبادت است.
قران کریم،چشم کور را بینا کرده وجان تشنه را سیراب می کند،وسلامتی وبی نیازی به انسان می بخشد.
تمام اعضاء وجوارح انسان باید از قرآن بهره گیرد.سهم چشم هم نگاه به آیات پر نور کتاب الهی است.
1-ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی،اصول كافي،دارالاضواء،اول،1413ه ، ج2، ص61.
2-وسائل الشیعه،ج9،ص364،ب29،ح17707.
نگاه به آسمان ها وزمین
«اَفَلَم یَنظُرُوا اِلَی السِّمِاءِ فَوقَهُم کَیفَ بَنَینَا هَا وَزَیَّنَا هَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ» 1؛
مگر به آسمان بالای سرشان ننگریسته اند،که چگونه آن را بر افراشته ایم وآراسته ایم وبرای آن هیچ گونه شکافتگی نیست.
«همانا نگاه،غیر از رویت است چون نگاهی را که باعث کسب علم می شود با انکار بیان کرده یعنی احتیاجی به نگاه کردن برای دیدن آسمانی که از ما دور است نیست.خداوند آنها را به نگاهی که کامل تر از رویت است،راهنمایی می کند وخداوند جمله را با (الی السماء) کامل کرده ونمی گوید «فی السماء»در آسمان نگاه کنید که همان «نظر فی الشیء»است،بلکه خبر از تامل وتفکر وتدبر در نگاه می دهد.اما«نظر الی الشیء»نگاه به سوی چیزی است که خبر از وجود شی می دهد.» 2
پس منظور از نگاه ،نگاه توام با اندیشه وتفکر است که انسان را به قدرت عظیم خالق این آسمان پهناور وشگفتی هایش آشنا می سازد،که هم زیبایی فراوان وهم استحکام ونظم وحساب دارد.نشانه های وجود ،قدرت وعلم خداوند مشهود در تهیه هستی وآسمان هاست.تدبیر واندیشه وزیبایی وزینت آسمان راهی برای رسیدن به حق است.
«اَفَلَم یَنظُرُوا فِی المَلَکُوتِ السَّمَوَاتِ وَ الاَرضِ وَخَلَقَ اللَّهُ مِن شَیءٍ»3 ؛
آیا در ملکوت آسمان ها وزمین وآنچه که خدا آفریده است ننگریسته اید.
ملکوت در عرف قرآن،عبارت است از باطن امور واشیاء وهر چیزی که نشان پروردگار متعال است ونظر کردن به آن با یقین ملازم است.غرض این آیه توبیخ آنان در اعراض وانصراف از وجه ملکوتی اشیاست که چرا فراموش کردند ودر آن نگاه نکردند .تا برایشان روشن شود که آنچه را رسول خدا به سوی آن دعوتشان می کند حق است.
«نگاه به ملکوت ،نظام وحکومت آسمان ها وزمین که دلیل بر وجود صانع حکیم و قدیم است» 4
باید عمیق ومتفکرانه باشد تا به ثمر برسد. توجه واندیشه درباره باطن هستی وشیوه ی ارتباط آن با پروردگارش آدمی را به خدا مرتبط می سازد،توحید را باید با عقل وفکر فهمید نه تقلیدی وکورکورانه.«اَوَلَم یَنظُرُوا یعنی اَوَلَم یَتَفَکَِرُوا»
خداوند مردم را به تامل در وابسته بودن جهان آفرینش ،ونیاز به هستی بخش دعوت می کندکه کافران به سبب تفکر نکردن در جنبه ملکوتی موجودات سزاوار سرزنش هستند.
«قُل اُنظُرُوا فِی السَّمَوَاتِ وَالاَرضِ» 5؛
بگو به دیده عبرت بنگرید که در آسمان ها وزمین چیست؟
به آنچه در آسمان ها وزمین است نگاه کنید مخلوقات مختلف وگوناگون هر یک آیتی ازآیات خداست.در ساختمان همه این ها بنگرید وبا مطالعه آنها به مبدا جهان هستی آشناتر ونزدیکتر شوید ونشانه ها وععبرت ها را از اختلاف شب وروز وجریان ستارگان وافلاک وکوه ها ودریا ها ودرختان ومیوه ها وحیوانات گوناگون ببینید.
