چشم انتظاری
بسیار سخن داشتم از دوری روی تو ولی …
گوشه ای از حرفهای دلم را برایت به تصویر کشیدم …
آخر بس است دوری و هجران … رهی نشانم ده…
الا خورشید عالم تاب ارباب … قرار هر دل بی تاب ارباب
نه تنها من، که دیدم آفرینش … تو را می خواندت ارباب، ارباب
بسیار سخن داشتم از دوری روی تو ولی …
گوشه ای از حرفهای دلم را برایت به تصویر کشیدم …
آخر بس است دوری و هجران … رهی نشانم ده…
الا خورشید عالم تاب ارباب … قرار هر دل بی تاب ارباب
نه تنها من، که دیدم آفرینش … تو را می خواندت ارباب، ارباب
بی شک یکی از برترین و زیباترین هدیه های خداوند به آدمی، قدرت خلاقیت یا آفرینندگی اوست. «استاد مطهری»، آدمی را مظهر خلاقيت الهي دانسته است (مطهری، 1372). ذات احدیت، به تمام بندگان خود این قدرت و توانایی را ارزانی داشته است تا خلاق باشند و از این طریق دست به ابتکارات و ابداعات جدید بزنند و از آنها نهایت لذت را ببرند. وجود افراد خلاق در هر جامعه ای بسیار ضروری و حائز اهمیت می باشد. چرا که وجود ايده هاي خلاقانه این افراد باعث می شود تا کشور به سمت توسعه، پیشرفت و ترقی رهنمون گشته و به اهداف آرمانگرایانه خود دست یابد. برای افراد خلاق، ویژگی های خاصی را برشمرده اند از جمله اینکه:
- افراد خلاق، اغلب با آب و تاب حرف مي زنند. ذكر جزييات يك ماجرا و به تفضيل سخن گفتن مي تواند نشانه قدرت خيال و تصور زياد باشد.
- افراد خلاق، دقت و توجه شدید در گوش دادن، مشاهده كردن يا انجام دادن كاري دارند.
- افراد خلاق، در صحبت های خود از قیاس و تمثیل به وفور استفاده می کنند.
- افراد خلاق، عادت به وارسی منابع مختلف دارند و با دقت به اشیا و پیرامون خود می نگرند.
- افراد خلاق، اشتیاق به صحبت کردن درباره كشفيات با ديگران دارند.
- افراد خلاق، نه تنها در بیان گفتار، کلام و عقاید خود هراسی ندارند، بلکه جسارت زیادی دارند.
- افراد خلاق، ذاتا كنجكاو هستند و به راحتی از کنار مسائل نمی گذرند و درباره هر موضوعی سئوالات عجیبی مطرح می نمایند.
- افراد خلاق، همیشه ايده هاي زيادی درباره مسائل ارئه م یدهند.
صفحات: 1· 2
گفتاري از آيتالله شيخ مجتبي تهراني
مي¬دانم بسيار شنيدهاي که قدر را بايد قدر دانست، قدر آدمي را قدر مي¬سازد، قدر است که قدرشناسمان ميکند و در قدر، توان تغيير تقدير است.
تمامي اينها، معرفت ناب شيعي است؛ اما نميشود بزرگي چنين توصيفاتي از شبي کند و راه رسيدن به اين عظمتها را نگويد؛ زيرا اين مکتب، مکتب نور و حکمت است؛ مکتب آل الله است و من سالها دنبال اين بودم که دريابم راه رسيدن به اين معارف چيست و آن را تنها در کلام تربيت شدگان همين مکتب يافتم.
شب قدر؛ قلب رمضان
در بين ايام و ليالي ماه مبارک رمضان، شبهاي قدر، از نظر اجابت دعا، مورد تأکيد خاص قرار گرفتهاند؛ حتّي در روايتي امام صادق عليهالسلام فرمود: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ»1؛ يعني آن شبي که از نظر آثار در پذيرش درخواستهاي عبد توسط ربّ، برجستهترينِ شبهاست، شب قدر است.
در شب قدر، چگونه دعا کنيم؟
شخصي به خدمت امام صادق عليهالسلام و ميگويد: آقا! من دعا ميکنم؛ ولي دعاهايم به اجابت نميرسد؛ چه کار کنم؟ حضرت ميفرمايد: تو بايد از جهت دعا وارد شوي و دعا کني. تو راه دعا را گم کردهاي. اگر از خدا تقاضا کني، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهکار هم باشي، جوابت را به تو ميدهد.
بعد حضرت به او دستورالعمل ميدهد؛ ابتدا مسئله حمد و ثناي الهي را مطرح ميفرمايد که خودش بحث جداگانه دارد و بعد اين جمله را دارد: «ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِكَ ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛ يعني پيش خدا که رفتي، به يکايک گناهانت اعتراف کن و بگو بد کردم. و هر مقدار که يادت ميآيد چه کردي را اقرار کن و بعد ميفرمايد: آن چيزهايي را که بر تو پوشيده است، اجمالاً اعتراف کن و بعد آن جا عذرخواهي کن و بگو حالا از ما چشمپوشي کن.
در مرحله بعد، بايد در دلت تصميم بگيري که ديگر گناه نکني؛ عذرخواهي کن و پوزش بطلب و بعد هم در دلت - نه زبانت - واقعاً بنا بگذار که ديگر اين کارها را نکني. پوزش هم که ميطلبي، با حالت پشيماني و صدق نيت و با خوف و رجا باشد.
مرحله نهايي، اين است که طلب مغفرت را با اين دعا تکميل کني و بعد به سراغ ساير خواستههايت بروي و آن اين که از خدا کمک بخواه که مطيع او شوي!
حضرت ميفرمايد: حالا که ميخواهي با خدا حرف بزني، بگو خدايا! من معذرت ميخواهم از گناهانم؛ من از تو ميخواهم که از من بگذري و توبهام را بپذيري و امّا تنها خواستهات اين نباشد و از خدا فقط نخواه که از گناهانت بگذرد؛ بلکه در دعاهايي که اين شبها ميکنيد، از خدا بخواهيد که خدا کمکتان کند که سال آينده مطيع خدا باشيد.
درباره طلب مغفرت، نبايد تصور شود که امري سخت است؛ نه، بلکه فقط يک توجه کافي است!
آنوقت مطمئن باش که او هم ميگذرد. من يقين دارم و اصلاً اعتقادم اين است که آنهايي که امشب «يک توجه» به خدا کردهاند، همه آنها آمرزيده هستند و با همين يک توجه که «خدايا ما بد کرديم»، همه چيز تمام ميشود و او هم کار را تمام ميکند. پس اوّل، معذرتخواهي کن؛ بعد هم طلب کمک کن که سال آينده ديگر من اينطور عمل نکنم و بگو خدايا! تو خودت دستم را بگير. اين روش دعا کردن را به ما ياد دادهاند.
