نگاه در اعمال وکردارها
«وَلتَنظُر نَفسً مَا قَدَّمَت لِغَدٍ» 1
وهر کس باید بنگرد که برای فردای خود از پیش چه فرستاده است.
هر فردی باید بنگرد وببیند چه چیزی برای روز قیامتش مقدم داشته ،بدین معنا که باید اندیشه کند که چه چیز از پیش فرستاده ،عمل شایسته ای که او را نجات دهد یا عمل بدی که او را هلاک وپست نماید،زیرا اعمالب بر او وارد می شود.
«نگاه کردن در اعمالی که آدمی از پیش برای فردایش می فرستد امری دیگر غیر از تقوا است .یک مومن نیز باید در آنچه کرده دوباره نظر کند.ببینید اگر عیبی داشته آن را بر طرف سازد.آیه به گونه عموم است که هر فردی باید اعمالی که انجام می دهد بنگرد.
این نوع خطاب با آنکه تکلیف در آن عمومی است ،به حسب طبع دلالت بر عتاب وسرزنش مومنان دارد نیز اشاره دارد بر اینکه افرادی که شایسته امتثال این دستور باشند در نهایت عده اندکی هستند.» 2
1-حشر/18
2-طباطبائی،المیزان،ج18،ص216-217
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.
جانبازان، یادگاران روزهای عشق و حماسه اند؛ خاطرات مجسّم سال هایی که درهای آسمان
به روی عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمانِ زمین گرم گلچینی بودند.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.
.
شیوه های پرورش عزت نفس در سیره امام حسین علیه السلام آخرین بخش 2
ارتباط کلامی با عبارات دلنشین
عموم مردم; اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان و زنان و مردان، در معاشرتهای اجتماعی، نسبت به ارتباطات کلامی افراد بسیار حساس می باشند و نوع لحن و صوت و انتخاب جملات در توجه و جذب آنان اهمیت فوق العاده ای دارد . سخنان محبت آمیز، دلربا و دارای بار عاطفی مثبت، در عمق جان مخاطبان تاثیر می گذارد و عزت نفس را در آنان تقویت می کند . انسانهایی که در الفاظ و عبارات خود کمال ادب و عفت را رعایت می کنند، در نظر مخاطب عزیز و مکرم بوده و عموم مردم آنان را به دیده احترام و بزرگی می نگرند . در واقع رعایت ادب و عفت و وجاهت در گفتار موجب عزت نفس برای گوینده و شنونده است . برخی از مشکلات و ناهنجاریها، تندخوییها، زورگوییها، بدبینیها، حقارتها و افسردگیها را می توان با بکارگیری عباراتی دلنواز و روحبخش از میان برداشته و درمان نمود .
در اینجا نمونه هایی از ارتباط کلامی حضرت ابا عبدالله علیه السلام با افراد خانواده، فرزندان و یارانش را بیان می کنیم .
1- امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه، وقتی که همه خاندان و اهل بیت آن حضرت سوار بر محملها شدند، چنین ندا داد: «این اخی؟ این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم; کجاست برادرم، کجاست سردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم .» عباس علیه السلام هم پاسخ داد: «لبیک، لبیک، یا سیدی . (13) »
2- هنگامی که حضرت قاسم علیه السلام از شهادت خویش سؤال کرد، امام حسین علیه السلام او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی; (14) به خدا سوگند، همینطور است . عمویت فدایت باد . تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید .»
تقدیر و تشویق
تقدیراز دیگران و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده ای که انجام داده اند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزت نفس آنان، تاثیر به سزایی دارد . این راهکار موفق تربیتی آنچنان اهمیت دارد که می توان گفت، کمتر عاملی همانند تقدیر و تجلیل در ایجاد خصلتهای نیکو و تقویت اعتماد به نفس می تواند مؤثر باشد . تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوه به فعلیت رسانده، و خلاقیتهای درون او را شکوفا می سازد . تحسین، تقدیر، تجلیل، اعطای جایزه های مادی و معنوی، هدیه، بذل عاطفه و محبت، تکریم و تشکر، جلوه هایی از مظاهر تشویق می باشد . در ذیل، مواردی از بهره گیری امام حسین علیه السلام از شیوه کارآمد تشویق را بیان می کنیم .
قدردانی از معلم
جعفر، یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام، نزد معلمی به نام «عبدالرحمان سلمی » در مدینه آموزش می دید . روزی معلم سوره حمد را به کودک آموخت . وقتی که کودک آن را بر امام حسین علیه السلام قرائت کرد، آن حضرت در مقابل این کار ارزشمند معلم از وی تجلیل کرده و بعنوان قدردانی، هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد . هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: چرا این همه بخشش می کنید؟ ! حضرت فرمود: «و این یقع هذا من عطائه; کجا این بخشش [من] با اعطای او [که تعلیم الحمد لله رب العالمین است] می تواند برابر باشد؟ !»
سخنان عزت آفرین
امام حسین علیه السلام افزون بر اینکه در عمل سعی می کرد اطمینان به نفس را در وجود اشخاص زنده کند و حتی در یاری به محرومان و مستضعفان بیشتر از همه به حفظ آبرو، حیثیت و خدشه دار نشدن شخصیت آنان می اندیشید، در گفتارهای راهگشا و عزت بخش خود نیز به احیای کرامت انسانی و عزت افراد اهتمام خاصی داشت . این نوشتار را با سخنی حکیمانه از آن گرامی که حاکی از عزت نفس و روح تسلیم ناپذیر آن حضرت در مقابل ستمگران و متجاوزان به حقوق مسلمانان می باشد به پایان می بریم .
چنانکه می دانیم، گروهی از مردم، به خاطر فرار از مرگ به انواع ذلتها تن داده و به خاطر دو روز زندگی زودگذر دنیا برای همیشه عزت و کرامت خویش را فدا می کنند، اما حسین بن علی علیهما السلام در این مورد می فرماید:
«الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلة والذلة و هیهات منا الذلة، یابی الله لنا ذلک و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیة و نفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام; ناپاک فرزند ناپاک، (عبیدالله بن زیاد) مرا در پذیرش یکی از دو راه مجبور کرده است; بین مرگ [با عزت] و [زندگی با] ذلت . اما هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسولش و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمی پسندد که اطاعت فرومایگان و پست فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم . (23) »
) فرهنگ عاشورا، ص 386; معالی السبطین، ج 1، ص 220 .
14) مدینة المعاجز، ج 4، ص 214 .
15) ناسخ التواریخ، ج 2، ص 360 .
16) تاریخ طبری، ج 4، ص 315 .
17) موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 486 .
18) مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 222 .
19) موسوعة کلمات الحسین علیه السلام، ص 621 .
20) نساء/86 .
21) بحار الانوار، ج 44، ص 195 .
22) لواعج الاشجان، ص 147; لهوف، ص 192 .
23) لهوف ابن طاووس، ص 180 .
بازنگری این صفحه شیوه های پرورش عزت نفس در سیره امام حسین علیه السلام بخش اول
عزت نفس، یکی از لوازم زندگی موفقیت آمیز است . فردی که می خواهد در راه اهداف والای خویش تمام مشکلات و موانع را از سر راه خود برداشته و به مراحل تعالی و تکامل برسد، باید عزت و کرامت نفس داشته و این موهبت خدادادی را در وجود خود بارور کند . ریشه بسیاری از محرومیتها، ناکامیها، عدم موفقیتها، انتخاب راههای خلاف عرف و شرع، شکستن هنجارهای مقدس جامعه، خیانتها، جنایتها و بزهکاریهای گوناگون را می توان در نداشتن عزت نفس و وجود عقده حقارت جستجو نمود . امام علی علیه السلام می فرماید:
«من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة; (1)
آن کس که بزرگی و کرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه، پست و ذلیل نخواهد کرد .»
برای همین، به افرادی که از عقده حقارت رنج می برند و برای خود هیچگونه ارزشی قائل نیستند، نمی توان اعتماد کرد و امری از امور جامعه را به آنان سپرد . سایر افراد جامعه نیز از شر این افراد در امان نخواهند بود .
امام هادی علیه السلام فرمود:
«من هانت علیه نفسه فلاتامن شره; (2)
کسی که نفس او در نزدش خوار و ذلیل باشد، از شر او ایمن مباش .»
کسی که به شخصیت خود توجه ندارد، مطمئنا در خوار کردن دیگران نیز باکی نخواهد داشت . بنابراین برای حفظ اجتماع مسلمانان و تقویت ارتباط دینی، عاطفی و فرهنگی میان افراد جامعه و جلوگیری از شیوع گناه و انواع خلافها، باید روحیه عزت و کرامت نفس را در جامعه پرورش داده و تقویت نمود .
امام حسین علیه السلام داشتن عزت نفس را یکی از صفات ضروری مؤمنین دانسته می فرماید: «ایاک و ما تعتذر منه فان المؤمن لایسی ء ولایعتذر والمنافق کل یوم یسی ء و یعتذر; (3)
از انجام کارهایی که نیاز به پوزش دارد [و عزت نفس را خدشه دار می کند] بپرهیز، زیرا مؤمن نه کار بد می کند و نه پوزش می طلبد، ولی منافق [که برای خود ارزش قائل نیست]، هر روز کار بد انجام می دهد و پیوسته عذرخواهی می کند .»
در سیره و سخن امام حسین علیه السلام موارد زیادی می توان یافت که آن گرامی در آن موارد، با شیوه های مختلف در صدد پرورش و تقویت عزت نفس در نهاد افراد بوده است . در این فرصت به برخی از این شیوه ها گذری خواهیم داشت تا علاوه بر اینکه رفتار و گفتار آن حجت الهی به عنوان الگوی سعادتمندان برایمان سرمشق باشد، با یکی دیگر از رمزهای موفقیت رهبران الهی در جذب و جلب وجدانهای بیدار و دلهای مشتاق سعادت آشنا شویم .
تکریم کودکان
کودکانی که در دوران طفولیت از توجه و احترام بزرگترها، بویژه والدین خود، برخوردار گردند، در زندگی آینده خویش افرادی عزتمند، موفق و دارای اعتماد به نفس خواهند بود; چرا که تکریم شخصیت کودکان - که روحی لطیف و حساس دارند - روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقویت کرده و زمینه رشد اخلاقی و ایجاد صفات نیک را در وجودشان فراهم می آورد و آنان را در آینده شخصیتی مستقل، خودباور و دور از عقده حقارت بار خواهد آورد . چند نمونه از تکریم شخصیت اطفال را در رفتار آن حضرت مرور می کنیم:
1- عبدالله بن عتبه، از مشاهیر فقهای اهل سنت، نقل می کند که: روزی در محضر حضرت سید الشهداء علیه السلام بودم که فرزند آن حضرت (امام سجاد علیه السلام) که کوچک بود، وارد شد . امام او را به نزد خود خوانده و به سینه چسبانید، پیشانیش را بوسید و فرمود: «بابی انت ما اطیب ریحک و احسن خلقک; (4) پدرم به فدایت . چقدر خوشبو و زیبایی!»
2- جعید همدان یکی از یاران امام حسین علیه السلام می گوید: روزی نزد حسین بن علی علیهما السلام رفتم در حالی که او دخترش سکینه را بر سینه چسبانیده و نوازش می کرد . وقتی که وارد شدم، امام به همسرش فرمود: ای خواهر قبیله کلاب! دخترت را از من بگیر! سپس با من در مورد انواع مردم به گفتگو نشست . (5)
احترام به اندیشه ها و آرای دیگران
یکی از شیوه های کارساز در مسائل تربیتی و تبلیغی، احترام به اندیشه های دیگران است .
مربی و مبلغ، به این وسیله به مخاطبان خود شخصیت داده و در اعماق وجود آنان نفوذ می کند .
با توجه کردن به تفکرات و خواسته های مخاطب، می توان روحیه اعتماد به نفس را در او زنده کرده و عزت نفس وی را تقویت نمود .
روزی «حسن مثنی » فرزند امام مجتبی علیه السلام از یکی از دختران عمویش، امام حسین علیه السلام خواستگاری نمود . آن حضرت به او فرمود: «اختر یا بنی احبهما الیک; فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری، انتخاب کن!» «حسن مثنی » از روی شرم و حیا سخنی نگفت . به این جهت، امام حسین علیه السلام فرمود: من دخترم فاطمه را به جهت شباهت زیادش به مادرم برای تو برگزیدم . (6)
1) عیون الحکم و المواعظ، ص 439 .
2) تحف العقول، ص 483 .
3) حیاة الامام الحسین، ج 1، ص 181 .
4) کفایة الاثر، ص 234; معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 82 .
5) ترجمة الامام الحسن علیه السلام، ص 159 .
6) مقاتل الطالبین، ص 122; کشف الغمه، ج 1، ص 579 .
هفت حدیث از امام حسین علیه السلام
شرط شرافت
قال الصادق عليه السلام: من اراد ان يكون فى جوار نبيه و جوارعلى و فاطمه عليهم السلام فلا يدع زيارة الحسين عليه السلام. (21)
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه مىخواهد در همسايگى پيامبر (ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زيارت امام حسين (ع) را ترك نكند.
زيارت، فريضه الهى
قال ابوعبدالله عليه السلام: لو ان احدكم حج دهره ثم لم يزرالحسين بن على عليهماالسلام لكان تاركا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسين فريضة من الله تعالى واجبه على كل مسلم. (22)
امام صادق (ع) فرمود: اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.
كربلا كعبه كمال
قال ابوعبدالله عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام حتى يموت كان منتقص الايمان منتقص الدين، ان ادخل الجنة كان دون المؤمنين فيها. (23)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود تا بميرد، ايمانش ناتمام و دينش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پايينتر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.
از زيارت تا شهادت
قال ابوعبدالله عليه السلام: لا تدع زيارة الحسين بن على عليهماالسلام و مُرّ أصحابك بذلك يمدالله فى عمرك و يزيد فى رزقك و يحييك الله سعيدا ولا تموت الا شهيدا. (24)
امام صادق (ع) فرمود: زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن و به دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نميرى مگر با شهادت.
حديث محبت
عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخير قذف فى قلبه حب الحسين عليه السلام و زيارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين عليه السلام و بغض زيارته. (25)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خير خواه او باشد محبت حسين (ع) و زيارتش را در دل او مىاندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كينه و خشم حسين (ع) و خشم زيارتش را در دل او مىاندازد.
نشان شيعه بودن
قال الصادق عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام و هو يزعم انه لنا شيعة حتى يموت فليس هو لنا شيعة و ان كان من اهل الجنة فهو من ضيفان اهل الجنة. (26)
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال كند كه شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست و اگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.
سكوى معراج
قال الصادق عليه السلام: من اتى قبرالحسين عليه السلام عارفا بحقه كتبه الله عزوجل فى اعلى عليين. (27)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مىكند.
نوای شیدایی
امشب زمين و آسمان گرديده پر شور و شعف
امشب تمام عرشيان بهر زيارت بسته صف
امشب که عيدي ميدهد بر عاشقان شاه نجف
امشب تو هم مستي کن و دل را بري کن از اسف
زيرا به دنيا آمده مظهر عزت و شرف
*ميلاد نور مبارک*
میلاد امام حسین علیه السلام مبارک
تصویر از سایت منجی گراف
آیتالله شیخ محمدحسن نجفی
اول شعبان مصادف است با سالروز درگذشت آیتالله شیخ حمدحسن نجفی، صاحب کتاب «جواهرالکلام» اثری برجسته در فقه شیعه. به همین مناسبت «ایبنا» مروری دارد بر تألیفات این اندیشمند مسلمان و کتابهایی که در سال های اخیر درباره او و آثارش، منتشر شدهان
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، شیخ محمدحسن نجفی، فرزند شیخ باقر، معروف به صاحب جواهر و ملقب به «شیخ الفقهاء» از ارکان علمای شیعه و فقیه کاملی بود که در زمان زندگیاش، مرجعیت عامه داشت و مراتب کمالات او بر شیعه و سنی پوشیده نیست.
اصلیت او عراقی است و در نجف اشرف ساکن بود. در همانجا حوزه عظیمی برای علوم دینی داشت و ریاست مذهبی علمی عموم شیعیان از عرب و عجم را به عهده گرفت و شاگردان زیادی تربیت کرد. او شاگرد شیخ جعفر کاشف الغطاء و شاگرد شاگرد او سید جواد، صاحب «مفتاح الکرامه» است.
دوران زندگی صاحب «جواهرالکلام» زمینه رشد علمی و شکوفایی حوزههای علمیه فراهم بود و این به دلیل نهضت نوین علمی در فقه و اصول(بعد از فروافتادگی سراسری در قرون 11 و 12 هجری قمری) و اواخر قرن دوازدهم به دست موسس بزرگ، محمدباقر وحید بهبهانی و سپس تلاشهای شاگردان وی، در کربلا و نجف بود. بخش بزرگی از این تحول و نشاط علمی، مرهون وجود گرانبهای «صاحب جواهر» است که بیانی شیرین و رسا، تدریس شیوا و دانش فراوان و جستوجوی پیگیرانهای، در یافتن پاسخ برای مشکلات و مسایل فقهی و اصولی داشت.
وفات حضرت خدیجه(سلام ا.. علیها)
حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیاست
حضرت خدیجه
پدر او: خو يلد بن عبد الغري بن قُصَي بن كلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: سال 68 پيش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا…، زينب، ام كلثوم، فاطمه و رقيه مي باشند.
