روز ملی خلیج فارس
10 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
سخنانی از مقام معظم رهبری درباره اهمیت خلیج فارس
اخيرا كويتيها اطلس تاريخ اسلام را درست كرده‌اند كه از محتوايش اطلاعى ندارم؛ ولى از لحاظ طبع، كتاب خيلى بزرگى است. پارسال، امير كويت دو نسخه از آن را براى من فرستاد كه من يك نسخه‌اش را به كتابخانه‌ى نهاد رياست جمهورى دادم و نسخه‌ى ديگر را در كتابخانه‌ى خودم نگه داشتم. اطلس تاريخ اسلام توسط كويتيها درست شده كه تقريبا بدون استثنا مورد استفاده‌ى همه‌ى مسلمانهاست. اين‌كه مى‌گويم تقريبا، به اين دليل است كه «خليج فارس» را «خليج عربى» نوشته است كه اگر الان به ما پول دستى هم بدهند، حاضر نيستيم اين كتاب را در كتابخانه‌هاى خودمان ترويج و يا به فارسى ترجمه كنيم؛ چون «خليج عربى» دروغ است. اگر يك وقت خواستيم اين را برگردانيم، حتما «خليج فارس» خواهيم نوشت. البته، يك جا هم از دستشان در رفته و تصوير يكى از نقشه‌هاى قديمى را چاپ كرده‌اند و «الخليج الفارسى» را به‌كار برده‌اند. با اين‌كه همه جا و در همان نقشه‌هاى قديمى، اين اصطلاح را عوض كرده‌اند، ولى يك جا تصادفا براى اتمام حجت، در اين كتاب به اين بزرگى و با اين همه خرج چاپ، اصطلاح «الخليج الفارسى» را نوشته‌اند.
غرضم اين بود كه گاهى اوقات تاريخ و جغرافيا را مى‌نويسند، اما نكته‌يى در آن هست كه ما نسبت به آن حساسيم. حالا اين از جهت مليش بود كه البته الان خليج فارسى و عربى براى ما فقط ملى هم نيست؛ سياسى و اعتقادى هم است.
09 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
امروز روز آخر روضه خوانی در مدرسه ما بود مدرسه که نه خانه حضرت زینب(سلام الله علیها) شروع برنامه خانم خاتم حسینی معاون فرهنگی مان سخنی کوتاه در مورد تقوا کردند که خیلی هم مفید بود انشاءا… از عمل کنندگان باشیم .
ابتدا حدیثی از حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)بیان کردند با این مضمون:با طمع چیزها خود را کوچک خفیف گردانید.
چون:زدیده ودل هر دو فریاد که دیده هر چه بیند دل کند یاد
اگر دل پیروز شود بُعد انسانی خاموش میشود ببین عقل چه می گوید دل را زیر مجموعه آن قرار ده.
داستانی هم از سلمان بیان کردند.:
یک روز مهمانی آمد خانه سلمان ،سلمان سفره ای پهن کرد ونان خالی وظرف ابی گذاشت برای مهمان ،مهمان گفت چه خوب بود اگر مرزه هم بود با نان می خوردیم سلمان هم ظرف آب را برداشت رفت بیرون وبا مرزه بر گشت مهمان شاد شد و وقتی غذایش تمام شد دستی بالا برد وگفت خدا را شکر که روزی امروز ما را این غذا قرار داد
سلمان گفت این چه شکریست اگر این غذا روزی تو بود الان ظرف آب من گرو نبود این حرص است.
اکثر علما با تقوا به این مقامات عالیه رسیده اند مثلا کربلایی کاظم
او کسی بودکه خیلی به خمس وزکاتش اهمیت میداد حتی کارفرمایش هم که کشاورز بود وچون زکات نمی داد رهایش کرد سختی ها را به جان خرید وبه نقطه ای دور رفت ومشغول کار شد .
کار فرمایش دید برکت از مالش رفته همش داره ضرر می کند رفت به دنبال کربلایی کاظم قول داد که اگر برگردی من زکات هم می دهم .
کربلایی کاظم سواد نداشت ولی هر روز با یک عشق وعلاقه خاصی لای قرآن را با زمیکرد وبه آن نگاه می کرد .
تا این که یک روز که به امازده نزدیک خانه اشان رفته بود دو سید نورانی آمدندکنارش وبه او گفتند قرآن هایی که روی سقف نوشته را بخوان وهمان جا کل قرآن در قلبش نفوذ کرد وشد حافظ کل قرآن.