خداوند امر به نگریستن وتدبر واستدلال در دلایل ایمان به خدا کرده تا گمان نکنیم پذیرش حق جبر محض است واین بر دو مقصود ما دلالت دارد،اول جز با تامل در دلایل ونشانه های اوراهی برای شناخت خداوند نیست دوم اینکه به آیات در آسمان ها ویا در زمین ،واز جمله احوال معادن ونباتات و در حرکات افلاک واندازه و وضع آنها که در این آیه تفضیل نداده بنگرید، در اینجا خداوند از یک قاعده کلی خبر می دهد ،یعنی امر به تفکر واندیشه در آیات ونشانه ها برای این است که عبرت بگیریم.
«فَانظُرُوا اِلَی آثَارَ رَحمَتِ اللَّهِ کَیفَ یُحیِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِهَا» 6؛
پس به آثار رحمت خدا بنگرکه چگونه زمینن را پس از مرگش زنده می گرداند.
در این آیه باران را رحمت خداشمرده وکیفیت زنده کردن زمین را آثار رحمت خداوند می خواند ،پس زنده شدن زمین بعد از مردنش از آثار رحمت است ونباتات واشجار ومیوه ها از آثار زنده شدن زمین است.با اینکه خود آنها نیز از آثار رحمت هستند تدبیر الهی است که از خلقت باد وباران اینها حاصل می شود آنقدرآثار رحمت الهی در احیای زمین های مرده با نزول باران آشکار است که با یک نگاه کردن بدون نیاز به جستجو گری بر هر انسان ظاهر می شود .اما بایددرآثاربارش باران به دقت نگریست که احتیاج به ژرف اندیشی عمیق دارد.
1 -ق،6
2-فخر رازی،کبیر،ج14،ص134
3-اعراف،185
4-طباطبایی،المیزان،ج8،ص368
5-یونس،101
6-روم،50
خانه مهر
پیامبر (ص) هرچه ایمان انسان کاملترباشد به همسرش بیشتر اظهارمحبت می کند بحارالانوار جلد 103ص 228
محبت ورزیدن یک امری است که در اول کار خدای متعال به شما می دهد سرمایه ای است که در اول ازداج خدا به دختر وپسر هدیه می کند به یک دیگر محبت پیدا میکنند این را باید نگه داشت محبت همسرشما به شما وابسته به عمل ما است اگر بخواهید محبت همسرتان به شما محفوظ بماند باید رفتارخودتان را محبت آمیز کید
مطلع عشق ص 71 – مقام معظم رهبری
تاهمسرت ازتو راهنمایی نخواسته نظری نده.
مردها نمی توانند به تمام حرف های خانم ها گوش دهندپس حرف هایت را خلاصه کن.
سکوت شوهرت را برهم نزن.
اگر شوهرت گفت خانواده ات را دوست ندارم بگو در عوض من خانواده شما را دو ست دارم .
به جای نصیحت،به او اعتماد داشته باش.
لحظه به لحظه در شوهرداری از خدا کمک بخواه.
هیچ وقت انتظار نداشته باش شوهرت مثل تو،ابراز احساسات کندوشوهرت راآنگونه هست دوست بدار.
هیچ وقت همسرت رابا دیگری مقایسه نکن.
هیچ وقت سعی نکن شوهرت را عوض کنی.
هیچ وقت لبخندرابا اخم عوض نکن.
درد دل من
ای خدای من امروز باور کردم که تو نزدیکتر از هر کسی به من هستی
نگاه به چگونگی رسیدن میوه ها
«اُنظُر اِلَی ثَمَرِهِ اِذَا اَثمَرَ وَیَنعِهِ» 1
به آن میوه چون ثمر دهد وبه طرز رسیدنش بنگر
«هرگاه میوه می رسد ببین چگونه از دانه ای ضعیف تبدیل به میوه ای می شود می شود که تو از آن بهره ببری .نگاه کنید ودر قدرت خداوند بیندیشید،که اشیاء را از حالتی به حالت دیگر تغییر می دهد واستدلال کنید» 2
موضع استدلال وحجت در این آیه ،امر به نگریستن در ایجاد واتمام واکمال میوه وطرز رسیدن آن است،زیرا این میوه ها در اول رسیدنشان به صفاتی خاص ایجاد شدند،وبعد به حالتی متضاد با حالت وشکل سابق خود تغییر شکل می دهند،این تحولات ناچار از سببی است که آن سبب تاثیر طبیعت وفصل ها وستارگان و افلاک است،این حوادث از خداوند متعال حکمت ورحمت اوست پس بر قدرت وتدبیر ،مقدر ،مدبر ومنقلب از حالی به حال دیگر بنگرید وعبرت گیرید واستدلال نمایید. در این آیه اهمیت خاصی که قرآن برای میوه قائل شده را دلیل بر توحید وخداشناسی شمرده است.به تعبیر قرآن تنها افراد با ایمان یعنی افراد حق جو وجستجو گران حقیقت،این مسائل را نگاه می کنند وگرنه با چشم عناد ولجاج ویا بی اعتنایی وسهل انگاری ممکن نیست هیچ یک از حقایق را ببینیم.