لقب: طاهره
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پيغمبر(ص) او را در حجون دفن كرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) ناميده شده است و خديجه به هنگام وفات 65 سال داشت.
***
حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا و طاهر* است.
کنیه او «ام هند» است و قبل از رسول خدا دو شوهر به نامهای «عتیق بن عائذ» و «عمرو الکندی» داشت و از آنها فرزندانی به دنیا آورده بود.
جریان خواستگاری و ازدواج رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم با خدیجه خواندنی و مفصّل است. خدیجه به رسول خدا گفت:«من برای شما زنی را در نظر گرفتهام.»
رسول خدا فرمود:«او کیست؟»
خدیجه عرض کرد:« او کنیز شما خدیجه است.»
خدیجه که یکی از ثروتمندان عرب به شمار می آمد و نوشته اند هشتاد هزار شتر و پول های فراوانی در دست افراد مختلف برای تجارت داشت، وقتی می خواست با رسول خدا ازدواج کند، گفت:«به خدا قسم ای محمـد، اگر مال تو کم است، مال من زیاد است. کسی که خودش را در اختیار تو میگذارد، چگونه مالش را در اختیارت نگذارد؟! من با تمام اموال و کنیزانم در اختیار توام.»
خدیجه بعد از ازدواج با رسول خدا به عمویش، ورقه، فرمود:« این اموال مرا بگیر و نزد محمـد ببر و به او بگو من تمام اموال و بردگان و آنچه را در اختیار من است به او هدیه میکنم.»
ورقه این خبر را در بین زمزم و مقام ابراهیم با صدای بلند به گوش همه مردم رسانید و آنها را شاهد گرفت.
صفحات: 1· 2
ماه پیامبر صلی الله علیه وآله
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه چون ماه شعبان داخل مى شد، امام زين العابدين(عليه السلام) اصحاب خود را جمع مى كرد و مى فرمود: اى ياران من! مى دانيد اين چه ماهى است؟ اين ماه شعبان است، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمود: شعبان ماه من است پس براى محبّت به پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و براى تقرّب به پروردگار خود، اين ماه را روزه بداريد، به حقّ آن خدايى كه جان على بن الحسين(عليهما السلام) در دست اوست سوگند ياد مى كنم كه از پدرم حسين بن على(عليهما السلام) شنيدم فرمود: از اميرمؤمنان(عليه السلام) شنيدم كه: هر كس ماه شعبان را براى محبّت به پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) و تقرّب به خداوند روزه بگيرد، خداوند او را دوست مى دارد و به كرامت خويش در روز قيامت نزديك مى كند، و بهشت را بر او واجب مى گرداند.
نگاه در اعمال وکردارها
«وَلتَنظُر نَفسً مَا قَدَّمَت لِغَدٍ» 1
وهر کس باید بنگرد که برای فردای خود از پیش چه فرستاده است.
هر فردی باید بنگرد وببیند چه چیزی برای روز قیامتش مقدم داشته ،بدین معنا که باید اندیشه کند که چه چیز از پیش فرستاده ،عمل شایسته ای که او را نجات دهد یا عمل بدی که او را هلاک وپست نماید،زیرا اعمالب بر او وارد می شود.
«نگاه کردن در اعمالی که آدمی از پیش برای فردایش می فرستد امری دیگر غیر از تقوا است .یک مومن نیز باید در آنچه کرده دوباره نظر کند.ببینید اگر عیبی داشته آن را بر طرف سازد.آیه به گونه عموم است که هر فردی باید اعمالی که انجام می دهد بنگرد.
این نوع خطاب با آنکه تکلیف در آن عمومی است ،به حسب طبع دلالت بر عتاب وسرزنش مومنان دارد نیز اشاره دارد بر اینکه افرادی که شایسته امتثال این دستور باشند در نهایت عده اندکی هستند.» 2
1 -حشر/18
2 -طباطبائی،المیزان،ج18،ص216-217
شهید حماسه وعرفان
‘ من دنيا را طلاق دادم. خداي بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقياسها و معيارهاي جديد بر دلم گذاشت و خواسته هاي عادي و مادي و شخصي در نظرم حذف شد. روزگاري گذشت که دنيا و مافيها را سه طلاقه کردم و ازهمه چيز خود گذشتم. از همه چيز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و اين شايد مهمترين و اساسي ترين پايه پيروزي من در اين امتحان سخت باشد.’
بعثت چیست؟
فرستادن خداوند متعال، انسانی را به سوی جن و انس، تا آنان را به راه حق دعوت کند و شرط آن، دعوی پیغمبری، اظهار معجزه، آگاهی از امور پنهان و دیدن فرشتگان است.
هدف از بعثت انبیا چیست؟
حکمت آفرینش اقتضا میکند که چون خداوند حکیم، چیزی را ایجاد میکند و مدت زمانی برای زیست آن مقرر میدارد، هر آنچه مورد نیاز آن شیء در دوران بقای وی باشد، فراهم سازد: «قالَ رَبّنَا الّذي أَعْطى كُلّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمّ هَدى» (طه/50).
انسان که موجودی اجتماعی خصلت و مدنی الطبع است، به بنی نوع خود در شئون زندگی نیازمند است. زندگی مشترک و متعاقب آن اصطکاک منافع، زمینهساز اختلاف و کشمکش شدید خواهد بود: « كانَ النّاسُ أُمّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ…» (بقره/213) حال اگر قانونی جامع و متناسب با خلقت بر او حکمفرما نباشد، با وجود چنان اختلافی، محیط زندگی متشنج و غیر قابل زیست میگردد.
«قانون» نیز بایستی از جانب آفریدگار باشد؛ زیرا تنها کسی که به ابعاد گوناگون حیات و به درون و برون «آفریده» آگاه میباشد و به عوامل پیوستگی و گسیختگی «افراد جامعه» اطلاع و احاطه کامل دارد، آفریدگار او است.
«آورنده قانون» بایستی از جنس عمل کنندگان به قانون باشد؛ چه اینکه معاشرت و همزیستی پیامرسان با گیرندگان پیام در «پذیرش پیام» دخالت تامّ داد، و دیگر این که با پیاده شدن قانون در عمل آورنده، حجت بر همگان تمام باشد که دگر نتوانند بگویند که این قانون عملی نیست.
پیامبر اسلام، کی مبعوث شد؟
این واقعه در سال چهلم عام الفیل و به نقل مورخان 6203 سال پس از هبوط آدم(ع) اتفاق افتاد. اما در اینکه کدام روز از ایام سال، این حادثه رخ داد؟ میان مورخان اختلاف است: مشهور شیعه امامیه، بیست و هفتم رجب، و قول مشهور فرق دیگر مسلمین، ماه رمضان است. یعقوبی مینویسد: هنگامی که رسول خدا(ص) مبعوث شد، چهل سال تمام از عمرش سپری گشته بود. بعثت وی در ماه ربیع الاول و به قولی، در رمضان، و از ماه های عجم در شُباط (اسفند) بود.
آغاز دعوت چگونه بود؟
دعوت رسول خدا و انذاری که در آغاز سورۀ «مدثّر» بدان مأمور گشت، از محیط خانه و زندگی خود وی شروع شد و نخست همسرش «خدیجه» دختر «خویلد» ایمان آورد و رسالت وی را تصدیق کرد و پیوسته رسول خدا را در تبلیغ و استقامت یاری میداد.
در همین محیط خانوادگی بود که «علی بن ابی طالب» پیش از همۀ مردان به رسول خدا ایمان آورد و با وی نماز گزارد و در آنچه از جانب خدا میآورد، تصدیقش میکرد.
مقریزی پس از نام بردن هشت نفر که پیش از همه اسلام آوردهاند، میگوید:
اما علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم قرشی هاشمی، پس هرگز به خدا شرک نیاورده بود، چه خدای متعال خیر او را میخواست و او را در کفالت پسر عمویش سید المرسلین «محمّد» (ص) قرار داد. هنگامی که وحی به رسول خدا آمد و «خدیجه» را خبر داد و او هم تصدیق کرد، خدیجه و علی بن ابی طالب و زید بن حارثه با رسول خدا(ص) نماز میگزاردند. و موقعی که آن حضرت نزد کعبه نماز میگزارد و بیم آن میرفت که قریش مزاحم شوند، «علی» و «زید» او را محافظت میکردند.
……………………………………………………………………………………………………………
(معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج3، ص203 ـ 207، با تلخیص و ویرایش)
نگاه به کیفیت آفرینش مخلوقات
أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَي الابِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَ إِلَي السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ وَ إِلَي الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ وَ إِلَي الارْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ 1
آیا به شتر نمی ننگرند که چگونه آفریده شده وبه آسمان که چگونه برافراشته شده ؟وبه کوه ها که چگونه برپا داشته شده ؟وبه زمین که چگونه گسترده شده است؟
این آیه منکرین را نخست دعوت می کند به اینکه در شتر بنگرید،که چگونه خلق شده وخداوند آن را چگونه از زمین مرده،وفاقد حیات بی شعور به این صورت درآورده است. 2
در مجمع البیان به نقل از ابی عمروبن علاو زجّاج گفته است:«آیا با بیشترین نگاه کردن به او وآنچه خداوند ترکیب نموده از شگفتی های خلقت که با تمام بزرگی وقوتش کودکی آن را خوار کرده ومطیع ورام او می شود» 3
آیا گمشدگان وادی غفلت،به اسرار شگفت انگیز این موجود اندیشه نمی کنند،تا راهی به حق یافته واز بی راهه بازگردند.به آسمان نگاه کنید که چگونه افراشته شده که در آن خورشید وماه وستارگان درخشنده برای بقای زندگی انسان آفریده شده اند .هر روز در پرتو اکتشافات جدید عظمت آسمان بیش از پیش بر انسان نمایان شده،تفکر ونگرش در کوه ها که خداوند به منزله میخ های زمین قرار داده ودر درون خود آب ها ومعادن ذخیره شده برای استفاده بشر حفظ نموده است
«واگر کوه ها نبودند زمین اهلش را فرو می برد» 4
به مسطح وگسترده بودن زمین نگاه کنید که شایسته زندگی برای بشر است در تفسیر کبیر آمده است که:
اعراب در گذشته قبل از هر چیز چشمشان به شتری که بر آن سوار بودند می افتاد ودر فکر فرو می رفتند وهنگامی که بالای سرشان نگاه می کنند چیزی جزآسمان مشاهده نمی نمودند ،وهنگامی که به چپ وراست خود نظر می افکندند ،جز کوه ها چیزی مشاهده نمی شد،وهنگامی که به زیر پای خود نگاه می کند چیزی جز زمین وجود نداشت،گویی خداوند به آنها دستور اندیشه کردن می دهد ،اندیشه ای به هنگام تنهایی که طبعاًبر محور این چهار چیز دور می زند
1-غاشیه ،20-17
2 - طباطبائی المیزان،ج20،ص400
3-طبرسی،مجمع البیان،ج10،ص338
4 -همان
اشعاری منتشر نشده از حضرت آیت الله بهجت(ره)
هر که دید از آل پیغمبر اثر
جاى پاى جملهشان بگذاشت سر
شربتى کاز دست شان نوشیده شد
تا ابد شیرینىاش در کام بُد
شربت دیگر کسان، فرداست زَهْر
بدءِ آن خیر و نهایت شر و قَهْر
ادامه در این لینک
تسلیت باد!
یا حضرت معصومه، ای یادگار زهرا
بزم عزا به پا کن امشب برای بابا
ای شیعیان بیارید عطر و گلاب و قرآن
موسی بن جعفر آزاد، گردد ز کنج زندان
شهادت غریبانه امام کاظم(ع) تسلیت باد
امام کاظم(ع) می فرمایند:
هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز می دارد.
شهادت امام کاظم(ع) تسلیت باد
5حدیث از امام موسی کاظم علیه السلام
قالَ الاِْمامُ الْكاظم(عليه السلام) :
1- تعقّل و معرفت
«ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِياءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى عِبادِهِ إِلاّ لِيَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.»:
خداوند پيامبران و فرستادگانش را به سوى بندگانش بر نينگيخته، مگر آن كه از طرف خدا تعقّل كنند. پس نيكوترينشان از نظر پذيرش، بهترينشان از نظر معرفت به خداست، و داناترينشان به كار خدا، بهترينشان از نظر عقل است، و عاقلترين آنها، بلند پايه ترينشان در دنيا و آخرت است.
2- حجّت ظاهرى و باطنى
«إِنَّ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَيْنِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِياءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ.»:
همانا براى خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پيامبران و امامان; و حجّت پنهانى عبارت است از عقول مردمان.
3- صبر و گوشهگيرى از اهل دنيا
«أَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيا وَ الرّاغِبينَ فيها وَ رَغِبَ فيما عِنْدَ رَبِّهِ وَ كانَ اللّهُ آنِسَهُ فِى الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِى الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِى الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ فى غَيْرِ عَشيرَة.»:
صبر بر تنهايى، نشانه قوّت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالى تعقّل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انيس اوست و در تنهايى يار او، و توانگرى او در ندارى و عزّت او در بىتيره و تبارى است.
4- عاقلان آينده نگر
«إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِى الدُّنْيا وَ رَغِبُوا فِىالاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيا حَتّى يَسْتَوْفى مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَيَأْتيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْياهُ وَ آخِرَتَهُ.»:
به راستى كه عاقلان، به دنيا بىرغبتند و به آخرت مشتاق; زيرا مىدانند كه دنيا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنيا او را بخواهد تا روزىِ خود را از آن دريافت كند، و هر كه دنيا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنيا و آخرتش را بر او تباه كند.
5- تضرّع براى عقل
«مَنْ أَرادَ الْغِنى بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِى الدّينِ فَلْيَتَضَّرَعْ إِلَى اللّهِ فى مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ اسْتَغْنى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِما يَكْفيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنى أَبَدًا.»:
هر كس بىنيازى خواهد بدون دارايى، و آسايش دل خواهد بدون حسد، و سلامتى دين طلبد، بايد به درگاه خدا زارى كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفايتش كند قانع باشد. و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بىنياز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بىنيازى نرسد.
گرفته شده از این لینک
نگاه به سر انجام پیشینیان
«فَسیرُوا فِی الأرضِ فَانظُرُوا کَیفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَّذِبِینَ» 1
در زمین بگردید وببینید فرجام انکار پیشینیان چگونه بوده است؟
«در زمین گردش وسیر کنید واخبار تکذیب کنندگان را وآنچه را که به آنها رسیده،با دیده عبرت بنگرید تا پند بگیرید ودیگر همچون آنها عمل نکنید وراه تکذیب وانکار پیامبر را در پیش نگیرید»؛ 2
زیرا این آدم نماهای مغرور و واژگون در غرایز وشهوت ،حقایق و واقعیت حیات ورهبران الهی را تکذیب کردند.امر به گردش ودیدن آثار پیشینیان ،ملت های گذشته و پادشاهان وفراعنه گردنکش ،به جهت عبرتی است که در دیدن آثار آنان وجود دارد،چه آنکه می بینیم آنان از بین رفته بدون اینکه قصرهای بلندشان ویا گنج های ذخیره شده آنها ویا تخت های مجللشان برایشان فایده ای داشته باشد.امر به سیر در زمین امری محال نیست ،بلکه مقصود شناخت احوال تکذیب کنندگان است ،زیرا اثر مشاهده آثار گذشتگان قوی تر از شنیدن آثار آن است.
هنگامی که در برابر آثار گذشتگان قرار می گیریم ،گویا یک مرتبه ویرانه ها جان می گیرند واستخوان های پوسیده از زیر خاک زنده می شوند،وجنب وجوش پیشین خود را آغاز می کنند .گذشته دور برای ما ترسیم می شود که دورنمای واقعی برای عبرت وتجربه نظر کنندگان است.بار دیگر نگاه می کنیم همه را خاموش وفراموش شده می بینیم.مقایسه این دو حالت نشان می دهد افراد خودکامه چه کوتاه فکرند که برای رسیدن به هوسهای بسیار زود گذر به هزاران دروغ وجنایت آلوده می شود.چه بسا ضرورت کاوش ودقت در فرجام تکذیب کنندگان دین الهی الزامی است.
«قُل سِیرُوا فِی الأرضِ فأَنظِرُوا کَیفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُجرِمِینَ» 3
بکو در زمین بگردید پس ببین فرجام گنه پیشگان چگونه بود.
خداوند دستور می دهد که در زمین سیر کنند وعاقبت مجرمینی که انبیاءرا تکذیب کرده وانذار آنها را به هیچ گرفتند،ببینند که بازدید از آثاربه جا مانده آنها یکی از ابزار رشد وتعالی وتربیت می باشدو همچنین نظر وتفکر در عاقبت امر ایشان که خانه های خرابشان وآبادی های ویران وخالی ایشان بر آن دلالت دارد برای صاحب بصیرتی که بخواهد عبرت بگیرد کافی است.
آیت الله مکارم شیرازی در تشریح آیات فرموده :«کمی در جهان سیر کنید وآثار این گذشتگان مجرم وگنهکار ومنکر توحید ومعاد را بنگرید.چرا که مشاهده یکی از آثار آنچنان طوفانی در دل وجان انسان بر پا می کند که مطالعه چندین کتاب قطور چنان اثری ندارد» 4
سپس باید نگریست که چگونه خدا آنها را هلاک کرد ودیار آنها را قلع وقمع گردانید.باید از کفر محرمان وگناه کاران عبرت گیرند،زیرا برای مسلمانان در ترک گناهان وترس از عاقبت آنان لطف بزرگی است.
