سیب گاز زده
15 فروردین 1391 توسط جعفری ندوشن
از بهشت به زمین آمدند تنها به خاطر یک درخت سیب!
به من بگو با این باغ سیب که روی زمین است به کجا خواهم رفت؟
نه این باغ سیب زمینی ها که نشان می دهی را نمیگویم آن درختهای برافراشته را میگویم …
آنجا که هابیل ایستاده !
حالا برای این که هابیل مصون بماند دست مان سیب زمینی داده اند و کاردها را کند کرده اند !
هابیل ! برادر من !بیا و برادری کن معشوقه قابیل را پس بده!
این کاردها کندند ،اما وقتی پای عشق در میان است دست که سهل است سر میبرند …
اثر انگشت قابیل را نگیرید
روی این سیب اثر انگشت حوا و گاز آدم است !
قابیل را به زمین آوردند تا معشوقه اش را بدهند به هابیل
تا هابیل را روانه بهشت و حوریانش کنند
حالا همه ی قابیل ها قربانی خودخواهی هابیل اند !
حالا خسرو کامش شیرین است و فرهاد کاردش را به قلب کوه فرو میکند !