1 -انعام،99
2-زمخشری،کشاف،ج3،ص52.
نگاه به خوراک ونوشیدنی
فَلْيَنْظُرِ الانْسانُ إِلي طَعامِه 1
نگاه کردن به غذا وخوراکی یکی از مستحبات در دین است ولذا در آیه شریفه می فرماید:«پس انسان باید در غذای خود بنگرد»وانسان با نگاه کردن متوجه می شود که چه دستهايي در كار بوده است؟آیا این غذا حلال است يا حرام؟نگاه كند كه لا به لاي غذا سنگي نباشد.نگاه كند كه آيا ديگران هم دارند يا نه؟نگاه كند تا قدرتنمايي خدا را ببيند.نگاه كند كه در هضم و نشاط آن مؤثّر است.نگاه كند به غذاي خود، نه لقمه ديگران.نگاه كند كه قدرت حاصل از غذا را كجا مصرف ميكند؟نگاه كند كه غذا از چه اجزايي تشكيل شده است؟نگاه كند به غذا كه اگر از آن كار مفيدي انجام ندهي تبديل آن به نجاست كاري حيواني است.
«روشن است که منظور از نگاه کردن تماشای ظاهری نیست.بلکه نگاه به معنی دقت واندیشه در ساختمان این مواد غذایی واجزای حیاتبخش آن وتاثیرات شگرفی که در وجود انسان دارد،وسپس اندیشه در خالق آنهاست» 2
در روایات در تفسیر این آیه مطالبی نقل شده از جمله امام صادق(علیه السلام)می فرمایند:«یعنی انسان به علم (خوراک روح)بنگرد وفرمودند:به علمی که فرا می گیری بنگرونگاه کن که از چه کسی فرا می گیری» 3
به هر حال این اوامر ودعوت های حکیمانه قرآن کریم بر طبق فطرت وطبیعت حواس وادراکات بشری است که باید از طریق حس وتحقیق با اسرار کائنات وقوانین طبیعت آشنا شود.
در آیه ای دیگر چنین می فرماید:
«فَانظُر اِلَی طَعَامِکَ وشَرَابِکَ لَم یَتَسَنَّه وَانظُر اِلی حِمَارِکَ وَنَجعَلَکَ آیَهٌ لِنَّاسِ وَ انظُر اِلَی العِظامٍ…» 4
به خوراک ونوشیدنی خود بنگر که طعام ورنگ آن تغییر نکرده است وبه دراز گوش خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده است (این ماجرا برای آن است که به تو پاسخ گوییم وتو را در مورد معاد نشانه ای برای مردم قرار دهیم)وبه این استخوانها بنگر
در تفسیر المیزان ذکر شده :این جملات در سرگذشت شخص مزبور عجیب است ،چرا که کلمه«انظر»(نگاه کن)تکرار شده .با اینکه ظاهر کلام اقتضا می کرد به یک دفعه اکتفا کند.اینکه کلمه«انظر»سه بار تکرار شده برای متذکر شدن این مطلب که در هر بار غرضی در کار بوده وآن غیر از آن غرضی است که در دفعات دیگر بوده است .5
وقتی که الاغش را دید که خاکستر شده واستخوان هایش پوسیده اما غذایش تغییر نکرده،تعجبش بیشتر شده،زیرا در طعام وشراب دگرگونی زودتر راه می یابذ واین آیه نشانه ای برای منکران معاد است.خدا صحنه ای از قیامت را در دنیا آورده است برای اینکه معاد جسمانی است.زیرا اگر معاد روحانی بود،سخن از استخوان وقبر به میان نمی آید .از طرفی حواس از ابزار شناخت است .نگاه کردن به زنده شدن الاغ بعد از جمع آوری استخوان های پوسیده وعدم تغییر خوردنی ها و نوشیدنی ها یکی از نشانه های رجعت وزنده شدن مرده خواهد بود.
1-عبس ،آیه24
2-مکارم ،نمونه،ج26،ص145
3-حر عاملی،وسائل الشیعه،ج18،ص109،
4 -بقره ،259
5 -طباطبائی،المیزان،ج18،صص 217-216