1 -آل عمران،137؛نحل ،35
2-طبرسی،مجمع البیان،ج2،ص397
3 -نمل ،69
4-مکارم شیرازی،تفسیر نمونه ،ج15،ص531،530
قسمتی از پایان نامه من با موضوع نگاه در آیات وروایات
دنیا همچون سایه است
به مناسبت وفات حاج ملا آقا جان زنجانی
یکی از شاگردان حاج ملا آقاجان زنجانی میفرمودند:
از سخنان شفابخش و سازنده این مرد الهی جملات حکمت آمیز بود که یکروز که حین قدم زدن در بیابان بودیم ایشان به من گفتند:
” پشت سرت را خوب نگاه کن ببین چگونه سایه ات به دنبال تو می آید حالا تو به دنبال سایه ات برو هرچه بروی به او نمیرسی واین مثل “انسان” و “دنیا” است اگر انسان به دنبال دنیا برود هرگز به ان نمیرسد و هیچگاه از ان سیر نمیشود. “
همانطور که در روایت آمده است:“منهومان لا یشعبان طالب علم و طالب دنیا” دو گرسنه هرگز سیر نمیشوند یکی طالب علم (علم حیات بخش معنوی) و دیگری طالب دنیا.
اما اگر به دنیا بی اعتنا باشی یقین بدان که دنیا به دنبال تو می اید و اگر فکر کنی که خیلی ها هستند که بر عکس عمل کرده و دنبال دنیا رفته اند و به ان رسیده اند و خیلی ها هم از دنیا رو گردانده اند و دنیا هم به دنبال انها نیامده بدان تو اشتباه میکنی و حقیقت را نفهمیده ای. زیرا کسی که به دنبال دنیا رفته و ثروتمند شده در واقع او به دنیا دست نیافته است بلکه دنیا به او دست یافته و از او نگهبان خوبی برای خود درست کرده است که از زخارفش(طلا و نقره) محافظت کند و بعد هم این نگهبان را میکشد و طلا و نقره را به فریب خورده بعدی میدهد و همین طور یک یک افراد را فریب میدهد و انها را به نگهداری از طلا و نقره اش میگمارد و دستمزد انها همه مرگ است .
و خوشبخت واقعی کسی است که این چنین نباشد بلکه بر دنیا سوار شود و مانند اسب سواری که اسب را رام میکند و بر او سوار میشود و بوسیله او به مقصد میرسد باشد تو باید چنین باشی و به دنیا سوار شوی و از ثروت هایش به اندازه ای که بتوانی کارهای شایسته انجام دهی و اختیارش کاملا دست تو باشد و هرگز نگذاری اختیار این اسب که نامش دنیا است از دستت خارج شود و او تو را به هر جا که دوست دارد ببرد و تو اختیاری از خود نداشته باشی.
اسرارانتظار/ص192- ارواح مهربان/ص155و156
آیه نوشت:اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و و لهو وزینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولادکم…. و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور. الحدید/20
بدانید که زندگانی دنیا به حقیقت بازیچه ای است کودکانه و لهو و عیاشی و ارایشی زنانه و تفاخر و خودستایی با یکدیگر و حرص افزودن مال و فرزندان … این حقیقت کار دنیاست…. و بدانید که دنیا جز متاع فریب و غرور چیزی نیست…
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا بحق الحسین"ع”
مطالب مرتبط
خطر قساوت قلب برای روضه خوانها
کلام نور
امیرمومنان علیه السلام مي فرمود: بوسيدن كودك، رحمت و محبت است، بوسيدن زن، شهوت است، بوسيدن پدر و مادر، عبادت است، و بوسيدن برادر مسلمان، دين است.
کربلا یک افق است
بعضي ها ما را سرزنش مي کنند که چرا دم از کربلا مي زنيد و از عاشورا ؛ آنها نميدانند که براي ما کربلا بيش از آنکه يک شهر باشد يک افق است که آن را به تعداد شهدايمان فتح کرده ايم ، نه يک بار نه دو بار … به تعداد شهدايمان. شهيد آويني
ای اله من!
خدايا بفهمانم که بي تو چه ميشوم اما نشانم نده…
مهربانا همه بفهمانم هم نشانم بده من با تو چه خواهم شد…
شهدایی که بر سر مزار دوستانشان حاضر شدند
صفحات: 1· 2
مدیریت فرهنگی ایران
از یکی از استراتژیست های کهنه کار ایرانی شنیدم که می گفت: ایران در تولید مدیران در زمره بهترین کشورهای جهان است در ادامه می گفت ایالات متحده آمریکا که سیستم فدرال دارد در هر گردش نخبگانش تنها 300 مدیر می تواند تولید کند اما ایران تنها در یک دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی می تواند نزدیک به 300 مدیر تولید کند البته ایشان این را نکته مثبتی تلقی می کرد اما در اینجا یک سوال اساسی به ذهن متبادر می شود و آن اینکه تولید مدیری که نه نگاه سیستماتیک و نه برنامه ای جامع و تحول زا برای سازمان تابعه اش را دارد، چه فایده ای می تواند برای کشور داشته باشد؟
در ایران در هر دوره ریاست جمهوری شاهد تغییر بیش از نیمی از مدیران هستیم و این یعنی تغییر بیش از نیمی از برنامه های مدیران قبلی ( در بهترین شکل) و به قول خودمان شخم زدن سازمان مربوطه! که این به نوبه خود ریسک زیادی هم به دنبال دارد زیرا در این میان ممکن است مدیرانی مثل آقای مهاحرانی هم در پی داشته باشد!
در عرصه فرهنگی هم دچار این معضل هستیم ، تولید بیش از اندازه ! مدیران باعث شده است که هیچ برنامه فرهنگی در کشور دوام نداشته باشد زیرا هر مدیری بر آن است که در دوره مدیریت خود بتواند سیاهه هایی از عملکردش را تهیه کند که بعد از دوره مدیریت اش نگویند که هیچ کار نکردی؟! البته این که تقریبا هیچ کدام از مدیران فرهنگی ! ما کار فرهنگی نمی داند هم بماند. یکی از چهره های فرهنگی خاطره ای را تعریف می کرد که شاه بیت مشکلات است، می گفت:« به یکی از دوستانم پیشنهاد مدیریت شد، بعد از انتساب این بنده خدا، عده ای به سراغش آمدند که راهنمایی اش کنند که اگر ایشان کمی پول خرج کند، آنها می توانند ایشان را با چاپ کردن چند جلد کتاب و کارهای دیگر برای پست وزارت آماده کنند!»
یعنی اینکه مدیران ما نمی آیند که کار کنند بلکه اگر هم کاری می کنند برای این است که بمانند! و البته نکته خیلی مهمی که شاید همیشه مغفول می ماند این است که ما تعریف درستی از کار فرهنگی نداریم این موضوع باعث می شود که فرهنگ را فقط منحضر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدانیم و هر چه بی فرهنگی در کشور است را بر سر آن ها خراب کنیم در این زمینه نیاز به اصلاح و باز نگری در تعریف فرهنگ هم داریم تا که متوجه شویم فرهنگ مقوله ای است که اول از همه با آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد پرورشی و نه فقط آموزشی در ارتباط است که فقر جدی در این زمینه احساس می شود به همین نسبت در دانشگاهها و …
به نظر می رسد تنها راه برون رفت از این مشکلات فرهنگی استفاده از چهره های فرهنگی است که هم دراین زمینه تخصص دارند و هم دغدغه. در این جا بیان نظر آقا درباره وظایف مدیران هم خالی از لطف نیست.
پی نوشت
این تنها یک شمای بسیا بسیار کوچک است که بیان شد تو خود حدیث مفصل بخوان
برگرفته از یادداشت های یک امام صادقی
ماجرای زخمی شدن سید حسن نصرالله
این سایت در ادامه مطلب خود نوشت: به درستی که این فرمانده در ابتدا فرزندش (هادی) که جگر گوشه اش بوده را در راه خدا تقدیم کرده و حتی خودش یک روز هم نمی نشیند و دستور دهد بلکه در طی جنگ 33 روزه مانند قهرمانان به میدان آمده بود و در همان زمان نیز مورد اصابت گلوله خورد.
این سایت لبنانی همچنین افزود: آثار زخمی که بر گوشه سمت راست پیشانی سید «حسن نصرالله» وجود دارد، حضور ایشان در میدان جنگ 33 روزه را ثابت می کند.
گفتنی است سید «حسن نصرالله» در سخنرانی های خود در مناسبت های مختلف تأکید کرده که خودش و همه نیروهای حزب الله آماده شهادت هستند.
|
اسیر محبت
این داستان رو خوندم تصمیم گرفتم همه دوستان هم بخونند چون پر هست از نکته اخلاقی اما داستان
راستش اسم واقعي اونو نميدونستم، از وقتي كه ديدمش، يادم مياد بهش ميگفتن آتيش، آخه خيلي شر بود و اهل جارو جنجال. اهل محل، هركدوم تو آلبوم خاطراتشون حداقل چند تا خاطره از اونو كاراي شرش داشتن و لاتاي محل هم حسابي تحويلش ميگرفتن و پيشش لنگ ميانداختن، لب تر ميكرد هر كاري ميخواست براش ميكردن.
عجيب بود. اينجاکجا و اون كجا. از اينكه يه دفعه تو صف غذاي جبهه اونو ديده بودم داشتم شاخ در ميآوردم. ما كه تو محل هم با يكديگر هم كلام نشده بوديم تو چشماي يكديگر خيره شده بوديم. يه لحظه تمام فيلمهاي آتيش در ذهنم مرور شد. اون هم كه ميدانست پروندة زندگياش تو دستمه و از الف تا باي كاراش رو ميدونم كمي مكث كرد.
ظرف غذايش كج شده بود و شرشر خورشتهايش روي زمين ميريخت. زير چشمي نگاه ريزي به چپ و راستش كرد، بعد چند قدمي جلو آمد و با آن صداي لاتياش گفت:به به ببين كي اينجاست، بچه محل خودمونه. كرتم به مولي، پوتينتم، ويتامين نگاهت منو كشته بعد نزديك شد و دم گوشم گفت: شتر ديدي چي؟ نديدي!
من كه نميدانستم خوابم يا بيدار گفتم: نالوطي اينجا، توي جبهه چكار ميكني؟ با سرفهاي گلويش را صاف كرد و گفت: والا همه جا رو كه ديده بودم، گفتم اينجا رو هم ببينم، جون تو هم سير چي هم تماشا. بعد تو چشمام خيره شد و گفت:خوب با اجازة نكير و منكر، يا علي زت زياد.
او رفت اما سيل هزار و يك سؤال و احتمال به ذهنم سرازير شد. با خودم گفتم: نميزارم دست از پا خطا كني. دستتو رو ميكنم. از اين قصه روزها سپري شد. ايام فاطميه آمده بود. من كه سرم حسابي شلوغ بود حيفم آمد براي لحظاتي هم كه شده در جمع برو بچههاي عزادار شركت نكنم.
شبي به حسنيه رفتم جمع زيادي حاضر بودند.بازار عزاي خانم فاطمة زهرا مشترياني زيادي داشته است به دنبال جاي خالي ميگشتم، يك نفر كه بلند شده بود به من اشاره كرد جاي او بنشينم.با عجله خودم را به آنجا رساندم. زير چشمي نگاهي اين طرف و آن طرف كردم تا ببينم از دوستان كسي حاضر است كه ناگهان آتيش رو ديدم.
سريع يقة اوركتم رو بالا كشيدم و كمي چرخيدم تا مرا نبيند. با خودم گفتم: خيلي زرنگه، اومده تو دل بچههاي پاك جا باز كند و دام شكارش رو پهن كند. نه جونم اگه تو آتيشي، باش من هم به قول بچهها گفتني جواد دندهايام. اون شب از دعا چيزي نفهميدم كه متوجه شدم سفرة عزا برچيده شده است.
بقیه داستان رو از اینجا بخونید
از این تاریخ به بعد دنبال گناه نمی روم
شهید جواد عنایتی
تاریخ شهادت : 21 دی ماه 1365 ..
به همین سادگی ..
شهدا !
به ما نخندید !
اینجانب جواد عنایتی در روز یکشنبه تاریخ 63/2/9 در ساعت 5/5 بعداز ظهر توبه کردم. و از این تاریخ به بعد دنبال گناه نمی روم
جواد عنایتی
63/2/9
زنان ومردان اگر خودخواه باشند
1- زني از زن ديگر پرسيد: به نظر تو خوشبخت ترين زن دنيا چه کسي بوده است؟ گفت :حوا. پرسيد چرا؟
گفت : براي اينکه نه مادر شوهر داشته ونه خواهر شوهر و از همه مهمتر شوهرش آدم بوده.
2- مردان ميگويند: امان از دست اين خانمها!
اگه شام نخواهيم، ميگن: ذليل مرده شام با كي كوفت كردي؟!
اگه زياد بگيم دوستت دارم، ميگن: باز چه نقشه اي تو سرته
اگه لباسهاي معمولي بپوشيم، ميگن: تو اصلا سليقه نداري.
اگه تيپ بزنيم بريم سر كار، ميگن: ببينم با كي قرار داري؟
اگه زياد بهشون زنگ بزنيم، ميگن: به من اعتماد نداري.
اگه نگيم دوستت دارم، ميگن: پاي كس ديگهاي وسطه.
اگه زنگ نزنيم، ميگن: انگار سرت خيلي شلوغه.
اگه تو خونه زياد بخنديم، ميگن: ديونه شدي.
اگه شام بخواهيم، ميگن: فقط فكر شكمشه.
اگه كم بخنديم، ميگن: بخت النحس.
شما بگين ما چيکار کنيم؟…
پاداش عظیم خدمت به زنان
کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید.
یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست
کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.
خدمت به همسر کفاره ( پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حور العین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.
خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد»
برای امام عزیز
و این هم سخن برخی بزرگان جهان در مورد امام(ره):هنری کسینجر؛استراتژیست مشهور و مشاور رئیس جمهور آمریکا در دهه 70 میلادی:آیت الله خمینی(ره)، غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاستمداران و نظریه پردازان سیاسی می گرفت. هیچ کس نمی توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری، غیر از معیارهای شناخته شده در دنیا، سخن می گفت و عمل می کرد. گویی از جایی دیگر الهام می گرفت، دشمنی آیت الله خمینی(ره) با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.میخائیل گورباچف ، رهبر شوروی کمونیستی:او فراتر از زمان می اندیشید و در بعد مکان نمی گنجید. او توانست اثر بزرگی در تاریخ جهان برجای بگذارد.«رابین وود زورث» نویسنده و محقق مسیحی آمریکا(وی که خود به دیدار امام آمده بود، می گوید:)خمینی یک توفان بود؛ اما در نهاد این توفان یک سکون و آرامش مطلق وجود داشت. در درون او یک حقیقتساکن و غیر قابل حرکت وجود داشت، ولی همین بی حرکتی باعثحرکت کلی یک کشور شد.استاد برجسته دانشگاه در آلمان:امام خمینی(ره)، بیدارگر همه موحدان در عصر ما است، احیای دین و معنویت در روزگاری که سیطره مادیت و ابزار مادی و اندیشه های ضد معنوی، جامعه بشری را در چنبره خود گرفته بود، مدیون او و یاران انقلاب اسلامی است.آلوین تافلر، استراتژیست آمریکایی:وقتی آیت الله خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد، در واقع برای حکومتهای دنیا پیامی تاریخی فرستاد که بسیاری از دریافت و تحلیل آن عاجز ماندند و مضمون واقعی پیام امام چیزی نبود مگر فرا رسیدن “عصری جدید” از حاکمیت جهانی، که غربیها باید آن را با دقت موردنظر و بررسی قرار دهند. زیرا در ادامه حرکت امام خمینی(ره)، قلمرو اندیشه های بشری هم جایگاه حکومتهای دولتی و هم اقتدار دولتهای ملی و محلی را تغییر می دهد.
لنسر، پروفسور اتریشی:[امام خمینی] … در نزدیک شدن انسان به خدا، فصل جدیدی را گشود و با حمایت مردم، انقلاب اسلامی را که نقطه عطف مهمی در تاریخ قرن بیستم است، به سرانجام پیروزمندانه رساند.به نظر حقیر مطالعه کتب امام خمینی از اولویتی بسیار بالا و قبل از مطالعه کتاب های هر شخصیت دیگری قرار دارد. مگر قرآن که آن از همه برتر است.