بعد از سخنان پر بار خانم خاتم حسینی خانم قیاسی مدیر مدرسه مان برای سخنرانی آمدند
سخنانشان را با این سوال شروع کردند که:
چرا و از کی سقیفه تشکیل شد؟
زمانی که رسول اکرم را غسل می دادند مردم به جای اینکه پشت در خانه پیغمبر جمع شوند وعذاداری کنند .جلسه ای در سقیفه تشکیل دادند که برای پیامبر جانشین انتخاب کنند.
به نظر شما مردم نمیدانستند که علی برحق است وبهترین جانشین برای پیامبر است.
می دانستند خود را به خواب زده بودند چون از عدالت علی می ترسیدند ومردم بی بصیرت هم ساکت نشستند.
هیزم ها را شب دم خانه علی نیاورند علی را دست بسته در شب نبردند در خلوت وپنهانی نبردند جلوی مردم در روشنایی بردند.
هنگام خطبه حضرت فاطمه همه مردم مدینه نبودند اکثر آنها بودند هنگام ناله آن حضرت همه گریه کردند فاطمه یک تنه در برابر مردمی که سکوت می کردند.
فاطمه نگفت چون مردم نیستند من هم نیستم .سخنرانی با نامحرم ،سیلی از نامحرم.هر جایی که مسلمان باید بایستد مرد وزن ندارد .
آیت الله بهجت حرفی را بی جا نمی زنند ایشان گفتند ظهور نزدیک است چرا تاخیر افتاد .
آی مردم، آی ایرانی،آی شیعه چه کردید که تاخیر افتاد:
ما بنشینیم ویک نماینده غیر اصلح به مجلس برود . ما بنشینیم و انحرافی صورت بگیرد در جامعه وبگوییم ما چه می توانیم بکنیم باید خار چشم دشمن باشید بایدبرای اسلام قوی باشید
حضرت فاطمه (سلام الله علیها)بعد از رحلت پدرشان فرمودند من دارم انحرافات دین را می بینم .
مقام معظم رهبری می فرمایند :عاشورا به داد مردم رسید 9دی مردم از خانه ها بیرون ریختند وکاری کردندکارستون
یک فرمانده سپاه می فرماید:8سال جنگ برابر است با 2سال فتنه 88
فاطمه پشت در گفت یا مهدی ادرکنی واز او کمک می طلبد
آقا هم منتظر دعای ماست
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من خیر انصاره واعوانه والمستشهدین بین یدیه
نوشته شده توسط خانم قاسمی از طلاب مدرسه
دانلود کتاب الکترونیکی
09 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
کتاب الکترونیکی ویژه موبایل
1- سخنان حکت آمیز از نهج البلاغه
لینک دانلود :
http://s2.picofile.com/file/7356985478/sokhanane_hekmat_amize_nahjolbalaghe.jar.html
2- پرسش و پاسخ پیرامون امام علی(ع)
لینک دانلود :
http://s2.picofile.com/file/7356988274/porsesh_va_pasokhe_motafareghe_piramoone_emam_ali.jar.html
دانلود کتاب الکترونیکی
لینک دانلود
http://www.zitova.com/lib/payam%20emam%205_b_0OV_thumb.jpg
لینک دانلود
دانلود مجموعه فایلهای صوتی کتاب قضاوتهای محیرالعقول حضرت علی (علیه السلام)
بهترین سیره برای بانوان
09 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
پیامبر روزی از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سوال کردند که:
” ای شی ء خیر للنساء”
چه روش وسیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟
هر کس به فراخور معرفت خویش جوابی می داد،اما هیچ جوابی پیامبر را قانع نمیساخت.
در این هنگام سلمان فارسی که دران روزگارپیرمردی با وقاروپر ذکاوت و در میان آن جمع به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود،با خود اندیشید که پاسخ این سوال دقیق از سطح عمومی اندیشه مردان فراتر است.از این روی،در بحبوبه اظهار نظرهای گوناگون ، خودرا به خانه زهرا(سلام ا..) که متصل به مسجد پیامبربود رسانید و پاسخ سوال را از یگانه دخترش جویا شد.
حضرت زهرا(س) در پاسخ پدر فرمودند:
“خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال”
برای زنان بهتراست که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.