بنابراين، در بهترين ايام و بهترين موقعيتها که دعا به اجابت ميرسد، آن هم در حالي که خودش مرا دعوت کرده و گفته است بيا و من هم آمدهام و سرافکنده هم هستم، اعتراف هم ميکنم به اين که من بد کردهام، تصميم ميگيرم که ديگر بد نکنم. اينها همه مقدمه اين است که بتوانم از خدا درخواست کنم.
اينجاست که خطاب ميرسد حالا چه ميخواهي و درخواستت چيست؟
شبهای ماه رمضان است، اغلب شما جوان هستید. وضو بگیرید. نماز بخوانید. کم حرف بزنید. کم قصه بگویید. این چیزهایی که در تلویزیون نشان میدهند برای تفریح است یا برای بچهها. شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید.
کمی به کارهایتان برسید. نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید. افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت، يه دعایی، يه ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید. با خودتان خلوت کنید. به قرآن نگاه کنید. يا اینکه اصلا ساکت بنشینید. این خیلی قیمتی است. آدم افطار حقیقی را با خدا میکند. افطار حقیقی که خوردن نیست. ابعث حیا، آن افطار است . نماز پیامبر(ص) است. روزه علی(ع) است. افطار خداست. از افطار بالاتر هم چیزی نیست.
علی(ع) روزه است؛ یعنی هر که علی(ع) را قبول کند در دنیا کم حرف میزند، آلوده نمیشود. ذکر دنیا را کم میکند ادعایش از بین میرود.
هر که پیغمبر را نگاه کند نماز خوانده است. ذکر خدا میگوید، دعا میکند، صلوات میفرستد . همینطور میآید جلو تا خدا را ملاقات میکند و میگوید اشهد، خدا را دیدم. اشهد ان لا اله الا الله میگوید و بالا میرود .
نگویمت که همه ساله می پرستی کن / سه ماه “می” خور و نه ماه پارسا باش
تفسیر این بیت حافظ این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است . سه ماه کافی است تا نه ماه دیگر را شراب صافی: یامن یکفی من کل شی و لا یکفی منه شی ، اکفنی ما اهمنی من امر الدنیا و الآخره آنچه نادیدنی است برایت به تماشا بگذارد .
اولیای خدا چه چیزی برداشت کردند که وقتی به این ماه می رسیدند مثال بارز واشتاق الی قربک فی المشتاقین بودند . بی شک به خدا اطمینان داشتند و در هر حال رضا بودند . آدم ها برایشان فرقی نمی کرد و همه را به دید الهی می دیدند . مریضی و بی پولی و مرگ و غم و غصه و حتی شادیها برای آنها نشانه است از سلطان السلاطین .
چرا ما به خدا اعتماد و اتکا نمی کنیم در صورتی که می دانیم کسی ما را اندازه او دوست ندارد و به فکر ما نیست و توکل بر غیر او خسران دنیا و عقباست . خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک یک راهنمایی برای آنهایی که دلشان در حال تپش است : عارف فانی سید هاشم حداد (ره) می فرمایند: همت عالی دار ، به چیزهای کوچک قانع مشو ، اینقدر دور خود نگرد ، به اوبسپار و جلو برو .
مرد باید عالی همت باشد . حیف است کسی که می خواهد به محضر سلطان السلاطین حضور یابد درراه مثلا از گدای سر گذر چیزی بخواهد.”
هر جا غصّه دار شدی استغفار کن. استغفار امان انسان است.
به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ، اذیّتت کرده اند ؟ گناهی کرده ای؟ بعضی وجود خودشان را گناه می دانند. شما می گویی چرا من درست کار نمی کنم ، او خودش را گناه می داند. محزون که شدی استغفار کن.
چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را ، استغفار غم ها را از بین می برد. همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند ، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد ؛ استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی
در حدیث است که هشت چیز شما دست خداست : موت و حیات, مرض و صحت, فقر و غنا, خواب و بیداری, چه چیزی می ماند که دست خودمان باشد؟
منبع:نشریه پرتوی سخن
خیار یک ماده غذایی پر ارزش است که در صورتی که به خوبی مورد استفاده قرار بگیرد می تواند به عنوان یک چربی سوز قوی به کار رود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، برای بسیاری از ما خیار تنها یک گونه صیفی یا میوه خوشمزه است که از آن در میهمانی ها در کنار سایر میوه ها استفاده می کنیم و شاید تا به امروز خیلی به خواص و توانایی این گیاه سبز رنگ دقت نکرده بودیم. این میوه دارای مقادیر زیادی ویتامین ث است که می تواند در نقش چربی سوز به کار رود. در این مطلب شما را با روشهایی برای چربی سوزی با خیار آشنا می کنیم.
_ یک عدد خیار خرد شده، مقداری تمشک و نعنا را به همراه 350 گرم ماست و مقداری یخ درون دستگاه مخلوط کن بریزید و به خوبی ترکیب کنید. این ترکیب می تواند به عنوان یک نوشیدنی تقویتی و همچنین چربی سوز عالی برای زمان پس از تمرین عمل کند. فراموش نکنید که کلسیم موجود در ماست میز یک چربی سوز ایده آل است.
_ یک ترکیب مناسب دیگر که از آن می توان به عنوان یک وعده غذایی کامل نیز بهره برد، ترکیب 100 گرم پنیر فتا، یک خیار خرد شده، یک قاشق غذا خوری ماست و 100 گرم زیتون سیاه است. باید گفت که پنیر فتا یک منبع مناسب ویتامین ب2 است که سوخت و ساز بدن را افزایش داده و در ترکیب با خیار و ماست به چربی سوزی بیشتر منجر می شود.
_ آیا تا به حال در مورد سوپ خیار شنیده بودید؟ برای درست کردن این سوپ کافی است که تخم های خیارها را خارج کنید و سپس آنها را به مدت 2 دقیقه تفت دهید. سپس خیارها را 500 میلی لیتر آب مرغ و یک پیاز خرد شده ترکیب کنید. این مخلوط را با حرارت بپزید و مقداری پودر فلفل نیز به آن اضافه کنید. این سوپ شدیدا متابولیسم بدن شما را فعال کرده و به شما در چربی سوزی کمک خواهد کرد.
_ اما فرمول نهایی ما برای شما یک ترکیب سالم دیگر است که بر اساس ترکیب یک خیار بزرگ خرد شده با سیر حب شده است. این ترکیب را با مقداری نعنا ترکیب کرده و مقداری خامه ترش را نیز به آن اضافه کنید. از این ترکیب سس گونه می توانید در کنار ماهی قزل آلا استفاده کنید. بر اساس تحقیقات انجام شده مشخص شده است که سیر نیز دارای ترکیبهایی است که چربی سوز هستند.
منبع:پایگاه فرهنگی مذهبی سه نقطه
منبع:پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی
انتشار این قرآن در بازارها با واکنش شدید بسیاری از علما و چهره های سرشناس جهان اسلام و جهان عرب مواجه شده و آن را اقدامی توهین آمیز به قرآن کریم دانسته و خرید و فروش آن را نیز حرام اعلام کرده اند.