هزار رکعت نماز قبل از خواب
دلتنگ روزهای با خدا بودن
یادش به خیر 6سال پیش دوران مجردی وحضور داشتن در اعتکاف نمی دونم خوب یا بد گذشت در گذر زمان چیزهای عجیبی دیدم ولحظات قشنگی رو داشتم اما می خوام از آخرین اعتکافم برای شما بگم البته نمی دونم گفتنش درست هست یا غلط اما ماجرا از اونجایی شروع شد که شش تا طلبه سال اولی همراه با استاد ادبیات بهتر بگم استاد عرفان در یکی از مساجد با هم بودیم البته کاملا اتفاقی ،من با یکی از طلبه ها یعنی خانم رحیمی دو تا دوست (واقعا دوست ) همراه بودم لحظه های شروع اعتکاف فقط در عالم دوستی وخواندن یکی از کتاب های حسن زاذه آملی بودیم جملات عجیب وصحبت هایی پیرامون مطالب کتاب ،می دونستم ایام اعتکاف ایام خاصی هست وخیلی زود می گذره چون تجربه سال های قبل رو داشتم برنامه ریزی کردم برای لحظه لحظه های وقتم
ساعت 11 صبح بود حالم زیاد خوب نبود تصمیم گرفتم برم وضو بگیرم اما….
بدترین لحظه واشک آه وناله واقعا بدترین چیزی که می تونست اتفاق بیفته خدایا چه راحت من رو پرت کردی بیرون بله معلومه جزءبدترین بندگانت هستم اگه تا حالا فکر می کردم بدم حالا دیگه مطمئنم از بدترین های عالم هستم واقعا بدترین شکست بود نمی دونستم چیکار کنم کجا برم با چه رویی برم تصمیم گرفتن سخت بود تو اون لحظه یک دفعه یکی از دوستان طلبه (خانم موسوی)رو دیدم البته جزء معتکفین نبود جزءخدام بود تا من رو دید حدس زد چی شده به من گفت صبر کن الان برمی گردم بله دوست من رفت وبرگشت گفتم وسایلم رو آوردی گفت نه اما خانم رحیمی بود واوج احساسات کار عجیبی کرد گفت تا حالا معتکف نبودم چون نیت داشتم از خدام باشم ولی مردد بودم من یه خدمه وکنار تو می مونم اوج فداکاری بود از من گفتن واز اون نه گفتن قبول نکرد وگفت من معتکف نیستم
بگذریم از حرف ها ،با هم صحبت کردیم به توافق رسیدیم داخل مسجد باشه هر وقت نیازی بود بیاد کنارم یه روز گذشت وشب شد خانم موسوی ترتیبی داد که به یکی از اتاق های مسجد برم که جزءمسجد نبود ساعت 11 شب متوجه شدم در اتاق رو بستند چیزی نگفتم اما نمی دونستم به کی بگم بابا من هم مثل بقیه روزه بودم اما نمی تونستم داخل مسجد باشم وافطاری بگیرم گرسنگی که هیچ حالا اگه مجبور بشم برم بیرون چی این هم هیچ بدترین لحظه لحظه ای که برق بیرون مسجد خاموش شد بله ساعت خاموشی واستراحت خدایا تازه احساس کردم شب اول قبر وتنهایی وحشت خیلی وحشتناک بود نمی تونستم از کسی کمک بگیرم چون کسی نبود من بودم وخدا وخدا وخدا
تا ساعت 3 تنهایی بود ووحشت خدارو شکر باز هم خانم موسوی بود وقتی اومد سر بزنه تازه فهمید که ای وای اینجا چقدر وحشت داره صبح خانم رحیمی که قسمتی از ماجرا رو از خانم موسوی فهمیده بود واصلا نمی تونست تنها موندن من رو قبول کنه اومد دیگه به هیچ نحوی قبول نکرد که تنهام بذاره
از بد روزگار استاد محترم ما هم خیلی دلش سوخته بود ویه پیام عجیبی رو برام فرستاد یک کلمه از انتخاب شده هایی یعنی چه رو نمی دونم اما گفت وساعتی نگذشت که به گرفتاری من مبتلا شد
لحظه های اعتکاف گذشت وگذشت تا روز سوم که جمع پذیرفته شده ها تقریبا 15 نفری شده بودند وطبیب همه بچه ها من بودم چون زجر بیشتری رو کشیده بودم خانم حسینی لحظه های آخر اعتکاف رو به من گفت چه آرزویی داشتی گفتم واقعیتش اومده بودم آدم بشم اما فهمیدم آدم نیستم نگاهی کرد وگفت می دونی الان هر چی از خدا بخواهی میده وقت رو تلف نکن نمی دونستم چی می خواهم با خانم رحیمی صحبت کردم خندید یه نگاهی کرد گفت بیا امتحان کنیم ببینیم چی به چیه نمی فهمیدم چه فکری داره نگاش کردم گفتم چی باید بگیم گفت از استاد بپرس نگاه کردیم به استاد ،استاد به نظر شما چی بگیم سکوت کرد گفت خودتون بگید نمی فهمیدم چه بخوام اما می دونستم استاد می دونه ومی گه تو هم بفهم نگاه به خانم رحیمی زد زیر خنده خدایا چرا می خندی ؟گفت باید بگیم خدایا یه مرد اسب سوار از سرزمین دور خیلی بد نمی گفت هنوز باور نداشتم که واقعا این دعا چقدر مهم هست گفتم خدایا حالا که همه می گن چون نفر اول من بودم اول من وبعد خانم رحیمی
واقعا لحظات عجیبی بود من گفتم واز ما گفتن واز خدا شنیدن دیگه راهی نبود هر کار می کردم نمی شد جواب نه داد نیمه شعبان مراسم ازدواج من بود و17 رمضان مراسم عقد خانم رحیمی
خدایا این حرف ها رو زدم چون دیگه بزرگ شدم ومی دونم هر کسی رو راه نمی دی امسال هم گذشت ونتونستم بیام البته به خاطر( بچه هام) توفیق بده در مسیر بندگی بتونم آدمی باشم که تو می خواهی
کربلا ما را نیز در خیل کربلائیان بپذیر
بسيجي عاشق کربلاست وکربلا را تومپندار که شهري است در ميان شهرها و نامي است در ميان نامها،نه؛ کربلا حرم حق است وهيچ کس را جز ياران امام حسين عليه السلام راهي به سوي حقيقت نيست. کربلا ما را نيز در خيل کربلاييان بپذير….
شهيد آويني
ای تکیه گاه محکم من
÷
پدرم به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد / سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد
لبی که زمزمه درد میکند شب و روز / به یمن روزی تو پر نوشخند خواهد شد
روزت مبارک پدر
خاطرات شنیدنی از امام رحمه الله علیه
قلبش درد گرفت. پزشکها ریختند توی اتاق و کارها روبهراه شد. یکی از آنها داشت آقا را دلداری میداد. گفت: «چیزی نیست. مطمئن باشید. همه امکانات جور است». آقا گفت: «لازم نیست به من اطمینان و دلداری بدهید. بروید فکری به حال این مردم بکنید».
• کتاب طبیب دلها، ص 289، به نقل از دکتر عارفی
روزهای آخر بود. گفتم: «آقا دارم میروم نماز جمعه بخوانم. حرفی برای مردم ندارید؟». گفت: «به مردم سلام برسانید و بگویید دعا کنید که خدا من را بپذیرد. دعا کنید که خدا من را ببرد». خداحافظی کردم اما دلم نمیآمد این را به مردم بگویم. مانده بودم. نه میتوانستم بگویم و نه میتوانستم نگویم. با احمدآقا برگشتیم پیش آقا. گفتم: «این جور بگوییم مردم خیلی ناراحت میشوند». آقا گفت: «خیلی خوب، اگر میبینید مردم ناراحت میشوند، بگویید انشاءالله خوب شدم و بیرون آمدم، خودم جواب محبتهای شما را میدهم».
• کتاب یادها - 13، ص 278، به نقل از حجت الاسلام والمسلین هاشمی رفسنجانی
بر گرفته از گفتگوی دینی
به خاطرروئیدن لاله های جدید
اي شقايق هاي آتش گرفته ، دل خونين ما شقايقي است که داغ شهادت شما را بر خود دارد ،آيا آن روز نيز خواهد رسيد که بلبلي ديگر در وصف ما سرود شهادت بسرايد ؟ شهيد آويني
یاد خدا
نام آفتابگردان همه را به ياد آفتاب مي اندازد.
نام انسان آيا کسي را به ياد خدا خواهد انداخت؟
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گريستم …
همه می ایند
23سال…کم نیست، عمریست برای خودش.
یک عمر است که نیستی، اما انگار هرساله در ذهن های بیشتری متولد می شوی…
هر روز، انگار روز آشنایی جهانیان است با انقلاب ما، انقلابی که بی نام تو در هیچ جای جهان شناخته شده نیست…
بیداری اسلامی را تو پایه گذاری کردی و حزب الله و حماس، شاگردان مکتب تو هستند. مصر و لیبی و تونس از روی سرمشق انقلابی تو می نویسند….
نیستی، اما روح بلندت هست… یادت هست…. تفکرت هست و پابرهنگانی که همواره در رکاب تو باقی خواهند ماند…
آنان که شیفتگان خدمتند و نه تشنگان قدرت…
پیروان اسلام ناب محمدی، هم آنانی که نه شرقی اند و نه غربی، و تنها به صرا ط جمهوری اسلامی مستقیم اند..
تو جاودانه ای …. حتی اگر بخواهند موسسه محو آثار تو را تاسیس کنند…
خرداد 68 پایان تو نبود، روح تو انگار در کالبد “سد علی ” دمیده شده و صدای توست انگار، که از ایشان به گوش می رسد…
آقا امروز علمداری میکند انقلابی را که تو بنیان نهادی، تا روز موعود… روزی که امانت را باید به صاحبش باز گرداند و الحق و الانصاف که چه خوب امانتداری بودی و چه خوب امانتداری را جانشین خود کردی…
23 سال گذشت، اما عشق و ارادت عاشقان و دلباختگان کم نمی شود.
همه می آیند برای پابوس مرقدت، برای اینکه یک صدا فریاد برآورند ” بر لوح دلم عکس امام است هنوز...”
“می” فروشی گفت کالایم “می” است/ گرمی بازارم از ساز و “نی” است
من “خمینی” دوست می دارم که او/ هم “خم” است و هم “می” است و هم “نی” است…
مواظب حرف زدنمان باشیم!
پای صحبت دوست
در منزل کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود. لذا یک کارگر بهتر را به جایش استخدام کردیم. بعد از چند روز به ایشان گفتم این خیلی کارگر خوبی است. هنوز صحبتم تمام نشده بود که در پاسخ گفت: اگر با این جمله می خواهید به من بفهمانید که قبلی خوب نبوده این یک غیبت استو من حاضر نیستم بشنوم.
خاطره ای از امام رحمه الله علیه
دیوان امام خمینی
یادی از شیخ حر عاملی در روز ولادت این عالم
شیخ حر عاملی و عنایتی از امام زمان علیه السلام
از علمای بزرگ و صاحب نام شیعه مرحوم شیخ حر عاملی قدس سره ( 1033 – 1104 قمری ) صاحب کتابهای ارزشمندی چون وسائل الشیعه و اثباة الهداة می باشند .
آن بزرگوار در کتاب « اثباة الهداة » یکی از خاطرات دوران کودکی خود را در ردیف معجزاتی آورده که به چشم خود دیده است . وی می نویسند :
در کودکی – حدود ده سالگی – به مرض بسیار سختی دچار شدم که بستگانم گرد من جمع شدند و در حال گریه زاری مهیای عزا شدند و یقین داشتند که من همان شب از دنیا خواهم رفت . در همان حال بین خواب و بیداری ، پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امامان دوازدهگانه علیهم السلام را دیدم .
به آنها عرض سلام نمودم و با یک یک آنها مصافحه کردم ، بخصوص با امام جعفر صادق علیه السلام گفتگو نمودم که مضمون آن الان در خاطرم نیست ، جز اینکه می دانم در حق من دعا کردند . چون به امام زمان علیه السلام سلام گردد و با ایشان مصافحه نمودم ، گریستم و عرض کردم : مولای من ؛ می ترسم در این مرض بمیرم در صورتی که هنوز بهره خویش را از علم و عمل نگرفته ام .
امام زمان علیه السلام فرمود : نترس که در این بیماری نمی میری بلکه خداوند تو را شفا می دهد و عمر درازی خواهی کرد . سپس کاسه ای که در دست داشت به من داد . من نیز نوشیدم و در همان لحظه خوب شدم و بیماری ام به کلی برطرف شد و نشستم . بستگانم از این حال شگفت زده شدند و من هم تا چند روز قضیه را برای آنها نقل نکردم . 1
از لقای او شفا یابد دل بیمار مـــــــــا
می شود آرام قلب خسته از درد فراق
افتد از بر عارض مهوار او دیدار مــا
ذکر او آرامش جان باولایش خوش دلیم
مهر دلجویش دو عالم رونق بازار مــا
انتظار دیدنش چون شد عبادت زین سبب
روز و شب باشد بسویش دیده بیدار ما
« انصاری اصفهانی »
پی نوشت
1 . اثباة الهداة ، ج7 ، ص 378 .
برخی از فتاوای وهابیان
فتوای جدید وهابیان: هنگام قطع برق روزه نگیرید
مشاور دیوان ملکی عربستان در فتوایی جدید اعلام کرد: در مناطقی که برق به صورت مکرر قطع میشود، روزه گرفتن لازم نیست.
شیخ عبدالمحسن عبیکان از مفتیان وهابی و مقامات بلندپایه وزارت دادگستری عربستان در فتوایی که در روزنامه “الخلیج” چاپ عربستان منتشر شد، فتوای عدم وجوب روزه برای مناطقی که قطعی مکرر برق دارند را صادر کرد.
وی دلیل این فتوا را مشقتبار بودن روزه برای ساکنان این مناطق و گرمی بیش از حد هوا در روزهای تابستان ذکر کرده است. گفتنی است هفته گذشته تعدادی از ساکنان مناطق “حائل” و “القصیم” که به صورت مکرر برق در این مناطق قطع میشود، درباره وجوب یا عدم وجوب روزه از عبیکان استفتا کرده بودند. لازم به ذکر است این مفتی وهابی چندی پیش قربانیان آنفلوانزای خوکی را شهید عنوان کرده بود.
فتوای وهابیان در کویت: با شیعیان دادوستد نکنید
وهابیان تندرو در کشور کویت در فتوایی خواستار عدم داد و ستد و تجارت با شهروندان شیعه این کشور شدند.
فتوای عدم تجارت با شیعیان از سوی تعدادی از علمای افراطی کویت در چند مسجد در کویت اعلام شد.
یک منبع کویتی در مصاحبه با خبرنگاران با اعلام این خبر اظهار داشت: مساجدی در “الجهرا” و “حولی"، شاهد اعلام این فتواهای افراطی بوده اند. وی در عین حال خاطرنشان کرد: نیروهای اطلاعاتی و امنیتی فعالیت این گروه که قصد برانگیختن فتنه مذهبی دارد را زیر نظر گرفته و تحقیقاتی را در این زمینه آغاز کردهاند. گفتنی است در این فتوا تجارت با هر شهروند شیعه در کویت و همچنین مغازه ها و اماکن تجاری آنها ممنوع اعلام شده است در حالی که شیعیان حداقل ۴۰ درصد از جمعیت کشور کویت را تشکیل میدهند.
از دست کسی دلخور نشوید
-روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:”در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.”
سقراط گفت:”چرا رنجیدی؟” مرد با تعجب گفت :”خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است.”
سقراط پرسید:”اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟”
مرد گفت:”مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.”
سقراط پرسید:”به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟”
مرد جواب داد:”احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.”
سقراط گفت:”همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است.
دردی از شهدا
شهيد علي ابوالحسني: از همه مردم مي خواهم که به ريسمان خدايي چنگ زنيد و از تفرقه بپرهيزيد و گرنه مديون خون شهدا هستيد.
خدایا
اگر ندانستم از تو چه بخواهم و از درخواست خودم حیران بودم ؛ تو مرا به آن چه صلاحم هست رهنمون باش.و دلم را بدانچه رستگاری من در آن هست؛متوجه فرماکه چنین کاری از توشگفت آور نیست و از کفایت های توناساخته نمی باشد.
« نهج البلاغه » خطبه 218
فضايل دعا برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
دعا برای امام زمان فوائد زیادی دارد که در اینجا به گوشه ای از آنها اشاره می کنم. اگر مایلید اطلاعات بیشتری در این مورد بدست آورید به کتاب مکیان المکارم ج 2 مراجعه فرمائید.
بهتر است پس از هر نماز و هرگاه که به یاد آوردید دعای فرج را بخوانید یا با
هر زبانی که می توانید(که در حال سجود بهتر است) برای امام زمان (ع) دعا کنید.
1. ثواب اطاعت از امام زمان را دارد (همانطور که ایشان می فرمایند: برای
تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در آن است)
2. سبب فراوانی نعمت می شود(مانید ثروت، غذا، شادی باران و…).
3. اظهار محبت قلبی.
صفحات: 1· 2
برای آنان که نمی دانند
برخی هنوز غافلند واز شاهین نجفی نمی دانند
همه چیز در رابطه با ترانه شاهین نجفی خائن
از من گفتن بود
نویسنده کتاب مطلع مهر میگه:
جنس زن و مرد اگر با هم به هر عنوان ارتباط پیدا کنند ، چه ارتباط کاری و چه ارتباط
فرهنگی ، به طور ناخود آگاه به هم وابسته میشوند.
ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه یه مبحث طولانیه. برو بخون میفهمی ناخودآگاه وابسته
شدن یعنی چی!
وابستگی یعنی:
حتی عیب های طرف مقابل را می بینید اما نمی توانید از او دل بکنید.
یادت باشد:
خنده هایت در محیط کار ، فقط خنده نیست.
