هذا من فضل ربی
11 اردیبهشت 1392 توسط جعفری ندوشن
يا ذَا الْفَضلِ و الامْتِنان
فکر کرده بودم، اگر روزی خانه ای داشتم؛ سر درِ خانه ام باید کاشیِ آبی رنگی نصب باشد که رویش نوشته باشد:
هذا من فضل ربی…
اولین باری که رسیدم به این واژه ها که:
“حتی گنجشکانش سر در لانه هاشان مینویسند: هذا من فضل ربی… و هرگز به این فکر نمیکنند که آیا چاره ای به جز گنجشک شدن داشته اند یا نه؟!”
نمیدانم کی بود یا کجا اما میدانم که حسابی حسودی ام شده بود به آن گنجشککان.
یادِ آن حکایتِ سعدی افتاده بودم که توی مدرسه داشتیم؛ که گفته بود:
اين شرط آدميت نيست…مرغ تسبيح گوی و من خاموش
یادِ گنجشکانی که سحر در جیک جیک اند و به تسبیح خدای لاشریک؛ آن وقت من به زور و زحمت از خواب بلند میشم که مثلا نمازی بخوانم.
بگذرم؛ به هرحال همان روز بود که دلم خواست خانه ای داشته باشم و سر درش بنویسم:
هذا من فضل ربی…
که هرچه دارم از فضل پروردگارم است…