به گزارش فرهنگ به نقل از شیعه آنلاین، طی چند روز اخیر جدیدترین نوع قرآن که «قرآن باربی» نامیده می شود وارد بازار بسیاری از کشورهای جهان اسلام و جهان عرب شده است.
این قرآن که منبع چاپ و تولید آن تا بدین لحظه مشخص نیست، در رنگ های مختلف به ویژه رنگ های شاد چاپ شده و به اصطلاح ظاهری فانتزی دارد و بیشتر به عنوان هدیه برای زنان مورد استفاده قرار می گیرد. صفحات داخلی این قرآن نیز رنگی است.
انتشار این قرآن در بازارها با واکنش شدید بسیاری از علما و چهره های سرشناس جهان اسلام و جهان عرب مواجه شده و آن را اقدامی توهین آمیز به قرآن کریم دانسته و خرید و فروش آن را نیز حرام اعلام کرده اند.
متن زير اقلا مرور چند آيه زيباي قرآن است:
گفتم: خستهام.
گفتي: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا اميد نشيد(زمر/53) ::.
گفتم: هيشکي نميدونه تو دلم چي ميگذره.
گفتي: ان الله يحول بين المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بين انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غير از تو کسي رو ندارم.
گفتي: نحن اقرب اليه من حبل الوريد
.:: ما از رگ گردن به انسان نزديکتريم (ق/16) ::.
گفتم: ولي انگار اصلا منو فراموش کردي!
گفتي: فاذکروني اذکرکم
.:: منو ياد کنيد تا ياد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کي بايد صبر کرد؟
گفتي: و ما يدريک لعل الساعة تکون قريبا
.:: تو چه ميدوني! شايد موعدش نزديک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگي و نزديکت براي منِ کوچيک خيلي دوره! تا اون موقع چيکار کنم؟
گفتي: واتبع ما يوحي اليک واصبر حتي يحکم الل
.:: کارايي که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (يونس/109) ::.
گفتم: خيلي خونسردي! تو خدايي و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچيک… يه اشاره کني تمومه!
گفتي: عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لکم
.:: شايد چيزي که تو دوست داري، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعيف الذليل… اصلا چطور دلت مياد؟
گفتي: ان الله بالناس لرئوف رحيم
.:: خدا نسبت به همهي مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته.
گفتي: بفضل الله و برحمته فبذلک فليفرحوا
.:: (مردم به چي دلخوش کردن؟!) بايد به فضل و رحمت خدا شاد باشن (يونس/58) ::.
گفتم: اصلا بيخيال! توکلت علي الله.
گفتي: ان الله يحب المتوکلين
.:: خدا اونايي رو که توکل ميکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خيلي چاکريم!
ولي اين بار، انگار گفتي: حواست رو خوب جمع کن! يادت باشه که:
و من الناس من يعبد الله علي حرف فان اصابه خير اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علي وجهه خسر الدنيا و الآخره
.:: بعضي از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت ميکنن. اگه خيري بهشون برسه، امن و آرامش پيدا ميکنن و اگه بلايي سرشون بياد تا امتحان شن، رو گردون ميشن. خودشون تو دنيا و آخرت ضرر ميکنن (حج/11) ::.
گفتم: چقدر احساس تنهايي ميکنم.
گفتي: فاني قريب
.:: من که نزديکم (بقره/186) ::.
گفتم: تو هميشه نزديکي؛ من دورم… کاش ميشد بهت نزديک شم.
گفتي: و اذکر ربک في نفسک تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت، با خوف و تضرع، و با صداي آهسته ياد کن (اعراف/205) ::.
گفتم: اين هم توفيق ميخواهد!
گفتي: ألا تحبون ان يغفرالله لکم
..:: دوست نداريد خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشي.
گفتي: و استغفروا ربکم ثم توبوا اليه
.:: پس از خدا بخوايد ببخشدتون و بعد توبه کنيد (هود/90) ::.
گفتم: با اين همه گناه… آخه چيکار ميتونم بکنم؟
گفتي: الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نميدونيد خداست که توبه رو از بندههاش قبول ميکنه؟! (توبه/104) ::.
گفتم: ديگه روي توبه ندارم.
گفتي: الله العزيز العليم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولي) خدا عزيزه و دانا، او آمرزندهي گناه هست و پذيرندهي توبه (غافر/2-3) ::.
گفتم: با اين همه گناه، براي کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتي: ان الله يغفر الذنوب جميعا
.:: خدا همهي گناهها رو ميبخشه (زمر/53) ::.
گفتم: يعني بازم بيام؟ بازم منو ميبخشي؟
گفتي: و من يغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کيه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.
گفتم: نميدونم چرا هميشه در مقابل اين کلامت کم ميارم! آتيشم ميزنه؛ ذوبم ميکنه؛ عاشق ميشم! … توبه ميکنم: يا غافر الذنب، اغفر ذنوبي جميعا
گفتي: ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونايي که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.
ناخواسته گفتم: الهي و ربي من لي غيرک
گفتي: اليس الله بکاف عبده
.:: خدا براي بندهاش کافي نيست؟ (زمر/36) ::.
گفتم: در برابر اين همه مهربونيت چيکار ميتونم بکنم؟
گفتي:يا ايها الذين آمنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا و سبحوه بکرة و اصيلا هو الذي يصلي عليکم و ملائکته ليخرجکم من الظلمت الي النور و کان بالمؤمنين رحيما
.:: اي مؤمنين! خدا رو زياد ياد کنيد و صبح و شب تسبيحش کنيد. او کسي هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت ميفرستن تا شما رو از تاريکيها به سوي روشنايي بيرون بيارن. خدا نسبت به مؤمنين مهربونه (احزاب/42-43) ::.
منبع اين مطلب را نميدانم و اندكي آن را تصحيح نمودم. آيات هم بعضا به صورت قسمتي از آيه آمده. اگر غلطي داشت شرمنده! التماس دعا.
مقاله ي زیر متن سخنرانی مهدی نصیری در دفتر نشریه لثارات است که در زمستان 1388 با موضوع نسبت اسلام ومدرنیته انجام شد مي باشد.
در آغاز بحث ذکر چند نکته ضروري به نظر مي رسد:
نکته اول: اين است که حضرت علي(ع) به کميل فرمود: «ياکميل ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الي معرفة» اي کميل برای هر حرکت خود نیاز به معرفت و شناخت داري.
اين که ما متدين و حزب اللهی هستيم، کافي نيست. بايد در قبال هر حرف و سخن خويش و هر مرده باد و زنده بادمان معرفت هم داشته باشيم. در جايي ديگر مي فرمايند کسي که بدون بصيرت وارد ميدان عمل شود هر چه که بيشتر سرعت بگيرد از مسير اصلي انحرافش بيشتر مي شود.