یادت باشد:
به هر کس و هر کجا نباید لبخند زد.
یادت باشد:
رفتار تو برخورد دیگران را مشخص میکند.
یادت باشد:
حرمت تو ، در رفتار و گفتارت است.
با شهدا
شهيد علي اصغر آقايي: هميشه و در همه حال به ياد خداي حق تعالي باشيد و کارهايتان خالص و بي ريا فقط و فقط براي رضاي خداوند باشد.
مطلب امام هادي (عليه السلام)
البته در اصطلاح راویان شیعه، ایشان به «ابوالحسن ثالث» شهرت دارند؛ زیرا پیش از ایشان، کینه امام هفتم و امام هشتم (علیهماالسلام) نیز «ابوالحسن» بود.[1] پدر آن بزرگمرد، پیشوای نهم شیعیان، حضرت امام جواد (علیهالسلام) و مادرش زنی با فضیلت و باتقوا، به نام «سمانه» بود.
حضرت هادی (علیهالسلام) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گرامیش، خلعت امامت پوشید. خلفای عباسی زمان امام: آن حضرت در طول حیات خویش، حکومت هفت خلیفه عباسی را تحمل کرد که عبارتند از: “مأمون"، “معتصم"، “واثق"، “متوکل"، “منتصر"، “مستعین” و “معتز". در میان این افراد، حکومت “مأمون"، پیش از امامت آن جناب، خاتمه یافت.[2] از این هفت نفر، رفتار “واثق” و “منتصر” با علویان سخت نبود و آنان تا حدودی در رفاه بودند.[3] “منتصر” که از تباهکاریهای پدرش به ستوه آمده بود، وی را در حال مستی بر قتل رساند و به حکومت رسید.
او در طول حکومت شش ماهه خویش، رفتاری مناسب با شیعیان و علویان داشت.[4] به جز این دو نفر، بقیه تا میتوانستند، شیعیان را میآزردند و با آنان بدرفتاری میکردند. اینان بر اهل بیت (علیهمالسلام) نیز که انسانهایی والامقام و گرانمایه بودند، سخت میگرفتند. خاندان عباسی، همواره حیلهها و نقشههای گوناگونی را برای خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند.
علت بدرفتاریهای عباسیان با معصومان (علیهمالسلام) این بود که آنان، چون خورشیدی بودند که میدرخشیدند و همه را به خود جلب میکردند.
سپس میکوشیدند تا پیروان خود را هدایت کنند و از نادرستیها باز دارند. همین امور سبب میشد که هدایت یافتگان، عملکرد نادرست و رفتار نامطلوب خلفا و اطرافیانشان را بشناسند و از آنان انتقاد کنند و این امر، نتیجهای جز روگردانی مردم از ظالمان عباسی در پی نداشت.
“عباسیان” برای کمفروغ کردن جلوه اهل بیت (علیهمالسلام) سعی میکردند، از افراد دیگری تبلیغ کنند تا مبادا کسی به سوی امامان معصوم گرایش یابد. برای مثال، “متوکل” با نقل خوابهای ساختگی، مردم را به پیروی از “محمدبن ادریس شافعی"، تشویق میکرد.[5] همچنین این ستمگران، امامان را در منطقهای نزدیک خود و زیرنظر خود محدود میکردند و اجازه نشر معارف اسلام را به ایشان نمیدادند. “متوکل عباسی” در سال 243 هـ.ق امام را محترمانه از “مدینه” به “سامرا” تبعید کرد.
ایشان بعدها در “سامرا” فرمودند: «مرا به اجبار از “مدینه” به “سامرا” آوردند».[6] علت این احترام، آن بود که مأموران حکومتی نتوانستند هیچ بهانهای برای آزار ایشان به دست آورند. سپس آن گرامی در منزلی در کنار اردوگاه نظامی “متوکل"، جای گرفت. مزدوران عباسی، در ابتدای ورود، آن حضرت را به محله گدایان بردند و در آنجا سکنی دادند و سپس به منزل دیگری بردند.
مقصود آنان از این حرکت، تحقیر آن والا مقام بود.[7] خیرخواهی امام؛ حتی بر دشمنان: “متوکل” و دیگر خلفای ستمگر عباسی، همواره در ظاهر خود را دوستدار امام جلوه دادند تا مردم را بفریبد، ولی هیچ گاه از آزار ایشان، دست برنداشتند.
آنان، چنان رعب و وحشت را حکمفرما کرده بودند که مردم جرأت بهرهگیری از ایشان را نداشتند. خلفای غاصب عباسی، در حالی به اهل بیت (علیهمالسلام) و پیروانشان، سخت میگرفتند که ایشان همواره خیرخواه دیگران بودند.
آنان حتی با دشمنانشان با انسانیت برخورد میکردند؛ ولی متأسفانه جز بدی چیزی نمیدیدند. برای مثال، متوکل عباسی، بر اثر دملی که در بدنش ایجاد شده بود، سخت بیمار شد؛ چنان که در شرف مرگ بود مادرش نذر کرده بود اگر او بهبود یافت، مقدار زیادی پول، از دارایی خود، نزد ابوالحسن، علی بن محمد بفرستد.
“فتح بن خاقان"، وزیر و منشی متوکل، به وی گفت: «ای کاش! نزد این مرد (امام هادی (علیهالسلام) ) میفرستادی. او راه معالجه را میداند». “متوکل"، شخصی را نزد حضرت فرستاد. او دارویی تجویز کرد، که حال “متوکل” خوب شد. مژده بهبودی او را به مادرش دادند؛ وی دههزار دینار نزد حضرت فرستاد و مهر خود را بر آن کیسه زد. در مقابل، وقتی متوکل، بهبود یافت و جریان هدیه مادرش را شنید، به دربان خود، سعید گفت: «شبانه به او حمله کن و هر چه پول و اسلحه نزدش بود، بردار و پیش من بیاور». دربان شبانه به منزل ابوالحسن (علیهالسلام) رفت.
آن حضرت در حالی که لباس و کلاه پشمی داشت، بر سجادهای حصیری نماز میخواند. دربان، همه جا را گشت، ولی تنها چیزی که یافت، کیسهای پول با مهر مادر متوکل و یک شمشیر ساده در غلاف بود.
او آنها را نزد “متوکل” برد. “متوکل"، مادرش را طلبید و ماجرا را پرسید. مادرش ماجرا را گفت و “متوکل” آن اموال را بازگرداند.[8] تمجید اهل تسنن از امام: اگر شیعیان و علاقهمندان به آن حضرت، از ایشان تعریف و تمجید کنند، ممکن است مقبول نیفتد، ولی نقل سخنان دیگران درباره ایشان شنیدنی است.
اینجا فقط به چند مورد اشاره میکنیم: الف) “خیرالدین زرکلی” میگوید: «"علی"، ملقب به “هادی"، … یکی از پرهیزگاران نیکوکار است.»[9] ب) “ابن حجر هیثمی” میآورد: «ابوالحسن، در علم و سخاوت، وارث پدرش بود.»[10] ج) “ابن کثیر” درباره ایشان میگوید: «او عابدی وارسته و زاهدی بیهمتا بود.»[11] سیره عملی و اخلاقی حضرت: درباره عبادت آن جناب آوردهاند که بسیار عبادت میکرد.
آن حضرت با آنکه از گناهان دور بود، شبانگاه این گونه با خدا مناجات میکرد: «بارالها! گناهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است. تلاشش را بینتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده.»[12] شخصی به نام “اسحاق جلاب” درباره سخاوت آن جناب چنین میگوید: من برای ابوالحسن،گوسفندان زیادی خریدم. وی مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمیشناختم. سپس دستور داد تا تمامی آن گوسفندان را میان فقرا تقسیم کنم.[13] درباره حلم و بردباری و بخشش آن جناب آوردهاند که “بریحه عباسی"، حاکم مدینه، یکی از عاملان تبعید امام به سامرا بود.
“بریحه” هنگام تبعید امام، ایشان را همراهی کرد و در میان راه به امام گفت: «اگر نزد “متوکل” از من شکایت کنی، تمامی درختان شما را در مدینه آتش میزنم و خدمتکاران شما را میکشم.» امام فرمود: «شکایت تو را نزد خدا بردم و بر غیر خدا، عرضه نخواهم داشت». “بریحه” با شنیدن سخن امام، به پای امام افتاد و با گریه و زاری از امام (علیهالسلام) تقاضای عفو و بخشش کرد.
آنگاه امام فرمود: «تو را بخشیدم»[14] فعالیتها: از کارهای مهم امام هادی (علیهالسلام) که امامان قبل از ایشان هم، به آن بسیار اهمیت میدادند، حفظ خط فکری و فرهنگی تشیع و جلوگیری از القائات مخالفان بود.
به همین دلیل، ایشان به تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان برجستهای چون: “ابن سکیت اهوازی"، “عبدالعظیم حسنی"، “اسماعیل بن مهران” و…. پرداخت. همچنین امام هادی (ع) برای معرفی سیمای تابناک اسلام، جلسات متعددی را برای بحث پیرامون مسائل مختلف عقیدتی، فکری و اجتماعی برگزار میکرد و به سؤالات و شبهات پاسخ میداد.[15] شهادت حضرت: سرانجام آن حضرت در سوم رجب سال 254هـ.ق بر اثر مسمومیت به شهادت رسید.
طبق نقل برخی مورخان، “معتمد"، برادر “معتز"، به آن حضرت زهر داده است. آن حضرت پس از33 سال امامت و رهبری در سامرا به خاک سپرده شد. در تشییع پیکر پاک ایشان، بزرگان شهر حضور داشتند و جمعیتی جمع شده بود که “سامرا” در تاریخ خود، هرگز نمونه آن را ندیده بود.[16]
منبع________________________________________
[1] . مؤسسه در راه حق، پیشوایان معصوم، ص 465،
انتشارات در راه حق، اول، قم، 1381ش. [2] .همان. [3] .همان، ص 468. [4] .همان، 476. [5] .همان، ص 468. [6] .علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 50، ص 129، سوم، بیروت، داراحیاء، التراث العربی، 1403ق. [7] .جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه (ع)، اول، تهران، انتشارات مدرسه، 1377ش. [8] .داود الهامی، امامان ما (علیهمالسلام) در گفتار اهل سنت، ص 456، مکتب اسلام، اول، بیجا، 1377ش. [9] .زرکلی، اعلام، ج 4، ص 323، به نقل از داود الهامی، امامان ما علیهمالسلام در گفتار اهل سنت، ص 459. [10] .ابن حجر هیثمی، صواعق المحرقه، ص 205، به نقل از: داود الهامی، همان، ص 459 و 460. [11] .ابنکثیر، البدایه والنهایه، ج11، ص 15، به نقل از: اکبر دهقان، آیینه کمال، ص 192. [12] .اکبر دهقان، آینه کمال، ص 192. [13] .کلینی، کافی، ج 1، ص 498، به نقل از اکبر دهقان، آینه کمال، ص 192 و 193. [14] .مسعودی، اثبات الوصیه، ص 196، به نقل از اکبر دهقان، آینه کمال، ص 193. [15] .علی حائری و همکاران، روزشمار قمری، ص 183، اول، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1381 ش. [16] .باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی الهادی، ص 348، به نقل از: جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهمالسلام، ص 231.
نویسنده : احمد رمضاني
2-موضوعاتي که بايد در جلسه خواستگاري مطرح شود
-در جلسه دوم
- سوال کردن از خواستگاري هاي قبلي طرف مقابل و توضيح خواستن و مطرح کردن وضعيت خودش در صورت خواستگار داشتن البته هر سطحي از رابطه هاي گذشته مطرح کردن خاص خودش را دارد مثلا دوران نامزدي را نبايد فاجعه سازي کند و عبارات يک ازدواج ناموفق مطرح کند و بايد به صورت يک دوره آشنايي البته زير نظر مستقيم و نظارت دقيق والدين مطرح کند.
- وضعيت جسماني و عمل هايي که تا کنون طرف مقابل انجام داده است را بايد بپرسد و سطح کنترل و درمان را بايد ازطرف مقابل جويا شود و وضعيت جسماني خودش را مطرح کند و در صورتي که بيماري هاي حاد قابل کنترل و يا غير قابل کنترل مانند قند ، فشار خون ، هپاتيت و يا پرکاري و کم کار مفرط تيروييد و… را بايد مطرح کند و حتي از طرف مقابل بخواهد در صورت پذيرش ايشان حتما با دکتر متخصص ايشان نسبت به علايم بعدي و پيش اگهي در مورد نقش همسر در مورد بيماري طرف مقابل ، مشورت کند.
در صورت ترديد و دو دل بودن يکي از طرفين گرفتن تست شخصيت و مشورت کار بسيار شايسته ايست.
نسبت به ارتباط هاي نامشروع گذشته در صورت محرمانه بودن و عدم وجود نشانه ارتباط در حال حاضر نبايد گفته شود زيرا باعث بدبيني هاي شديد طرف مقابل مي شود.
1- موضوعاتي که در جلسه خواستگاري بايد بيان شود?
1. جلسه اول
- معرفي خود که شامل احساسات ، عواطف ، هيجان هاي مثبت و منفي، عقايد و باورها مي شود و از طرف مقابل هم خواسته شود در مورد اين موضوعات نظر خودش را مطرح کند.
-مطرح کردن انتظارات ، خواسته ها خودش از طرف مقابل و خواستن از طرف مقابل که در اين دو موضوع مطالبي را مطرح کنند.
-مطرح کردن علاقه ها شخصي (سبک پوشش ، سبک ارتباطي با خويشاوندان و دوستان ، کار ، تحصيلات ، تفريحات و خريد ، موسيق و….) همچنين از طرف مقابل هم خواسته شود که نظر خودش را مطرح کند.
-معرفي اعضاي خانواده اش و مطرح کردن وضعيت عمومي آنها و عدم پرداختن به جزييات زندگي آنها مثلا در مورد طلاق يکي از اعضا شما مي توانيد عدم تفاهم و يا ناسازگاري هاي دوطرف را مطرح کنيد و سعي نکنيد مقصر اصل در اين جدايي را خويشاوند و يا عضو خانواده خودتان مطرح کنيد. مثلا در مورد اعتياد اگر پنهان است و کسي نمي داند و حتي در ظاهر عضو خانواده مشخص نيست لزومي به گفتن ندارد در مورد اختلالات رواني مانند عصبانيت و پرخاشگري يکي از اعضا سعي کنيد زياد فاجعه سازي نکنيد و فقط با اشاره به تفاوت هاي فردي هر انسان شتاب زده بوده و عجول بودن را مطرح کنيد و زود جوش آوردن را مطرح کنيد.
البته در مورد روابط پدر و مادر طلاق جدايي را بايد مطرح کرد ولي تجديد فراش پدر نبايد گفته شود. در مورد اعتياد پدر در صورت به قول معروف تابلو بودن بايد همراه با مقدمه چيني به صورت کاملا سطحي مطرح کرد اما اگر خيلي تابلو نيست گفتن ندارد در مورد بيمارهاي جسماني اعضا و خويشاوندان هم نبايد فاجعه سازي شود و بايد با يک مقدمه که انسان ممکن است در معرض آسيب ها قرار گيرد و حتي مطرح کردن نقاط مثبت در کنار اين گونه آسيب ها هم و پرهيز از فاجعه سازي لازم است.
خدایا مرا صدا زدی؟
الهی! تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
الهی! همه شادی ها بی یاد تو غرور است و همه غمها با یاد تو سرور است.
الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.
الهی! حاضری چه جویم؟ ناظری چه گویم؟
الهی! چون با تو به تو امانم،همانا دان که نومسلمانم.
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن.
الهی! ندانم که جانی یا جان را جانی، نه اینی نه آنی، ای جان را زندگانی، حاجت ما عفو است و مهربانی.
الهی! تو غیب بودی و من عیب بودم، تو از غیب جدا شدی و من از عیب جدا شدم.
الهی! گریخته بودم، تو خواندی، ترسیده بودم، بر خوان تو نشاندی، ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به عطای خویش، اکنون می ترسم که بفریبی به عطای خویش.
الهی! از کشته ی تو خون نیاید و از سوخته ی تو دود، کشته ی تو به کشتن شاد و سوخته ی تو به سوختن خشنود.
الهی! آنچه بر سر ما آید، بر سر کس نیاید، دیده ای که به نظاره ی تو آیدهرگز باز پس نیاید.
الهی! نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشته ی خود نام کن و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن.
الهی! اگر یک بار گویی: بنده ی من، از عرش بگذرد خنده ی من.
الهی! آتش دوری داشتی، با آتش دوزخ چکار داشتی؟
الهی! می پنداشتم که ترا شناختم، اکنون آن پنداشت و شناخت را در آب انداختم.
الهی! به عزت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب مرا که می توانی.
کسی که مثل هیچ کس نیست...
کسی که مثل هیچ کس نیست…
شب آرزو ها نزدیکه یادتون نره خدا خیلی این روزا نزدیکه.
برا هم دیگه دعا کنیم آرزوهای قشنگ قشنگ…
امیدوارم حال خودمون/دلمون/روحمون و…همگی خوب خوب باشه…
خدایا کمکم کن
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی شد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی توانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند . کوهنورد همانطور که داشت بالا می رفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیش را به یاد می آورد. داشت فکر می کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چاره ای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
“خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی می توانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که می توانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست
درد ودل با خدا
خداوندا؛
پناهم می دهی امشب؟
میان آب و گِل رقصان، میان خار و گُل خندان؛
در آن آغوش نورانی، پناهم می دهی امشب؟
دل و دین در کف یغما و من تنها؛
در این هنگام روحانی، پناهم می دهی امشب …؟!