سلمان به جمع حاضردرمسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست، از این روی پرسیدند:این جواب را از که آموختی؟
سلمان عرضه داشت:سوال شما را از دخترتان پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.
پیامبر در این هنگام فرمودند:
جعلت فداها ابوها… ان فاطمه بضعه منی،
پدرش به فدایش باد… به راستی که فاطمه پاره ای از وجود من است.
کی شود تا انتقام سیلی زهرا بگیرم
07 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
کی شود بینم رخ ماه دل آرای ترا
تا کشم بر دیدگان خاک کف پای تر
سر به بالین با امید دیدن رویت نهم
تا مگر در خواب بینم روی زیبا ترا
گاهگاهی گر شوم بیدار اندر نیمه شب
از خدا پیوسته بنمایم تمنای ترا
زخم ها دارم به دل از داغ هجران رخت
کی شود شامل شوم لطف و تسلای ترا
از خدا خواهم فزون گرداند از لطف و کرم
بر دل مسکین من مهرو و تولای ترا
با دلی سوزان براهت منتظر بنشسته ام
تا خدا قسمت کند روزی تماشای ترا
هرگز گمان مبر زخیال تو غافلم
گر مانده ام خموش
غم تنهایی
06 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
آگاهی دادن به مردم
06 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
از بنده خدا «علي» امير مؤمنان به شهروندان كوفه از برجستگان انصار و بزرگان عرب: امّا بعد، من سرنوشت عثمان را براي شما به گونهاي گزارش كنم كه گويي خود ناظر آن بودهايد: مردم در آغاز از او انتقاد كردند و عيوبش برشمردند، و من از مهاجران كسي بودم كه بيشترين سعيم نرنجاندن و كمتر سرزنش كردن او بود. امّا «طلحه» و «زبير»، رامترين حركتشان در باره او «دويدن» و نرمترين راندنشان «دواندن» بود. «عايشه» نيز در مورد عثمان گرفتار خشم نابهنگام شد و در نتيجه زمينه قتل او به دست مردم خشمگين فراهم آمد، و آنگاه از روي ميل و رغبت بدون هيچ اكراه و اجباري با من بيعت كردند. مدينه، پايگاه هجرت پيامبر (ص)، از جا كنده شده و مردم آن بيرون ريخته و چون ديگ جوشان به هيجان آمده و انقلاب به اوج خود رسيده است.
اگر مسیولین همواره به بصیرت افزایی بپردازند ضعف ها کمرنگ می گردد ومردم به سراغ اجتماع می آیند
نامه ای به حضرت زهرا سلام الله علیها
06 اردیبهشت 1391 توسط جعفری ندوشن
این را به هوای کربلا پُست کنم
یا اینکه به مشهدالرّضا پُست کنم؟
یک نامه نوشته ام برایت بی بی!
این را به نشانی کجا پست کنم؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بی بی! سلام، شب شده و کرده ام هوات
گفتم یکی دو خط بنویسم که از صفات،
کم کم زلال تر شوم و مثل آینه
روحم جلا بگیرد و از برکت دعات
مثل پرنده ها بپرم سمت آسمان
مثل فرشته ها بزنم بال در هوات …
بانوی خوب من! چه خبر؟ از خودت بگو
از زخم های کهنه تر از چادر سیات،
که خاکی است و بوسه شلاق می خورد
از آتشی که شعله زد از گوشه ردات…
مولا کجاست؟ زخم دلش را چه می کند،
آن شیر زخم خورده صحرای عادیات؟
از من سلام و عرض ارادات و بندگی
حتما ببر به خدمت چشمان مرتضات…
بی بی! سلام، شب شده و کرده ام هوات
گفتم یکی دو خط بنویسم که از صفات،
کم کم زلال تر شوم و مثل آینه
روحم جلا بگیرد و از برکت دعات
مثل پرنده ها بپرم سمت آسمان
مثل فرشته ها بزنم بال در هوات …
بانوی خوب من! چه خبر؟ از خودت بگو
از زخم های کهنه تر از چادر سیات،
که خاکی است و بوسه شلاق می خورد
از آتشی که شعله زد از گوشه ردات…
مولا کجاست؟ زخم دلش را چه می کند،
آن شیر زخم خورده صحرای عادیات؟
از من سلام و عرض ارادات و بندگی
حتما ببر به خدمت چشمان مرتضات…