صفحات: 1· 2
یکی ازسئوال هایی که در مشاوره ها با آن سال هاست که مواجه شده ام سئوالاتی است که دختران در شرف ازدواج می پرسند یکی از سئوال هاي مهم که اخیراً بسیار رواج دارد یافته است این است که چرا خواستگار می رود و پشت سرش را نگاه نمی کند.
این امر می تواند علل مختلفی داشته باشد.
الف: عوامل طبیعی:
-1 دختر: شلخته بودن، بدلباسی، بی توجهی به نوع استفاده از واژه ها و کلمات، توقعات سنگین(مادي یا معنوي)، بیماري روانی یا جسمانی، اجتناب از جمع زنان و شرکت نکردن درمراسم آنان.
-2 خواستگار: دمدمی مزاج و شخصیت بی ثبات، تصور این که دختر با اهداف و معیارهاي اوتناسب ندارد، ترس از توقعات(مادي یا معنوي) سنگین، ذهن خوانی، برداشت ابتدایی نادرست ازخانواده دختر و تصحیح برداشت با روبرو شدن( انتظار مال دار بودن و…)
صفحات: 1· 2
تو را به انتظار می نشینم قول خواهم داد چرا که تو بلند ترین قصیده عاشقانه خدا دلم را بدون هیچ ردیف وقافیه ای شاعر ساخته ای. چه می شد اگر فعل دل های ما برای ظهورت مضارع مستقبل میشد وقافیه های دعا هایمان جناس هم می داشت ؟.
همیشه پای حرف زدن که به میان می اید استاد مبالغه می شویم وبی چون و چرا فدایت اما سخن از عمل که می شود …. چقدر شرمسارم . دوست داشتم از مثنوی بی انتهای چشم هایت بنویسم ولی عروض عمق نگاهت در کلام نمی گنجد و سروده هایم چهار پاره می شوند .
زبان شفاهی ما ای کاش زبانی عملی می شد وسبد سبد رباعی وقطعه نثار قدومت می کردیم. حروف شرط دعاهایمان را که در قید های زمان ومقدار و شک و تردید گرفتارند استجابت کن وفعل امری بنا کن وبیا.
در این زمین سرد که از ابهام وایهام لبریز گشته ضمیر ذهن ها تو را انتظار می کشند ای یگانه نهاد جمله بشریت .
کاش می توانست غزل غزل محبت بی دریغ تو را به تصویر کشید ولی چه کنم که بهار قلم خسته ی من خزانی شده وبی پایان از قید های تکرار می نویسد .
تو ای ستاره ی تابان که تلمیح تمام شعرهایی بیا وآقا کنایه های قلبمان را که چون زنگاری تمام استعاره های وجودمان را پوشانده چون آسمان آبی کن.
آقای جمعه های غریبی ظهور کن
دهلیزهای شب زده را غرق نور کن
یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق
یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن
آقا چقدر فاصله… اندوه… انتظار…
یا بازگرد یا دل ما را صبور کن
آقا چقدر ناله زنیم و دعا کنیم
فکری برای این سفر راه دور کن
در برخي از لبخندها خنجر نهفته است.
ويليام شكسپير/شاعر و نويسنده انگليسي
……………………………….
لبخند، واگيري دارد! ناقل باشيد!
ماكسول مالتز
………………………………..
كار دسته جمعي مؤثر است؛ اما همين كار اگر با لبخند همراه باشد، سريع تر، بهتر و روان تر انجام مي شود.
پرمود بترا/روانشناس آمريكايي
………………………………..
كريستال ها، قالي هاي و لوسترها، به ساختمان شما زيبايي مي بخشند؛ اما اين تبسم بر لب هاست كه ساختمان را به خانه تبديل مي كند.
پرمود بترا/روانشناس آمريكايي
………………………………
بخنديد؛ ديگ زودپز اگر دريچه ايمني نداشته باشد، به مشكل بر مي خورد.
پرمود بترا/روانشناس آمريكايي
گل محمدی، قرمز است؛
برگ درخت، سبز است؛
گنبد حرم امام رضا(ع)، زرد است؛
توپی که دیروز خریدی، سفید است؛
دمپایی مادرت، صورتی است؛
موی سرت، سیاه است؛
در خانه، قهوهای است؛
و دوچرخه تو، آبی است.
این چیزها را که میبینیم، میفهمیم هر کدام رنگ مخصوصی دارند؛اما اگر چیزی را نبینیم، آیا میتوانیم بگوییم چه رنگی است؟اگر چیزی جسم نبود و دیده نشد، آیا میتوان گفت چه رنگی است؟ مثلا عقل چه رنگی است؟ مهربانی چه رنگی است؟ شادی چه رنگی است؟ هیچ کدام از اینها دیدنی نیستند تا بگوییم چه رنگیاند؟
خدا هم همین طور است. او را نمیتوان دید تا بگوییم چه رنگی دارد. اطلا خدا دیدنی نیست تا رنگی داشته باشد. خدا آفریننده رنگهاست و رنگ داشتن برای او بیمعنی است.
البته در قرآن از ما خواسته شده است تا به رنگ خدا دربیاییم. باید بدانی که منظور قرآن از رنگ خدا، رنگهایی مثل سبز و زرد و آبی و قرمز نیست، منظور قرآن از رنگ خدا، ایمان داشتن به خدا و انجام کارهایی است که او دوست دارد.
رنگ خدا یعنی؛ ایمان، مهربانی، خوبی و پاکی.
اگر تو نماز بخوانی، به رنگ خدا درآمدهای؛
اگر به نابینایی برای عبور از خیابان کمک کنی، همرنگ خدا شدهای؛
اگر پاککن یا مدادت را به دوستت قرض بدهی،به رنگ خدا درآمدهای؛
اگر به مادرت کمک کنی، رنگ خدا را گرفتهای؛
اگر قرآن بخوانی، همرنگ خدا شدهای؛
اگر حسود نباشی، رنگ خدا بر دلت نشسته است؛
و خلاصه آنکه هر چه باایمانتر، راستگوتر،پاکتر و مهربانتر شوی، رنگ تو خداییتر شده است؛
رنگ خدا یعنی دوستی با خدا و مهربانی با بندگان او که این زیباترین رنگ دنیاست.
بدون ترديد همه انسانها در جستجوى رسيدن به كمال و سعادت هستند اما در اينكه كمال و سعادت انسان در چيست گروهى زيادى از انسانها به خاطر عدم اعتقاد به مبانى دينى سعادت خويش را در محدوده نظام مادى و دنيوى از قبيل كسب ثروت يا شهرت يا قدرت مى دانند كه بدان اشاره مى شود.
