غيرت جاهلانه و اسب بخت برگشته
هنگامي كه دربارهي زن تعصّبهاي خشك و ناپختهي ابومسلمي حاكم گردد، بهطور طبيعي روزگاري پيش ميآيد كه زنان جامعه، گرفتار سكس و عرياني و بد حجابي ميگردند.
آوردهاند كه وقتي ابومسلم خراساني همسرش را در شب عروسي به خانهي بخت ميبرد، او دستور داد كسي در شهر ظاهر نشود تا همسر او در ميان زنان ديگر به خانه رود و مردي او را نبيند. هنگامي كه زن از اسب پياده شد، دستور داد كه زين اسب را بسوزانند و اسب بخت برگشته را از كمر دو نيم كرد تا ديگر كسي بر آن سوار نشود! گويا كسي آنجا نبوده يا جرأت و توان اين پرسش را نداشته كه براي آوردن زني از خانهاي به خانهي ديگر چه نيازي است كه مردم در شهر ظاهر نشوند؟ آيا آتش زدن زين اسب اسراف و حرام نيست و كشتن اسب بيچاره رواست؟ چگونه است كه ديدن زن ديگران براي ابومسلم ايرادي ندارد، ولي ديدن زن او توسّط مردم ايرادي بزرگ است! آيا اين كارها حكايت از تعصّب و غيرتهاي جاهلانه نميكند و ميتواند اساس عقلي و ديني داشته باشد؟ آري! اين افراط و تفريطها نتيجهاي جز وضعيت كنوني را در پي نخواهد داشت. چه خوب بود ابومسلمها سر از قبر بيرون ميآوردند و وضعيت ناهنجار جامعهي جهاني امروز را براي يك بارهم كه شده مشاهده ميكردند.
در دين مبين اسلام آمده است: همين كه جاي نشستن زن سرد شد، نشستن مرد در آن مكان مانع و كراهتي ندارد. آنان كه براي زن هيچ گونه حريم عفافي قائل نيستند و آنان كه ميگويند: اگر خداي ناكرده چشم مرد نامحرمي به لباس زني افتاد، ديگر آن زن عفّت ندارد و او را بايد طلاق داد و آن لباس را بايد سوزاند، هر دو دسته، در شناخت غيرت و موارد اِعمال آن دچار افراط و تفريط شدهاند و نظر هيچ كدام اساس عقلي و ديني درستي ندارد.