آدم ها زندگی می کنند
آدمها زندگی میکنند … انسانها زیبا زندگی میکنند؛
آدمها میشنوند … انسانها گوش میدهند؛
آدمها میبینند … انسانها عاشقانه نگاه میکنند؛
آدمها در فکر خودشان هستند … انسانها به دیگران هم فکر میکنند؛
آدمها میخواهند شاد باشند … انسانها میخواهند شاد کنند؛
آدمها میتوانند انسان شوند … انسانها در ابتدا آدم بودند؛
آدمها آدماند … انسانها انسان؛
اما …
آدمها و انسانها هر دو انتخاب دارند؛
اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است …
اگر کسي خوبي هاي تو را فراموش کرد تو خوب بودن را فراموش نکن …
فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد. از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد. و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد. از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را “أصب” مىگویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مىشود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ». ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفتهاى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمىداند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماههاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است. پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزهداران آن نائل مىگردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدتها و هولهاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود
هی کار دست من بدهد چشم های تو
هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود
با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان
حس می کنم که قافیه هایم عوض شود
جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر
با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود
سهراب ِ شعرهای من از دست می رود
حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود
قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز
در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود
حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ
انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد
با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
همه ی ما خاطره ایم !
ایستادن اجبار کوه بود ، رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت می کنیم که همه ی ما خاطره ایم !
"السلام علیک یا هادی المضلین"
لعنت به آنکه کرده جسارت به محضرت
تیری نشانده با سخن خود به پیکرت
نام تو آسمانیُّ و پاک و مقدَّس است
تو بی نظیری ُّو حرمی کرده باورت
اخلاص کاملی نقیُّ و مالک دلی
نفرین حق به دشمن پست و ستمگرت
قعر جهنَّم است و عذاب است و شعله ها…
سهم کسی که خصم شما بود و مَنظرت
هادیِّ آل فاطمه جانم فدای تو
جانها نثار راه تو و رسم اطهرت
تو مثل مرتضی ولیُّ و والیُّ و علی
من عاشق و فداییُّ و مجنون و نوکرت
دستی که بر علیه نگارم قلم زده
“تبَّت یداه” بریده به دستان لشکرت
هادیُّ و مهدیّند تمامیِّ عشق من
لعنت به آنکه کرده جسارت به محضرت
امام
به مناسبت سالروز شهادت سید محمد باقرحکیم(رحمه الله)
گوشه ای از پیام تسلیت شهادت آیت الله حکیم ، در بیانات مقام معظم رهبری
این شهید عزیز ، عالم مجاهدی بود که سال های متمادی برای احقاق حق ملت عراق با رژیم خبیث صدام مبارزه کرد و پس از سقوط آن مجسمه شر وفساد در مقابله بااشغالگران امریکایی و انگلیسی همچون سد محکمی ایستاد و مبارزه ای دشوار را با نقشه های شوم آنان آغاز کرد و خود را برای شهادت در راه این جهاد بزرگ و پیوستن به خیل شهیدان خاندان معظم آل حکیم و دیگر شهیدان علم و فضلیت در عراق آماده کرده بود.
سالروز آزادی خرمشهر مبارک باد .................
ممد نبودی ببینی
شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
امیدم گشته نا امیدبعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند
در یاد مستان نامت می ماند
شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
le="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">
امیدم گشته نا امیدبعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند
در یاد مستان نامت می ماند
مناظره گل و شبنم (پروین اعتصامی )
گلی، خندید در باغی سحرگاه که کس را نیست چون من عمر کوتاه
ندادند ایمنی از دستبردم شکفتم روز و وقت شب فسردم
ندیدندم بجز برگ و گیا، روی نکردندم بجز صبح و صبا، بوی
در آغوش چمن، یکدم نشستم زمان دلربائی، دیده بستم
ز چهرم برد گرما، رونق و تاب نکرده جلوه، رنگم شد چو مهتاب
نه صحبت داشتم با آشنائی نه بلبل در وثاقم زد صلائی
اگر دارای سود و مای بودم عروس عشق را پیرایه بودم
اگر بر چهرهام تابی فزودند بدین تردستی از دستم ربودند
ز من، فردا دگر نام و نشان نیست حساب رنگ و بوئی، در میان نیست
کسی کو تکیه بر عهد جهان کرد درین سوداگری، چون من زیان کرد
فروزان شبنمی، کرد این سخن گوش بخندید و ببوسیدش بناگوش
بگفت، ای بیخبر، ما رهگذاریم بر این دیوار، نقشی مینگاریم
من آگه بودم از پایان این کار ترا آگاه کردن بود دشوار
ندانستی که در مهد گلستان سحر خندید گل، شب گشت پژمان
تو ماندی یک شبی شاداب و خرم نمیماند بجز یک لحظه شبنم
چه خوش بود ار صفای ژاله میماند جمال یاسمین و لاله میماند
جهان، یغما گر بس آب و رنگ است مرا هم چون تو وقت، ایدوست، تنگ است
من از افتادن خود، خنده کردم رخ گلبرگ را تابنده کردم
چو اشک، از چشم گردون افتادم به رخسار خوش گل، بوسه دادم
به گل، زین بیشتر زیور چه بخشد بشبنم، کار ازین بهتر چه بخشد
اگر چه عمر کوتاهم، دمی بود خوشم کاین قطره، روزی شبنمی بود
چو بر برگ گلی، یکدم نشستم ز گیتی خوشدلم، هر جا که هستم
اگر چه سوی من، کسرا نظر نیست کسی را، خوبی از من بیشتر نیست
نرنجیدم ز سیر چرخ گردان درونم پاک بود و روی، رخشان
چو گفتندم بیارام، آرمیدم چو فرمودند پنهان شو، پریدم
درخشیدم چو نور اندر سیاهی برفتم با نسیم صبحگاهی
نه خندیدم به بازیهای تقدیر نه دانستم چه بود این رمز و تفسیر
اگر چه یک نفس بودیم و مردیم چه باک، آن یک نفس را غم نخوردیم
بما دادند کالای وجودی که برداریم ازین سرمایه سودی
مرد عمل
روایت شده که علی علیه السّلام میفرمود: آیهای در کتاب خداست که هیچ کس پیش از من آن را به کار نبسته و نه کسی پس از من به آن عمل خواهد کردو ن آیه:
است.
فرمود چون آیه مذکور فرود آمد،یک دینار صدقه دادم و ده سؤال از پیامبر نمودم:
1-یا رسول اللّه کیف ادعوا اللّه؟جواب فرمومود:بالصدق و الوفاء.خدای را-جلّ جلاله-چون خوانم و چگونه پرستم؟ جواب فرمود:عهدی که روز بلی با وی رفته به وفای آن باز آیی،و در گفتار و کردار از خود صدق به جای آری.آنچه نمایی داری،و آنچه گویی کنی و از آنجا که آواز دهی باشی.
2-ما اسأل اللّه؟از خدا چه خواهم؟ فرمود:السلامة فی الدنیا و الآخرة.در دنیا و آخرت سلامت دل از آفات بشریت و عافیت تن از انواع بلیّت.
3-ما اصنع لنجاتی؟چه کنم تا در انجمن رستاخیز از رستگان باشم؟ایمن از فزعات قیامت و رسیده به درجات جنّت فرمود:کل حلالا و قل صدقا.آنچه خوری حلال خور و آنچه گویی صدق گوی. حرام را به خود راه مده،که حرام بد سر انجام بود.از دروغ بپرهیز،که هر که دروغ گوید در دو جهان بد نام بود.
4-گفتم:ما الحیلة؟حیلت چه کنم تا آن بود که میخواهم؟فرمود:ترک الحیلة. حیلت بگذار و بدان که همه آن بود که اللّه خواهد،و حیلت و تدبیر بنده هرگز با تقدیر اللّه بر نیاید.
5-گفتم:ما علیّ؟بر من چیست از احکات تا بگذارم و از عهدهء آن بیرون آیم؟ فرمود:امر اللّه و رسوله،به هر چه اللّه فرمود از واجبات و مفروضات و هر چه رسول گفت از مسونات و مندوبات(عمل کنی).
6-گفتم:ما الراحة؟آسایش و ارحت چیست؟قال:الجنّة،فرمود:راحت آن است که در بهشت با نعمت فرود آیی،و از دوز با عقوبت ایمن شوی.
7-گفتم:ما السّرور؟قال:الرؤیة، گفتم:شادی چیست و آن کامشان کی؟ فرمود:شادی آن شادی که شب فراق به سر آید،و صبح وصال ا زمطلع اقبال بر آید و بنده شاهد جمال ذو الجلال بیند.
8-گفتم:ما الحقّ؟قال:الاسلام. گفتم:آن حقّ که باطل را در آن راه نیست چیست؟فرمود:دین اسلام.
9-گفتم:ما الفساد؟قال:الکفر.آن فساد و تباهی که از راستی و پاکی دور است چیست؟فرمود:کفر ورزیدن و حق پوشیدن.
10-گفتم:ما الوفاء؟وفا چیست و مرد وفادار کیست؟قال:شهادة ان لا اله إلا
اللّه.فرمود:کله شهادت گفتن و بر ایمان و توحید و اخلاص مستقیم بودن.
لطایفی از قرآن کریم،ص 217
تألیف:دکر محمّد مهدوی رکنی
یا امام غریب
آقای خوب من!!!
آقای من :تو در نهایتی خواهی آمد که حد تابع دنیا
نیست.تو در کنجی از جغرافیای زمین طلوع خواهی کرد که جواب نهایی تمام معادلات زمین
است.
آقای من : بیا که اوضاع معکوس شده است.منحنی ارزشها
نزولی اکید است.نمودار حرکت ما انسانها پر از اکسترمم شده است.
سرور من : روز هفتم هفته که دلم مشتق شده است،اشتیاق
دیدار تو را با دعای ندبه در هم می آمیزم و با توبه زمزمه می نشینم.زمزمه ای که
واحدهای آن کم است ولی تو آن را می شنوی.
آقا جان: تمام سوالات ذهنم را به صورت دستگاه های چند معادله و چند مجهولی در آورده ام و برای جوابهای آن راهی جز مبهم بودن نیافته ام.
هر چه به مشتاقان و منتظران تو می نگرم در معادله زندگی هیچ کدام در دنیای حقیقی ریشه ای ندارند مگر در دنیای مختلط فریب و دروغ.
سرور خوبم: با خود عهدمی بندم ،مهر و محبت تو را با نوشتن نام زیبایت بر مقدمه تمام ترسیم شده تدریسم تقسیم کنم و هزار بار بر این سطر نام تو را در ذکر تمام خوبیهایت ضرب کنم و با دل منتظرم جمع ببندم.
مولای من: سری به سریها و دنباله های منتظرانت بزنیم که سیگمای تمام آنها به ٣١٣ تن می رسد ،چه فاجعه ای است این دنیا ،مگر اوضاع قرینه شود یا محور زندگیها انتقال یابد تا زمینه آمدنت در مختصات دنیا فراهم شود.زمانی که با خود می اندیشم که کدام رابطه و ضابطه باعث خواهد شد بین من و شما زوج مرتب شکل گیرد دیدم و درک کردم که به راستی شرط برقراری این است که اگر مولفه ی اول یکرنگ و صمیمی بود مولفه دوم هم یکرنگ و صمیمی باشد.
اینجا وقتی دلم می گیرد انتظار تو را مدلسازی می کنم .تمام ابعاد ایمانم را در حکم ذره می بینم و آنچه به من آرامش می دهد این است که به هندسه عبادت روی آورم و در مستطیل سجاده سر بر دایره مهر تو گذارم و از خدای تو مهرت را طلب کنم.
باور کن در کلاس درسم بارها گفته ام ،دانش آموز عزیز در فضای نمونه ی زندگی انسانها پیشامدی بنویسید که تعداد منتظران شما رقم بزند .به امید آنکه در بررسی احتمال ظهورت عددی نزدیک به یک ببینم.بارها گفته ام همنهشتی انسان و ایمان وقتی برقرار است که ایمان بین تمام انسانها برقرارباشد و باقیمانده ربا و کذب نیاورد.
اما…. میدانم و خوب میدانم،
تو روزی خواهی آمد که تصاعد خوبیها برقرار باشد،
که ارتفاع عدالت بر قاعده دنیا قابل ترسیم باشد،
که مساحت دنیا فضای پیوسته خوبیها باشد،
که از جمکران تا وادی سهله خط مستقیم عشق باشد،
که انتظار و اشتیاق تنها مجهول مساله انسانها باشد.
*به امید طلوع آقا در بیکران دنیا*
این شهید نماز نمی خواند . . .
از نماز نخواندنش، آن هم در اول وقت كه همهى بچهها به امامت روحانى گروهان مشغول اداى آن بودند بايد حدس مىزدم كه مسلمان نيست، ولى هيچ وقت چنين برداشتى به ذهنم خطور نكرد. مخصوصا اين كه سه روز پيش هنگام خواندن زيارت عاشورا ديده بودم كه او نيز پشت خاكريز و كمى دورتر از بچهها، زنگار دل به آب ديده شستشو مىكرد.
بعد از نماز به طرف او رفتم و سلام دادم. احوالپرسى گرمي كرديم و با هم روى چمنهاى بهارى كه از شدت گرما خيلى زود پاييزى شده بودند نشستيم .
حس كنجكاوى وادارم مىكرد تا بپرسم چرا نماز نميخوانى ؟! اما نجابتى كه در سيمايش مىديدم، اين اجازه را به من نميداد. پرسيدم:
چند وقت است كه در جبههاى؟
- دو ماه مىشود.
از كجا اعزام شدى؟
- يزد.
مىتوانم بپرسم افتخار همكلامى با چه كسى را دارم؟
-كوچيك شما اسفنديار.
اسم قشنگى است، به چه معنى است؟
-اسفنديار يك اسم اصيل ايرانى است. از دو قسمت “اسفند ” و “داد ” تشكيل شده است . در ايران باستان “اسپنت تات “بود كه بر اساس قاعده ابدال حرف “پ ” به “ف “و “ت “به “د ” تبديل به اسفنديار شده، يعني دادهي مقدس.
وقتى ديدم اين گونه سليس و روان حرف مىزند، من نيز از سدى كه حيا برايم ساخته بود، گذشتم و خيلى رك و پوست كنده پرسيدم: چرا نماز نمىخوانى؟
صفحات: 1· 2
به یاد روزهای الهی
یادی از ملاصدرا
ملاصدرا در کلام شهید مطهری متفکر بزرگ جهان اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری، ملاصدرا را این گونه توصیف می کند: «صدرا در آنچه علم اَعلی… یا حکمت الهی خوانده می شود… تمام فلاسفه پیشین را تحت الشعاع قرار داد. اصول و مبانی اولیه این فن را تغییر داد و آن را بر اصولی خلل ناپذیر استوار کرد؛ این حکیم الهی و فیلسوف ربانی بی نظیر حکمت الهی را وارد مرحله جدیدی کرد».
حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زينبيه
آيت الله آقا ضياء عراقي از مراجع نامدار حوزه علميه نجف نقل مي كند كه: شخصي از شيعيان شهر قطيف حجاز، به قصد زيارت حضرت ثامن الائمه عليه السلام از شهر خود حركت كرد، او در ميانه راه سرمايه سفر خود را گم كرده و حيران و سرگردان ماند و آن چنان درمانده شد كه براي خودش نه راه برگشت مي ديد و نه مي توانست ادامه سفر دهد . در آن لحظه چاره اي نمي ديد مگر اين كه به حضرت امام زمان عليه السلام پناهنده شود . در موقع توسل، متوجه شد كه سيد نوراني و بزرگواري او را همراهي مي كند و خطاب به وي مي گويد: اين وجه را بگير كه تو را به سامرا مي رساند، در آن جا نزد وكيل ما حاج ميرزا حسن شيرازي مي روي و به او مي گويي كه سيد مهدي به شما پيام رساند و گفت: پولي كه از مال ما در نزد توست به اندازه سفر زيارتي جدم علي بن موسي الرضا عليهما السلام به حامل پيام بپرداز .
مرد قطيفي مي گويد: آن بزرگوار را نشناختم و متوجه نشدم از كدام سمت آمده است . عرض كردم: هر گاه به محضر ميرزاي شيرازي پيام شما را برسانم، از من سؤال مي كند سيد مهدي كيست و چه نشانه اي داري؟ آن سيد شريف به من فرمود: به او بگو، به اين نشان كه امسال در فصل تابستان شما با حاج ملا علي كني طهراني در شام و در حرم عمه ام زينب كبري عليها السلام مشرف بوديد، از كثرت زوار و ازدحام جمعيت حرم شلوغ بود و آشغال هايي در حرم ريخته بودند، شما عباي خود را از دوش برداشته و در دست جمع كرده و به آن وسيله حرم را جارو نموديد و آشغال ها را در گوشه اي از حرم گرد آوردي و حاج ملا علي كني با دست هاي خود آن ها را برداشته و بيرون برد، من آن جا بودم .