برخى كمال خود را در امكانات مادى مى دانند مانند گروهى از قوم موسى عليه السلام كه گفتند: يا ليت لنا مثل ما اوتى قارون انه لذو حظّ عظيم (1)
بعضى مانند منافقان سعادت خود را در دوستى با بيگانگان مى دانند. الذين يتخذون الكافرين اولياءمن دون المؤمنين ايبتغون عندهم العزّه (2)
گروهى عزّت و كمال خويش را در محور دانشهاى مادى مى دانند و به آن شادمانند فرحوا بما عندهم من العلم (3)
عدّه اى شرافت خود را در ثروت فراوان و جمعيت زياد مى دانند انا اكثر منك مالاً و اعزّ نفرا(4)
بعضى فلاح و رستگارى خود را در محور زورگويى و برترى جويى مى دانند چنانكه فرعون مى گويد: قد افلح اليوم من استعلى (5)
امّا از نظر اسلام بهترين و بالاترين راه سعادت تربيت و تزكيه نفس است قد افلح من زكيّها(6)
و بعثت پيامبران الهى و پيشوايان دينى به همين منظور است لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة (7)
جالب اينكه خود پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به اين حقيقت تصريح مى كند و مى فرمايد: انّى بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق و محاسنها (8)
در راستای ایجاد تربیت وتزکیه نفس راه های فراوانی در قرآن وسنت بیان شده است که یکی از آنها شناخت ائمه اطهار (ع) و اطاعت ایشان می باشد با توجه به اینکه ما در دوران غیبت امام عصر(ع)مهدی صاحب الزمان هستیم در راستای تربیت به شناخت وظایف در دوران غیبت می رسیم تا در مسیر تزکیه به خودسازی وبه دنبال آن جامعه سازی بپردازیم .
1-قصص. 9 7
2- نساء، 139.
3- غافر، 83.
4- كهف ، 34.
5- طه ، 64.
6- شمس ، 9.
7- آل عمران ، 164.
8- بحارالانوار، ج 16، ص 287.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی شیعه آنلاین
عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد
افـطـار بـه مــی کرد بـــرم پیـــر خرابات
گفتـــم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد
بــا بـــاده وضو گیــر که در مذهب رندان
در حــضــرت حـق این عملت بارور افتاد
عالمان ربانی، چلچراغهاى پر فروغى هستند كه در هرعصرى، در آسمان علم و عمل مىدرخشند، و با كسب نور و گرما از خورشید رسالت و امامت، بر زمینیان تجلى مىكنند
و آنان را به سوى منابع نور و بركت دودمان وحى، رهنمون مىسازند، و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله علیه وآله نشانده، بر مشكات ملكوت، عروج مىدهند.
در میان دین باوران كفر ستیز، چهره محبوب قرن، فقیه تیزبین سیاست مدار، فیلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنیان گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى رضوان الله علیه، از موقعیتى والا و ویژه برخودار است، زیرا روزها و ساعتها و لحظههاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و صدها آیه قرآن را مجسم ساخت و عینیت بخشید. در این مبحث به سیره عملی امام میپردازیم تا ره توشه ای برای عاشقان ماه رمضان باشد .
حضرت امام (ره) توجه ویژهاى نسبت به ماه رمضان داشته و بدین جهت، ملاقاتهاى خودشان را در ماه رمضان تعطیل مىكردند و به دعا و تلاوت قرآن و… مىپرداختند.
و خودشان مىگفتند: «خود ماه مبارك رمضان، كارى است».1
یكى از یاران امام، در این باره گفته است : در این ماه، ایشان شعر نمىخواندند و نمىسرودند و گوش به شعر هم نمىدانند. خلاصه، دگرگونى خاصى متناسب با این ماه در زندگى خود ایجاد مىكردند، به گونهاى كه این ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجید و دعا كردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مىكردند.2
ایشان، به هنگام سحر وافطار، بسیار كم مىخوردند، به گونهاى كه خادمشان فكر مىكردند كه امام، چیزى نخورده است!3
حضرت امام رحمة الله علیه درباره رمضان چنین مىسرایند:
ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد
عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد
افطـار بــه مى كـــرد بــرم پیر خرابات
گفتــم كـه تـو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
بـا بــده، وضو گیـر كه در مـذهب رندان
در حضــرت حـــق ایــن عملت بارور افتاد
11 مرداد سالروز شهادت آيت الله شيخ فضل الله نورى استخالی از لطف نیست اگر درباره نهضت تنباکووحضور شیخ فضل الله بخوانیم.
نهضت تنباکو یکی از اصیل ترین و مردمی ترین حرکت های اجتماعی، سیاسی ایران در دوران استبداد است. در زمانی که اروپا بعد از رنسانس پله های ترقی را می پیمود، برای بهره گیری از امکانات و منابع کشورهای جهان سوّم از طرق مختلف سعی در تسلط بر آنها داشت. از جمله این فعالیت ها گرفتن امتیاز انحصاری دخانیات توسط کمپانی انگلیسی در سال 1370 است، که غیر از زیان های جبران ناپذیر اقتصادی، استقلال سیاسی ایران را نیز نقض می نمود. شیخ فضل اللّه نوری به عنوان یکی از چهره های پیشتاز و مجتهدان پایتخت، نفوذ اجتماعی و بصیرت سیاسی مذهبی خویش را در پیشبرد هرچه بیشتر این جنبش به کار گرفت. شیخ در نهضت تنباکو شرکت فعال داشت و علاوه بر این که به عنوان رابط بین تهران و سامرا، مرکز تشیع در آن دوره عمل می کرد و میرزای شیرازی را از اخبار و اوضاع ایران آگاه می کرد، به آگاه کردن جامعه و حمایت از میرزای آشتیانی می پرداخت و هنگامی که شاه تصمیم به تبعید میرزای آشتیانی گرفت، او اولین عالمی بود که در حمایت از میرزای آشتیانی به منزل او رفت و از این زمان به عنوان شخصیت دوّم نهضت تنباکو در تهران شناخته شد.
وقتی نائب السطنه قصد جعلی نشان دادن فتوای میرزای شیرازی را داشت، شیخ فضل اللّه در جواب سؤال او که پرسید: «این تلگراف نزد کی و در کجا بوده؟» گفت: «نزد من و از سامرا برای من فرستاده شده است».
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
عليك بالبشاشة فانها حبالة المودة .
بر تو باد بخوشروئى زيرا اين خصلت ريسمان و وسيله دوستى با مردم است .
به مردم روبرو شو با بشاشت ****بكن با خلق با نيكى رفاقت
كه آن سررشته باشد بر مودت ****بيارد دوستى را با محبت
زیارت آل یاسین شرح حالات عبادی و معنوی امام مهدی(عج) است. امام مهدی که راهش، امتداد راه پیامبر و امیرالمؤمنین و امام زین العابدین(ع) است. عبودیت و بندگی او نه از سر نیاز یا ترس، بلکه از سر درک حقیقت هستی و سپاس گزاری از خداست، عبودیتی که همیشه در وجود امام جاری است و در برخی حالات به نقطه اوج خود می رسد و ماه رمضان نقطه اوج بندگی امام است.
رسیدن به معبود در ماه رمضان به واسطه حضرت مهدی(عج)
فهم حقیقت رمضان و توفیق رسیدن به معبود جز با توسل به پیشگاه مهدی(عج) میسر نمی شود. دعای افتتاح هم در ماه رمضان درس سلوک می دهد که پروردگارا من خواهان تمام خوبی ها و کمالات هستم و می دانم که راه رسیدن به این کمالات توسل به امام مهدی(عج) است. پس مرا به برکت وجود او به نهایت نزدیکی به خود برسان.
هدایت معنوی و باطنی انسان ها به دست امام مهدی(عج) است و به برکت وجود معنوی و نورانی اوست که عالم هستی از فیض حق تعالی بهره مند می شود. حال اگر امام در نهایت بندگی باشد، در عبودیت او رحمت و مهربانی خدا نیز اوج می گیرد.
دعای امامان نشان می دهد که آن ها هم به درگاه حق تعالی رو می آوردند و برای کل هستی و به ویژه برای ما انسان ها از خداوند طلب بخشش می کردند. به همین دلیل است که می گویند به برکت سلوک معنوی امام، حیات بشری شکل می گیرد و امتداد می یابد و عالم به سوی کمال حرکت می کند و تنها با این تعبیر شب قدر معنا می یابد.
امام صادق علیه السلام : در ماه رمضان منتظر ظهور قائم آل محمد باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
لِكُلِّ شَیءٍ رَبیعٌ … (1)
السلام علیک یا ربیع الانام یا صاحب الزمان و السلام علیک یا ربیع الدعاء یا شهر رمضان
با توجه به آیات قرآن کلام الله المجید و احادیث معصومین علیهم السلام
صفحات: 1· 2
اعتماد به نفس پيش نياز براي افزايش جرأت ورزي به شمار مي آيد به نظر من افراد در سطوح مختلفي از جرأت ورزي هستند بعضي از افراد در موقعيت هاي خاص جرأت ورزي بالايي دارند و در بعضي از موقعيت ها جرأت ورزي ندارند پس براي افزايش مهارت جرأت ورزي در همه موقعيت هاي زندگي بايد از اعتماد به نفس بالايي برخوردار بود
اولين هنريكه پس از ديدن چهره آرايشکرده دختران امروزي به ذهن شما متبادر مي شود چيست؟
الف: مينياتور. ب: صافكاري،بتونه كاري ونقاشي اتومبيل!!ج: دوپينگ!!!!د: من به ناموس مردم نگاه نميكنم!
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
عليك بالحكمة فانها الحلية الفاخرة .
بر تو باد بآموختن حكمت ، زيرا حكمت لباس زيبائى است كه شخص را سرافراز مى دارد.
چو بتوانى برو حكمت بياموز ****كه اندر كارها باشى تو پيروز
لباس دانش ار پوشى تو در بر ****سرافرازى و تاج علم بر سر
چند خط از نوشته های استاد صفایی حائری:
این نكته را می نویسم تا بعد ها برای تو توجهی باشد ، كه مومن عاشق، این قدر فرصت سرگرمی ندارد…
از کتاب خواندنی نامه های بلوغ
هنگامي كه دربارهي زن تعصّبهاي خشك و ناپختهي ابومسلمي حاكم گردد، بهطور طبيعي روزگاري پيش ميآيد كه زنان جامعه، گرفتار سكس و عرياني و بد حجابي ميگردند.
آوردهاند كه وقتي ابومسلم خراساني همسرش را در شب عروسي به خانهي بخت ميبرد، او دستور داد كسي در شهر ظاهر نشود تا همسر او در ميان زنان ديگر به خانه رود و مردي او را نبيند. هنگامي كه زن از اسب پياده شد، دستور داد كه زين اسب را بسوزانند و اسب بخت برگشته را از كمر دو نيم كرد تا ديگر كسي بر آن سوار نشود! گويا كسي آنجا نبوده يا جرأت و توان اين پرسش را نداشته كه براي آوردن زني از خانهاي به خانهي ديگر چه نيازي است كه مردم در شهر ظاهر نشوند؟ آيا آتش زدن زين اسب اسراف و حرام نيست و كشتن اسب بيچاره رواست؟ چگونه است كه ديدن زن ديگران براي ابومسلم ايرادي ندارد، ولي ديدن زن او توسّط مردم ايرادي بزرگ است! آيا اين كارها حكايت از تعصّب و غيرتهاي جاهلانه نميكند و ميتواند اساس عقلي و ديني داشته باشد؟ آري! اين افراط و تفريطها نتيجهاي جز وضعيت كنوني را در پي نخواهد داشت. چه خوب بود ابومسلمها سر از قبر بيرون ميآوردند و وضعيت ناهنجار جامعهي جهاني امروز را براي يك بارهم كه شده مشاهده ميكردند.
در دين مبين اسلام آمده است: همين كه جاي نشستن زن سرد شد، نشستن مرد در آن مكان مانع و كراهتي ندارد. آنان كه براي زن هيچ گونه حريم عفافي قائل نيستند و آنان كه ميگويند: اگر خداي ناكرده چشم مرد نامحرمي به لباس زني افتاد، ديگر آن زن عفّت ندارد و او را بايد طلاق داد و آن لباس را بايد سوزاند، هر دو دسته، در شناخت غيرت و موارد اِعمال آن دچار افراط و تفريط شدهاند و نظر هيچ كدام اساس عقلي و ديني درستي ندارد.