مسافر قطيفي مي گويد: يك مرتبه با خود گفتم: شايد اين شخص حضرت امام عصر عليه السلام باشد . در آن حال نوري او را احاطه كرد و از نظرم غايب شد . در ادامه سفر به سامرا رسيدم و ماجرا را براي مرحوم ميرزاي شيرازي نقل كردم، آن بزرگوار از جاي خود بلند شد و دست در گردنم انداخته، چشم هايم را بوسيد و به من تبريك گفت . بعد در تهران به حضور آيت الله كني رسيدم، او هم مطلب را تصديق كرد و از اين كه از سوي امام زمان عليه السلام به ايشان حواله و يا فرماني صادر نشده است اظهار تاسف نمود .
برگرفته از خصائص الزينبيه، نورالدين جزائري، مقدمه، با اندكي تغيير .
داستان پيرمردی مهربان
پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود
دختری نوجوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت
وقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت
می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو
گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذيرفت و پيرمرد را نگاه كرد
كه از پله های اتوبوس پايين می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد
حضرت آيت الله خامنه اي (مد ظله العالي)
کلام مقام معظم رهبری درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
علاج ما، اصلاح نفس است
نصایح آیت الله بهجت
ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند.
آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.
بابا با خدا بساز، کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟
[ اینجا] دار امتحان است، شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید، ما بین خودتان و خدایتان عایقی، مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید، رفع مانع کردید بین خودتان و خدا و وسائط [ انبیاء و اوصیاء] خدا اصلاح می کند ما بین شما و خلق.
حالا که این کارها را کرده ایم، باید توبه بکنیم، باید تضرع کنیم، با آن باب عالی و باب اعلی، باید به سوی او برویم [تا] ما را نجات بدهد، اول از شر خودمان و داخله خودمان، بعدها از شر خارجیها « أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک » این شهوات، این غضبهای بیجا، این شهوات بیجا، همه اش جنود شیاطین اند، جنود کفارند اینها، که در داخله خود آدم [هستند].
بالاخره، حالا که کار را به اینجا رساندیم، خودمان می دانیم دوایش استغفار است،[آیا استغفار] می کنیم؟
چاره ای نیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفع بشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود.
تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نمایندگان خدا ارتباط نداشته باشیم، کارمان درست نمی شود؛ امروز تا فردا، تا پس فردا، این که کار نشد.
تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان صلوات الله علیه قوی نشود، آیا کار ما درست می شود بدون اصلاح نفس؟
ما از خودمان هم باید بترسیم.
بابا بترس برای دین، بترس برای خدا، افسار خودت را نده به کسی که نمی شناسی، او را معیت نکن، کاملاً دور خودت را حفظ کن.
باز هم نمی ترسیم از کسی! آیا توکل ما بر خدا زیاد است یا قوت ایمان ما زیاد است!! آری کسی نمی تواند ما را گول بزند!! بابا، از دوستان شما به شما مواصلت می کنند. نه از دشمنهای شما.
در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف « عظم البلاء و برح الخفاء » را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند؛رساند ! اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می بیند، او می داند حرفهایی که ما به همدیگر می زنیم. او عین الله الناظره [است] و جلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به [طرف] گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان، کلام خودمان را؛ آن وقت [آیا] ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟ می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »
شما بزرگواران !!! چقدر آیت الله بهجت را میشناسید ؟
نشانه بهشت و جهنم
راهبي کنار جاده نشسته بود و با چشمان بسته در حال تفکر بود. ناگهان تمرکزش با صداي گوش خراش يک جنگجوي سامورايي به هم خورد:« پيرمرد، بهشت و جهنم را به من نشان بده!» راهب به سامورايي نگاهي کرد و لبخندي زد. سامورايي از اين که مي ديد راهب بي توجه به شمشيرش فقط به او لبخند مي زند، برآشفته شد، شمشيرش را بالا برد تا گردن راهب را بزند!راهب به آرامي گفت:« خشم تو نشانه اي از جهنم است.» سامورايي با اين حرف آرام شد، نگاهي به چهره راهب انداخت و به او لبخند زد. آنگاه راهب گفت:« اين هم نشانه بهشت! »
درهفته زن، این مادران بهشتی را بیشتر بشناسیم
اگر حماسه بزرگ هشت سال دفاع مقدس را نمایشی از قدرت و عزت مسلمانان درچندین قرن گذشته بدانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم و در این میان، نقش همه اقشار و افراد را باید لحاظ کرد و بدون تردید، نقش زنان مؤمن را باید دربالاترین درجه دانست. همانگونه که امام راحل(ره) تصریح فرمودند: «این پیروزیها را ما از بانوان داریم قبل از اینکه از مردها داشته باشیم.بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت و شجاعت پیدا کنند».(صحیفه نور ـ جلد 16 ـ صفحه 126)
به گزارش «تابناک»، باور این حقیقت ممکن است برای آنان که از دور دستی بر آتش داشته و یا با این مقوله بیگانه بودهاند، حیرتانگیز باشد اما برای کسانی که خود در کوران اینحادثه عظیم و کمنظیر بودهاند، گوارا و لذتبخش است.
بنابر این گزارش، در میان حضور زنان صبور و فداکار، مادران بردبار شهدا و مفقودین ازجایگاه ویژهای برخوردارند؛ مادرانی که به قول امام خمینی(ره): «جوانهای خودشان را از دست میدهند و باز میگویند: باز هم یکی ـ دو تا داریم»(صحیفه نور ـ جلد 16 ـ صفحه 209)
زنان بزرگی که در جنگ پیش قدم ایثار و گذشتن از جگرگوشههای خود بودند که آن رهبر سفرکرده آن را سبب تقویت مردان میدانند. (صحیفه نور ـ جلد 19 ـ صفحه 270)
لغو امتياز تنباکو به فتواي آيت الله ميرزاي شيرازي
به مناسبت بزرگداشت شخصیت میرزای شیرازی رحمه الله علیه وقاطعیت این عالم فقیه در برابر بیگانگان به جهت فتوای تاریخی ایشان در این روز درباره این جریان این گونه نوشته شده است که:
جنبش تحريم توتون و تنباکو و فتواي تاريخي ميرزاي شيرازي از مهمترين رويدادهاي تاريخ معاصر مي باشد. جريان از اين قرار بود که ناصرالدين شاه در سفر سوم خود به اروپا در اثر ولخرجي هاي زياد و عياشي ها، پول هايش تمام شد و چون ديگر پولي در بساط نداشت امتيازي را در زمينه کشت، توزيع و فروش توتون و تنباکو به يکي از مشاوران و نزديکان نخست وزير انگليس به نام “ماژور تالبوت ” واگذار کرد و در مقابل 25 هزار ليره دريافت کرد. مطابق اين قرارداد کمپاني “رژي” بايد سالانه 15 هزار ليره به صندوق دولت ايران واريز مي کرد و در مقابل کشت و فروش توتون و تنباکو را در انحصار خود مي گرفت يعني از زارعان ارزان مي خريد و گران مي فروخت در جريان امضاي اين قرارداد عده اي از درباريان خصوصا امين السلطان، صدر اعظم، با دريافت رشوه هايي، نقش ايفا مي کردند. در مقابل اين قراداد، مردم شهرهاي مختلف به رهبري روحانيت به مخالفت و مقابله پرداختند و جنبش هايي در شيراز, به رهبري “سيد علي اکبر فال اسيري” , در تبريز به رهبري"حاج ميرزا جواد آقامجتهد” در اصفهان، به رهبري ” حاج شيخ محمدتقي آقانجفي” (که اولين بار حکم تحريم تنباکو را صادر کرد) و در تهران به رهبري ميرازي آشتياني برپا شد که با سرکوب دولت مواجه شد و عده اي از علما تبعيد شدند. در اين موقع سيد جمال الدين اسدآبادي به پيشنهاد سيدعلي اکبر فال اسيري که در تبعيد بود، نامه اي در اين رابطه به ميرزاي شيرازي نوشت. بعد از ارسال نامه ياد شده ميرزاي شيرازي تلگرافي به نزد شاه فرستاده و مي گويد کساني را که تبعيد کرده به کشور بازگرداند و در مورد قرارداد، مخالفت خود را ابراز مي کند, اما ناصرالدين شاه به اين تلگراف اعتنايي نکرد به همين خاطر ميرزاي شيرازي فتواي تاريخي خود را به اين شرح صادر کرد: “اليوم استعمال توتون و تنباکو باي نحو کان در حکم محاربه با امام زمان (عج) است.” با صدور اين فتوا جنبش عظيمي به راه افتاد تا آنجا که حتي در حرمسراي ناصرالدين شاه قليان ها را شکستند. اين جريان ادامه يافت در تاريخ 23 جمادي الاولي 1309 اعلاني در کوچه و بازار زده مي شود که: ” بر حسب حکم جناب ميرزاي شيرازي، اگر تا 48 ساعت ديگر امتياز دخانيات لغو نشود يوم آتيه جهاد است، مردم مهيا شويد". ناصرالدين شاه ابتدا قصد مقاومت داشت اما در مقابل جنبش مردمي عظيمي که به راه افتاده بود مجبور شد ابتدا امتياز داخله و سپس کل امتياز را لغو کند.
چگونه بفهمیم خداوند از کار ما راضی است؟
الف: سؤال شما از دوستی خداوند به دو صورت قابل فهم است: یکی آن که علامت محبت الهی به بندگان و آفریدهگان خود چیست و دیگر آن که نشانههای محبت او نسبت به یک بنده خاص چه چیزی است؟ در مورد مسئله اول نشانههای بسیاری از حضور محبت خدا نسبت به بندگان میتوان به دست داد.
حالات روحی، روانی ما میتواند نشان دهنده آن باشد. حقیقت این است که ما تا به کسی ارادت و محبتی نداشته باشیم، به دیدارش نمیرویم، او را به مهمانی دعوت نمیکنیم، از سخن گفتن با او اکراه داریم، نامهای برایش نمیفرستیم و تلفنی برای جویا شدن از احوالش نمینماییم. وجود هر یک از این اعمال نزد ما گویای محبتی درونی به طرف مقابلمان است.
بنابراین با همین قیاس کوچک میتوانیم پی به رابطه محبتآمیز خداوند با خویش بریم. قرآن این نامه بزرگ الهی، آیا برای کسی جز انسان فرستاده شده؟ آیا دعوت به عبادت به ویژه نماز و روزه آن هم در مواقع خاص، مفهومی جز محبت پروردگار دارد؟ آیا این خدا نیست که از رگ گردن به ما نزدیکتر و بین قلب ما و خود ما قرار دارد؟
دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
امام سجادعلیهالسلام در دعای ابوحمزه ثمالی درباره این محبت خداوندی که تمامی عالم را فراگرفته، بسیار سخنان نغز آورده است. در جایی از این دعا میفرماید:
الحمد لله الذی أنادیه کلما شئتُ لحاجتی و أخلوا به حیث شئت لسرّی بغیر شفیع فیقضی لی حاجتی… و الحمد لله الذی تحبّب الی و هو غنی عنّی
امام، خدا را شکر کرده و میگویند: سپاس خدایی را که هر وقت خواستم او را برای رسیدن به حاجتی مخاطب ساختم و هر میل داشتم، بدون واسطه شفاعت کسی با او خلوت کردم و او حاجت را به جا آورد. سپاس خدایی را که به من محبت و نیکویی کرد، در حالی که کمتر نیازی به من نداشت.
در مورد مسئله دوم: بهترین راهی که میتوان فهمید که آیا خداوند مرا دوست دارد، این است که به قلب خود رجوع کرده و ببینم: آیا من او را دوست دارم و به آنچه برای من پسندیده و از من خواسته، راضی بوده و عشق میورزم؟ با او بودن و راز و نیاز با او را بهتر میپسندم و بر کارهای دیگر ترجیح میدهم؟ آیا دوستان او و نشانه های وی را دوست دارم؟
واضح است که خداوند با انجام فرائض و اعمالی که به آنها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدین و…) خشنود است و از منهیات ناراضی.
در روایتی از حضرت امام باقر همین معنا را مییابیم: خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودی اش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را کم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان کرده، پس کسی را تحقیر مکن! شاید همو ولی خدا باشد. بحارالانوار، ج 75، ص 187، حدیث 27.
بنابراین وقتی به کار خوبی دست میزنید و نیت قربة الی الله میکنید، در مسیر رضای الهی قرار گرفته اید امإ؛ وقتی به کار ناشایستی دست مییازید، از این رضایت دور شده اید.منبع
مادر هستی من از توست
سفارش امام زمان (عج) به ذکری در رکوع نمازها
دیدار یار غائب - ملاقات حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی، قدس سره
در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت، علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه، داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر، علیه السلام، را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم.
تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم تصادفا در این شب رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: ای سید! سلام علیکم.
ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان وسکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن میگفتیم و میرفتیم از من سؤال کرد:
کجا قصد داری؟
گفتم: مسجد سهله.
فرمود: به چه جهت؟
گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولی عصر، علیه السلام.
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجدکوچکی است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجدشده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگها با او آن دعا را میخواندند; احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.
جلسه اخلاق آيت الله ناصري
ما هميشه و آن به آن مشمول عنايات حضرت هستيم، همه عالم وجود نه فقط ما. اين نعمتهايي كه خدا براي عامه مخلوقاتش ارزاني داشته، به احترام و عنايات امام زمان(عليه السلام) است. به دعا، لطف و وجود امام زمان(عليه السلام) است؛ چون امام زمان(عليه السلام) روح عالم وجود است. لذا مي فرمايند : لولا الحجةُ لَساخَتِ الأرضُ.
نعمتهاي حضرت لا تُعَدُ و لا تُحْصي است (إن تَعُدوا نعمَتَ اللهِ لا تُحْصوها … )1
كسي قدرت شمارش نعمتهاي الهي را ندارد.
ما در دفتر امام زمان چگونه ایم؟
خدا می داند در دفتر امام زمان (عجل الله فرجه) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (دوشنبه و پنج شنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم آن طور که باید باشیم نیستیم !
دو شرط اساسی تولید در جامعه اسلامی
اسلام برخلاف دیگر نظام ها هنگامیکه مسئله رشد تولید را به عنوان ضرورت اجتماعی طرح میکند آن را براساس چهارچوب تمدن انسانی اعلام مینماید. آن تمدنی که مطابق با هدف های کلی جانشینی انسان درزمین باشد.
پایه های فکری و مبانی نظری درتشخیص حقیقت یک پدیده وچیستی آن تعیین کننده است. هنگامیکه سخن از تولید ، تولید ملی، تولید داخلی، کار ، سرمایه ، سرمایه ملی و مانند آن میشود، مهمترین مسئله این است که درکدام بستر فکری وبراساس کدامین اندیشه ومکتب به آنها می نگریم. تفاوت درنگاه ها همه مسائل رادگرگون می نماید وشناخت ها را از یک پدیده ی واحد بسیار متفاوت ودر نتیجه انتظارات، خواسته ها ، بایدها و نباید ها وتکالیف انسانها را صورت بندی های گوناگونی خواهد بخشید واز همین منظر است که اختلاف در دیدگاه ها پدید آمده و توافق و تفاهم فکری را مشکل وسخت می نماید.
از این رو لازم است نگاهی کلی و البته گویا به زیربناهای فکری در اقتصاد اسلامی به مسئله تولید داشته باشیم تا در پرتو آن بتوانیم مواضع خود را منطبق بر آموزه های دینی به روشنی بیان کنیم.
شهید بزرگوار آیه الله سید محمد باقر صدر (ره) درباره تولید واهمیت آن در اقتصاد اسلامی می نویسد:
کرامتی از شیخ انصاری (رحمهالله) در کلام آیت الله العظمی بهجت(رحمه الله)
آیت الله العظمی بهجت : دو کلمه از شیخ انصارى; نقل شده است که بر علوّ مقام او دلالت دارد.
اول آنکه: یکى از اهل علم حاجتى داشته و مدتها به حرم مشرف مىشده و توسل مىکرده است، تا اینکه روزى، عربى را مىبیند که وارد حرم شد و عرض حاجت کرد (فرزندش بیمار بوده) و فوراً همان جا حاجتش برآورده شد؛ از این رو، خیلى ناراحت مىشود و به اصطلاح، قهر مىکند و تصمیم مىگیرد از عراق برود. وقتى به محل اقامتش بر مىگردد، به او مىگویند: «چندین بار، خادم شیخ به سراغ شما آمد و شما نبودید». در همین وقت، دوباره خادم سر مىرسد. (او را به نزد شیخ فرا می خواند و او به خدمت شیخ شرفیاب میشود) سرانجام بعد از آنکه شیخ، حوائج او (هزینه حج، منزل و عیال) را برآورد، به او مىفرماید: «شما نگاه نکنید به این مردم. اینها را این طور عادت دادهاند؛ اما شماها اگر خواستید حاجتتان برآورده شود، بر خشوع و خضوع خود در نماز بیفزایید».
کلام بزرگى است. کأنّ [گویی] مىفرماید که به این، أحوج [نیازمندتر] هستید.
دوم آنکه، ایشان مریض شده بودند و اهل علم و عربها به دیدنشان آمده، و طىّ عیادت گفته بودند: «انشاءالله خوب مىشوید». ایشان در پاسخ فرموده بود:
المَوتُ و الحیاةُ من عَوارِضِ البدنِ و السّوجُ سَوادُ الْوَجهِ فى الآخرة؛
مرگ و زندگانى از عوارض بدن است؛ ولى مصیبت، سیاه رویی در آخرت است.