روزه فوايد جسمي و روحي فراوان دارد، شفا بخش جسم و توان بخش جان است، پاک کننده آدمي از رذايل حيواني، در ساختن فرد صالح و اجتماع بسامان بسيار موثر است، در تهذيب و تزکيه نفس و رهاندن انسان از روزمرگي و واماندگي در نياز هاي تن تأثير بسزايي دارد. فوايد طبي و بهداشتي روزه که از سودمنديهاي کوچک اين فريضه انسان ساز است به حدي است که شايد نياز به توضيح و تکرار نداشته باشد و بيشتر مردم کم و بيش از آن آگاهند. ما به اختصار به گوشه اي از اين فوايد انسان ساز اشاره ميکنيم: معده و دستگاه گوارش از اندام پرکار بدن آدمي است، با سه وعده غذا که معمول مردم است؛ تقريباً در همه ساعات دستگاه گوارش به هضم و تحليل و جذب و دفع مشغول است. روزه باعث ميشود از يکسو اين اعضا استراحت کنند و از فرسودگي مصون بمانند و نيروي تازه اي بگيرند و از سوي ديگر ذخاير چربي که زيانهاي مهلکي دارند تحليل رفته و کاسته شوند.img/daneshnameh_up/1/1e/ramezan.jpg
در روايات اسلامي حتي به فوايد جسمي روزه نيز تصريح شده تا برخي از سست عنصران، اگر نه با ايمان کامل لااقل با توجه به فوايد بهداشتي روزه اين فريضه ثمر بخش را بجاي آورند و از سودمنديهاي گوناگون آن در حد خود بهره ور شوند. پيامبر گرامي اسلام در همين رابطه فرموده اند: «صوموا تصحوا» روزه بگيريد تا سالم بمانيد. و نيز در روايات بسياري پيشوايان گرامي اسلام فرموده اند: « معده آدمي خانه بيماريهاي اوست و پرهيز از غذا درمان آن است»
بديهي است آنگاه فوايد بهداشتي روزه بهتر به دست ميآيد که روزه دار امساک روز را با زياده روي در شب تلافي نکند، که پر خوري خود موجب زيانهاي چشم گيري براي دستگاه گوارش است. با پيشرفت دانش پزشکي، برخي از پزشکان و متخصصان دريافته اند که امساک از خوردن و آشاميدن، عالي ترين روش درماني است، يکي از پزشکان ميگويد: « طرح درمان به وسيله روزه بسيار چنان معجزه آساست که بکار بستن آن مسير، طرحها و برنامه هاي طب عملي و جراحي را تغيير خواهد داد، زيرا روزه راه تازه اي به روي دانش پزشکي ميگشايد؛ و سلاح موثري براي مبارزه با بيماريها به اين دانش ميبخشد سلاحي که ميتوان آن را از راههاي گوناگون مورد استفاده قرار داد تا انسان را در مبارزه با علت بيماريها براي بهبود بيماران به نتيجه مطلوب و آشکار رسانند. »
با روزه و امساک ميتوان بيماريها را بهبود بخشيد و معالجه کرد البته در صورتي که با اعتدال و ميانه روي مقرون باشد و در هنگام سحر و افطار در خوردن و آشاميدن افراط نشود.بررسي فوايد بهداشتي و طبي روزه در اين مختصر نميگنجد، آنانکه به توضيح بيشتر علاقمندند ميتوانند به کتابهايي که در اين زمينه تأليف شده است مراجعه نمايند. بايد توجه داشت، بر خلاف تصور کوتاه انديشان، روزه هيچگونه ضرري براي افراد سالم مکلف ندارد و اگر کسي بيمار باشد و نتواند روزه بگيرد و با اين کار بيمار تر شود و يا روزه باعث گردد که بيماريش ادامه يابد کار حرامي مرتکب شده و روزه اش نزد خدا پذيرفته نيست، بيماري که روزه براي او ضرر دارد نبايد روزه بگيرد و فقط لازم است در روزهاي ديگر قضاي آن را بجا آورد و جبران کند.
افراد سالم بايد بدانند که روزه نه تنها زياني برايشان ندارد بلکه چنان که گفتيم، موجب تندرستي و صحت مزاج است و بگفته برخي شکم پرستان که خود روزه نميگيرند و ديگران را نيز از روزه باز ميدارند و تلقين ميکنند که روزه موجب زخم معده ميشود، نبايد اعتنا کرد، اينگونه دروغها تنها بهانه افراد سست عنصري است که که اسير شکم خويشند و از عزم و اراده انساني در آنان خبري نيست. « روزه باعث استراحت معده است و در حال روزه اسيد معده بجاي غذا به وسيله صفرا خنثي ميشود و زخم ايجاد نميگردد»img/daneshnameh_up/1/1e/ramezan.jpg
اکثريت غريب به اتفاق مسلمانان متدين ماه مبارک رمضان را روزه ميدارند و به هيچ وجه شکايتي از اين بيماري ندارند و نسبت بيماري زخم معده روزه داران بيشتر از ديگران نيست همانطور که گفتيم فوايد جسمي و بهداشتي روزه اگرچه چشمگير و غير قابل انکار است ولي مهمترين فوايد روزه اثرات بهداشتي آن نيست، متأسفانه برخي در بررسي فوايد روزه تنها به همين اثرات بهداشتي آن بسنده کرده اند، درحاليکه فوايد برتر روزه به جنبه هاي معنوي آن مربوط ميشود، فوايد جسمي روزه با اثرات معنوي آن در سازندگي تربيت و تزکيه انسان قابل مقايسه نيست، اگر چه همان فوايد طبي هم گواهي است بر اصالت اسلام عزيز، چرا که اين آيين فطري و آسماني چهارده قرن پيش با ژرف بيني و احاطه اي که جز از خداي متعال نميتواند بود در محيط جاهليت عرب دستوراتي براي انسانها وضع کرده است که دانش پزشکي انسان متمدن عصر ما با پيشرفت خود روز به روز بر گوشه هايي از حکمت آن پي ميبرد.
برگرفته شده از سايت صدا وسيما
ما به مردها گفتیم می خواهیم مثل شما باشیم. مردها گفتند: حالا که این قدر اصرار می کنید ، قبول(و ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان این قدر مهربان شدند.)وقتی به خود آمدیم، عین آنها شده بودیم. کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید بهش رسیدگی می کردیم و دسته چک و حساب کتابهایی که مهم بودند… با رئیس که دعوامون می شد ، اخم و تخم اش را می آوردیم خونه سر بقیه خالی می کردیم. ماشین ما هم خراب می شد، قسط وام ما هم دیر می شد… دیگه با هم مو نمی زدیم.تازه نظام آموزشیمون رو هم که تو کتاباش پر بود از داستان مردانی که فداکاریاشون شهرت عام و خاص داشت، تغییر دادیم و به جاش داستان کوکب خانم را گذاشتیم که تنها زن فداکار روستا بود! و روزها از خونه میرفت کنار ریلهای قطار میشست تا اگه لازم بود مشعلی روشن کنه و قطار رو نجات بده اما