نکته هاى ناب، ص ۸۵٫
بهترین کلمات
سازنده ترین کلمه گذشت است
آن را تمرین کن
پرمعنی ترین کلمه ما است
آن را به کار بر
عمیق ترین کلمه عشق است
به آن ارج بده
بی رحم ترین کلمه تنفر است
با آن بازی نکن
صفحات: 1· 2
مادر
مادر دو بخش دارد:(ما) و (در) و ما هر چه مي كشيم از بخش دوم است…
جانم فدای رهبر(اعلام حمایت از ولایت فقیه با ذکر یک صلوات)
مادری نمونه باشیم
رفتار والدین نمونه
بر فرزندانمان نام نیکو بگذاریم.
فرزندان خود را زیاد ببوسیم.
سلام گفتن را به فرزندانمان یاد دهیم.
دست محبت بر سر فرزندان خود بکشیم.
فرزندانمان را دوست بداریم و با آنها مهربان باشیم.
فرزندانمان را از هم نشینی با افراد ناپاک برحذر داریم.
به فرزندانمان احترام بگذاریم.
جواب سلامشان را به گرمی ادا کنیم.
درباره فرزندانمان عادلانه رفتار کنیم.
به درس خواندن تشویقشان نماییم.
در آموختن ادب به آنها عجله کنیم، پیش از آنکه قلب آنها به چیزهای دیگر مشغول شود.
راه صحیح را به آنها نشان دهیم.
آنچه در توان فرزندانمان نیست، از آنها نخواهیم.
به فرزندان خود وعده دروغ ندهیم.
احادیث اسلامی را به آنها یاد دهیم.
فرزندان را زیاد ملامت نکنیم.
هنگامی که به سن ازدواج رسیدند، وسایل ازدواجشان را فراهم آوریم.
در سنین شش و هفت سالگی، فرزندان را به نماز واداریم.
به فرزندان دروغ نگوییم.
فرزندان را به احترام به بزرگ سالان واداریم.
در برابر فرزندان مرتکب اعمال سبک و زشت نشویم.
آنچه فرزندمان در قوه و قدرت داشته و انجام داده، از او بپذیریم.
شخصیت فرزندان را کوچک نشماریم.
فرزندان را به گناه و طغیان وادار نکنیم.
در سن شش تا هفت سالگی و حداکثر تا ده سالگی، بستر خوابشان را از هم جدا کنیم.
باطن فرزندان را از غبار کدورت حفظ کنیم.
از خطاهای فرزندان بگذریم.
فرزندان ازخودراضی بار نیاوریم.
در نیکی به فرزندان از مرز اعتدال تجاوز نکنیم.
در رفتار فرزندانمان دورو نباشیم.
فرزندان را در کارهای نیک و نیکوکاری تشویق کنیم.
مادر!!!
کلمه ای پرجاذبه، با خاصیتی سحرآمیز؛ به درخشندگی خورشید رخشان، به بخشندگی باران؛ به زیبایی ماه و به عظمت کوه؛ به عمق دریاها و به سرسبزی و بارآوری باغ ها و گلستان ها؛ به رازناکی جنگل ها و به لطافت شبنم ها.
نخستین و آخرین عشق انسان، چهره ای دلپذیر، صبحی روشنی بخش، خورشیدی که جان می بخشد و پدیده ای بسیار دل نواز در جهان خلقت.
مادرم! آن هنگام که نگاه پرمهر و نفوذت را نثار نگاه های تشنه محبت من می کنی و همانند سلطانی مقتدر، قلب آشفته و پر تلاطمم را آرامش می بخشی و کشتی طوفان زده ام را به ساحل امنیت می رسانی، آن گاه است که می خواهم جانم را نثار قدومت کنم. آن گاه که با قامتی خدنگ هر صبحدم بی خستگی و بدون بی حوصلگی دست نوازشگرت را که پر از مهر و صفاست، از سر شوق و علاقه بر سرم می کشی و برای دیدار با معبود بیدارم می سازی، به بزرگی و صفای تو بیشتر پی می برم.
آنگاه که به سویم می آیی و مأمنی برای خستگی های روح و جانم می شوی و دردهای زندگی ام را تسکین می بخشی، شرمنده بدی هایی می شوم که در حقت کرده ام.
چه شب ها که در کنار بستر بیماری ام تا صبح اشک ریختی و چون شمع سوختی چه زخم ها که به سبب ناسپاسی و غرور من، میهمان دلِ شکسته تو شد.
به راستی! تو زیباترین تابلوی خداوند هستی. تو تنها موجودی هستی که دوست داری بشنوی که فرزندت از خودت زیباتر، برتر و داناتر است و با شنیدن این کلمات و جملات، شکوفاتر می شوی. به راستی! دوستی مهربان تر و رفیقی دلسوزتر از تو وجود ندارد. بر پیشانی بلند تو که صحیفه ای از تمامی خوبی هاست، بوسه می زنم و در مقابل وجود باعظمتت، زانوی ادب بر زمین می زنم و برایت دعا می کنم.
برایم دعا کن مادر!
سخن بزرگان درباره مقام عظمی مادر
پیامبر اعظم(ص): بهشت زیر پای مادران است.
پیامبر اعظم(ص): هر فرزند نیکوکاری که از روی شفقت به پدر و مادر بنگرد، برای هر نگاهی ثواب یک حج مقبول به او دهند.
امام صادق(ع): خشنودی خداوند در خشنودی پدر و مادر است و خشم او در خشم ایشان است.
امام صادق(ع): فرمانبرداری پدر و مادر، فرمانبرداری خدا و معصیت آنها، معصیت خداست.
امام علی(ع): با پدرانتان نیکی کنید تا پسرانتان با شما نیکی کنند.
پیامبر اعظم(ص): آزردن پدر و مادر، عمر را کوتاه می کند.
پاستور: ای پدر و مادر! من همه چیز خود را به شما مدیون هستم.
رافائیل: یک بوسه مادرم بود که مرا نقّاش کرد.
ناپلئون: خوب و بد رفتار کودکان، همیشه به مادر مربوط است نه پدر.
سقراط: با پدر و مادر چنان رفتار کن که از اولاد خود توقع داری.
ژرژ هربرت: مادر، آهن ربای قلب و ستاره قطبی چشم کودک است.
گرتوی: مادر خوب، شاهکار طبیعت است.
ناپلئون: مادر با دستی گهواره و با دستی عالم را تکان می دهد.
ادیسون: دنیا هر چه دارد از من است، و من هر چه دارم از مادر.
سقراط: اقبال فرزندان در نگاه داشتن دل پدران باشد. هیچ کس درجه خیرات کس دیگر را عالی تر از مرتبه خود نخواهد، مگر پدر که مرتبه فرزند را از خود عالی تر خواهد.
افلاطون: بدترین فرزندان آن بود که مطیع پدر نشود.
ناپلئون: آینده کودکان، بسته به تربیت مادران است.
ژرژ هربرت: یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار، برتری دارد.
اسمایلز: هروقت مادر فاسد شد، نسل فاسد می گردد.
تولستوی: مادر، مایه زندگی است.
ابراهام لینکلن: خود را بر آنچه هستم و امیدوارم بشوم، مدیون مادرم می دانم.
شوبر: هیچ زنی به جز مادر در زندگی پیدا نمی شود که عشق و جوانی و آمال و آرزوهای خود را مفت و مسلّم در اختیار کسی بگذارد.
گوته: هیچ چیز به قدر دیدن یک مادر با بچه اش روح پرور نیست، و هیچ چیز حس احترام و تقدیس ما را به اندازه مادری که کودکانش او را احاطه کرده باشند، بیدار نمی کند.
ادیسون: تنها چیزی که موجب موفقیتم می گردید، آموزش ها و شیوه تربیت مادرم بود.
ادگار آلن پو: آن گاه که فرشتگان در آسمان ها، سر در گوش یکدیگر نهاده و نجواگرانه نغمه های پرشور عشق را سر می دهند، هرگز نمی توانند کلمه ای آسمانی تر از مادر بیابند.
آناتول فرانس: مادر، جلوه حقیقت، و خشنودی او همانند خشنودی خداوند است؛ خداوند را باید همواره خشنود نگاه داشت.
کتاب خوان باشیم!
فرمایشات مقام معظم رهبری در بازدید دو و نیم ساعته از نمایشگاه کتاب این بود.
«دولت موانع تولید و نشر کتاب را برطرف کند».
«فضای کتابخوانی باید توسعه و تعمیق پیدا کند».
سعی کنیم اطاعت پذیر باشیم و حرف ولی زمان خود را درک نمائیم
دعاى فرج، دواى دردهاى ما است
دعاى تعجيل فرج دواى دردهاى ما است، در روايت است كه: در آخر الزمان همه هلاك مى شوند،« إِلاّ مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ. »(1)مگر كسانى كه براى [تعجيل] فرج دعا كنند.
ائمّه ى ما ـ عليهم السّلام ـ با اين بيان خيلى به اهل ايمان و شيعيان عنايت كرده اند تا خود را بشناسند. علامت گذارى براى آن ها است، يعنى اگر براى فرج دعا مى كنيد، علامت آن است كه هنوز ايمانتان پا برجاست. دستورهاى عجيب و غريب ديگر هم داده اند، زيرا در آخرالزمان گرفتارى اهل ايمان خيلى سخت مى شود به حدّى كه در روايت آمده است:
« بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا. »(2)بعد از آن كه زمين از جور و ستم پر مى شود. و شايد در روايت وارد شده باشد كه:
« يُنْكِرُهُ أكْثَرُ مَنْ قالَ بإِمامَتِهِ! » « لاِءَنَّهُ يَقُوُم بَعْدَ… ارْتِدادِ أَكْثَرِ الْقائِلِينَ بِإِمامَتِهِ. »؛ (زيرا او بعد از… بازگشت بيشتر معتقدان به امامتش قيام مى كند.) (3)
اگر خدا مهربان است جهنم چرا؟
خدا خیلی رحیم و مهربان است
امام صادق علیه السلام فرمودند: «اذا كَانَ یَومُ القِیامَةِ نَشَرَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى رَحمَتَهُ حَتّى یَطمَعَ ابلِیسَ فِى رَحمَتِهِ» «بحارالانوار، ج 643، ص 236» هنگامى كه قیامت فرا مى رسد، خداوند به قدرى رحمت خودش را به روى مردم گسترش مى دهد كه حتّى ابلیس در اینكه مورد لطف قرار گیرد به طمع مى افتد.
در سوره فرقان مى خوانیم: «فَاولئِكَ یُبَدّلُ اللّهُ سَیّئاتِهِم حَسَناتٍ» «سورهفرقان، آیه 70» خداوند گناهان آنان را به كار نیك و حسنه تبدیل مى كند.
در روایات متعدّدى كه در تفسیر این آیه آمده چنین مى خوانیم: روز قیامت گناهان مؤمن بر او عرضه مى شود و از ناراحتى به لرزه مى افتد، ولى بهخاطر آنكه او اهل ایمان، حیا، صدق، اخلاص، حسن خلق و در خط رهبرى معصوم و اولیاى خدا بوده، مورد لطف مخصوص قرار مى گیرد و به فرمان خداوند گناهان او به عبادت تبدیل مى شود(تفاسیر نورالثقلین، ج 4، ص 33 و صافى، ج 2، ص 205)
اما در عین حال که خداوند رحیم است وعده به عذاب هم داده است
وَ كَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً طلاق/ 8
و چه بسیار مناطق مسكونى كه از فرمان پروردگار خود و فرستادگانش سر باز زدند، پس ما سخت به حساب آنان رسیدیم و به عذابى ناشناخته عذابشان كردیم.
این انسان ها هستند که با اعمالشان مستحق عذاب می شوند.خدا کسی را جهنمی خلق نمیکند
خداوند راه راست را در این دنیا مشخص کرده و فرموده اگه تو این دنیا فریب شیطان خوردید من شما را می بخشم و توبه شما را قبول می کنم اما اگه کسی از راه مستقیم منحرف شد و توبه نکرد حواسش باشد قیامتی هم برای حسابرسی اعمالش وجود دارد
همیشه ذکر فرج دارم .....
آقای مهربانی باز هم لحظه ای غفلت نمودم وفراموش نمودم که نیامدی
لحظه لحظه های عمرم می گذرد اما نمی دانم سرباز تو هستم یا هنوز برای سرباز شدن کودکی بیش نیستم
پروردگارا دلتنگ مولا وآقایمان هستیم
نمی دانم کدامین لحظه، لحظه آمدنش هست وآیا در آن لحظه من هستم ….
مردن
به نظرش لبه پرتگاه بود، دستانش را به جایی گرفته ، آویزان بین هوا وزمین تکان می خورد
سرش را به سمت پایین گرفت اما چیزی نمی دید اصلا چشمی نداشت که جایی را ببیند
هر چه صدا می زد کسی صدایش را نمی شنید،
دستانش خسته وخسته تر می شد آخرین آرزویش را در ذهنش تصور کرد، دستان
بی رمقش انگار با پایی لگد شد،
لبه پرتگاه را رها کرد و بعد از چند ثانیه محکم روی زمین افتاد …
فکر میکرد مرده اما نمرده بود با حیرت از جا بلند شد ، گرد وخاکش را تکاند،
ما بقی مورچه ها آرام ودانه به دهان، از کنارش می گذشتند…
ای معلم!
تلاش کنید....
تلاش كنيد همان گونه باشید كه مي گوييد.
تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه از ديگران انتظار داريد.
تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه گرفتار عذاب وجدان نشويد.
تلاش كنيد تا راست گويي و صداقت عادت شما شود.
تلاش كنيد هميشه دنبال يادگيري باشيد.
تلاش كنيد با پيدا كردن دوستان جديد دوستان قديمي را هم حفظ كنيد.
تلاش كنيد براي خوب كار كردن خوب هم استراحت كنيد.
تلاش كنيد هميشه براي اطرافيانتان جذاب باشيد.
تلاش كنيد اگر از كسي رنجيده ايد، با خود او صحبت كنيد، نه پشت سر او.
تلاش كنيد وقتي به موفقيتي مي رسيد، آنهايي كه در اين راه به شما كمك كرده اند را فراموش نكنيد.
تلاش كنيد تا عهدي شكسته نشود و اگر هم مي شكند، شما نباشيد.
تلاش كنيد تا باور كنيد ديگران وظيفه اي در قبال شما ندارند و عامل سعادت يا شقاوت هر كس خود اوست.
تلاش كنيد قدردان لطف ديگران باشيد و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشيمان نكنيد.
تلاش كنيد به هر چيز آنقدر بها بدهيد كه استحقاقش را دارد.
تلاش كنيد دنيا را با زيبايي هايش ببينيد.
یادم باشد که...
یادم باشد که: او که زیر سایه دیگری راه میرود، خودش سایهای ندارد.
یادم باشد که: هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را.
یادم باشد که: زخم نیست آنچه درد میآورد، عفونت است.
یادم باشد که: در حرکت همیشه افقهای تازه هست.
یادم باشد که: دست به کاری نزنم که نتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم.
یادم باشد که: آنها که دوستشان میدارم میتوانند دوستم نداشته باشند.
یادم باشد که: فرار؛ راه به دخمهای میبرد برای پنهان شدن نه آزادی.
یادم باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند.
یادم باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم.
یادم باشد که: آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفتهاند و او را راه میبرند.
یادم باشد که: لزومی ندارد همان قدر که تو برای من عزیزی، من هم برایت عزیز باشم.
یادم باشد که: محبتی که به دیگری میکنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد.
یادم باشد که: اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید.
یادم باشد که: دلخوشیها هیچکدام ماندگار نیستند.
یادم باشد که: تا وقتی اوضاع بدتر نشده! یعنی همه چیز رو به راه است.
یادم باشد که: هوشیاری یعنی زیستن با لحظهها.
یادم باشد که: آرامش جایی فراتر از ما نیست.
یادم باشد که: من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم.
یادم باشد که: برای پاسخ دادن به احمق، باید احمق بود!
یادم باشد که: در خستهترین ثانیههای عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست!
یادم باشد که: لازم است گاهی با خودم رو راستتر از این باشم که هستم.
یادم باشد که: سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشتهاند، هر کسی سهم خودش را میآفریند.
یادم باشد که: آن هنگام که از دست دادن عادت میشود، بدست آوردن هم دیگر آرزو نیست.
یادم باشد که: پیشترها چیزهایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند.
یادم باشد که: آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود.
یادم باشد که: نیازمند کمکاند آنها که منتظر کمکشان نشستهایم.
یادم باشد که: هرگر به تمامی ناامید نمیشوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی.
یادم باشد که: غیر قابل تحمل وجود ندارد.
یادم باشد که: گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد.
یادم باشد که: خوبی آنچه که ندارم این است که نگران از دست دادناش نخواهم بود.
یادم باشد که: وظیفه من این است؛ حمل باری که خودم هستم تا آخر راه.
یادم باشد که: در هر یقینی میتوان شک کرد و این تکاپوی خرد است.
یادم باشد که: همیشه چند قدم آخر است که سختترین قسمت راه است.
یادم باشد که: امید، خوشبختانه از دست دادنی نیست.
یادم باشد که: به جستجوى راه باشم، نه همراه.