یه روز که مهمون داشت و کوکب خانم غذا درست نکرده بود و می خواست از سوپر مارکت دم خونشون غذای آماده بگیره متوجه شد سد ریزش کرده و باید خودشو سریع به اونجا برسونه تا با انگشتش مانع آسیب به اهالی روستا بشه و …. مردها به وعدشون عمل کرده بودند و به ما خوشبختیهای بی پایان یک مرد رو بخشیده بودند تازه دیگه تو نوشته هاشون از مرد بودن خودشون شرم نمی کردند؛ اما در عوض یه چیز دیگه رو ازمون گرفته بودند. سالها بود حسودیشون می شد که فقط ما می توانیم با ذوقی کودکانه به چیزهای کوچک عشق بورزیم. فقط و فقط ما بودیم که بلد بودیم در معامله ای که پایاپای نبود ، شرکت کنیم . دست بده داشته باشیم ولی پس نگیریم. ببخشیم و از خود بخشیدن کیف کنیم. بی حساب و کتاب دوست بداریم . در هستی عناصر ریزی بودند که مردها با چشم مسلح هم نمی دیدند و ما میدیدیم. زنانگی فقط مهارت آراستن و فریفتن نبود و آن قدیم ها بعضی از ما این را می دانستیم. مادربزرگ من ، زیبایی زن بودن را می دانست .وقتی زنی از مردی ، از بی ملاحظگی ها و درشتیهاش شکایت داشت و هق هق گریه می کرد، مادربزرگ خیلی آرام میگفت: مرده دیگه؛ از مرد بودن مثل عیبی حرف می زد که قابل برطرف شدن نیست. مادربزرگ میدونست مردها از بخشی از حقایق هستی محروم اند. لمس لطافت در جهان ، در انحصار جنس زنانه و ذات جهان لطیفه. مادربزرگ می گفت : کار زنها با خدا آسونه . مردها از راه سخت باید بروند. راه میانبری بود که زنها آدرسشو داشتند و یک راست می رفتند نزدیک خدا. شاید این آدرس رو امروز گم کرده باشیم. به هر حال ما الان اینجاییم و داریم از خوشبختی خفه میشیم.تو دانشگاها به خاطر پوششی که مرتب به ما تذکر میدادن و ما هم ملزم به اجرای اون بودیم -مثل مانتوی بلند و گشاد تا مقنعه بلند و پوشش اجباری موها!!!- و باعث تحت فشار قرار دادن ما میشد و فعالیتهای ما رو مخدوش می کرد!!! ، تصمیم گرفتیم سهمیه پسرها رو به صفر برسونیم. و حالا هم تو محیط کاری فقط ما دختراییم. حتی شبها بچه ها با شعر « شبها که ما می خوابیم خانوم پلیسه بیداره» خوابشون میبره ولی صبحا ساعت 11 به مدرسه میرن چون مادرشون تا صبح بیدار بوده و صبح دیر بیدار شده و باباشون هم یادش رفته که اصلا بچه ای داره. چقدر مادربزرگ بدبخت بود که تو اون خونه می شست و می پخت. حیف که زنده نموند و ببینه ما به چه آزادیه شیرینی دست پیدا کردیم. ما چقدر رشد کردیم. دستاورد بزرگیه که ما اینقدر مثل هم شدیم. فقط نمیدونم به چه دلیل گنگی شبها وقتی که میخوایم بخوابیم از شدت درد دست و پاهامون باید تا مدتها تو رختخواب غلت بزنیم و فکر کارهای عقب مونده فردا رو بکنیم. مادربزرگ سنت زده و عقب افتاده ی من کجا میتونست شکوه این پیروزی مدرن رو درک کنه؟ ما به همه ی حق و حقوقمون رسیدیم. زنده باد تساوی!
نوشته ای ازخانم مرتضوی
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «النَّظَرُ فِي الْمُصْحَفِ عِبَادَة» 1؛نگاه کردن به قرآن عبادت است.
همچنین امام باقر(علیه السلام) فرمودند:«و النَّظَرُ الی الْمُصْحَفِ مِن غَیرِقِرائـةٍعِبَادَةً» 2؛نگاه کردن به قرآن بدون قرائت آن عبادت است.
قران کریم،چشم کور را بینا کرده وجان تشنه را سیراب می کند،وسلامتی وبی نیازی به انسان می بخشد.
تمام اعضاء وجوارح انسان باید از قرآن بهره گیرد.سهم چشم هم نگاه به آیات پر نور کتاب الهی است.
1-ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی،اصول كافي،دارالاضواء،اول،1413ه ، ج2، ص61.
2-وسائل الشیعه،ج9،ص364،ب29،ح17707.
«اَفَلَم یَنظُرُوا اِلَی السِّمِاءِ فَوقَهُم کَیفَ بَنَینَا هَا وَزَیَّنَا هَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ» 1؛
مگر به آسمان بالای سرشان ننگریسته اند،که چگونه آن را بر افراشته ایم وآراسته ایم وبرای آن هیچ گونه شکافتگی نیست.
«همانا نگاه،غیر از رویت است چون نگاهی را که باعث کسب علم می شود با انکار بیان کرده یعنی احتیاجی به نگاه کردن برای دیدن آسمانی که از ما دور است نیست.خداوند آنها را به نگاهی که کامل تر از رویت است،راهنمایی می کند وخداوند جمله را با (الی السماء) کامل کرده ونمی گوید «فی السماء»در آسمان نگاه کنید که همان «نظر فی الشیء»است،بلکه خبر از تامل وتفکر وتدبر در نگاه می دهد.اما«نظر الی الشیء»نگاه به سوی چیزی است که خبر از وجود شی می دهد.» 2
پس منظور از نگاه ،نگاه توام با اندیشه وتفکر است که انسان را به قدرت عظیم خالق این آسمان پهناور وشگفتی هایش آشنا می سازد،که هم زیبایی فراوان وهم استحکام ونظم وحساب دارد.نشانه های وجود ،قدرت وعلم خداوند مشهود در تهیه هستی وآسمان هاست.تدبیر واندیشه وزیبایی وزینت آسمان راهی برای رسیدن به حق است.
«اَفَلَم یَنظُرُوا فِی المَلَکُوتِ السَّمَوَاتِ وَ الاَرضِ وَخَلَقَ اللَّهُ مِن شَیءٍ»3 ؛
آیا در ملکوت آسمان ها وزمین وآنچه که خدا آفریده است ننگریسته اید.
ملکوت در عرف قرآن،عبارت است از باطن امور واشیاء وهر چیزی که نشان پروردگار متعال است ونظر کردن به آن با یقین ملازم است.غرض این آیه توبیخ آنان در اعراض وانصراف از وجه ملکوتی اشیاست که چرا فراموش کردند ودر آن نگاه نکردند .تا برایشان روشن شود که آنچه را رسول خدا به سوی آن دعوتشان می کند حق است.
«نگاه به ملکوت ،نظام وحکومت آسمان ها وزمین که دلیل بر وجود صانع حکیم و قدیم است» 4
باید عمیق ومتفکرانه باشد تا به ثمر برسد. توجه واندیشه درباره باطن هستی وشیوه ی ارتباط آن با پروردگارش آدمی را به خدا مرتبط می سازد،توحید را باید با عقل وفکر فهمید نه تقلیدی وکورکورانه.«اَوَلَم یَنظُرُوا یعنی اَوَلَم یَتَفَکَِرُوا»
خداوند مردم را به تامل در وابسته بودن جهان آفرینش ،ونیاز به هستی بخش دعوت می کندکه کافران به سبب تفکر نکردن در جنبه ملکوتی موجودات سزاوار سرزنش هستند.
«قُل اُنظُرُوا فِی السَّمَوَاتِ وَالاَرضِ» 5؛
بگو به دیده عبرت بنگرید که در آسمان ها وزمین چیست؟
به آنچه در آسمان ها وزمین است نگاه کنید مخلوقات مختلف وگوناگون هر یک آیتی ازآیات خداست.در ساختمان همه این ها بنگرید وبا مطالعه آنها به مبدا جهان هستی آشناتر ونزدیکتر شوید ونشانه ها وععبرت ها را از اختلاف شب وروز وجریان ستارگان وافلاک وکوه ها ودریا ها ودرختان ومیوه ها وحیوانات گوناگون ببینید.
خداوند امر به نگریستن وتدبر واستدلال در دلایل ایمان به خدا کرده تا گمان نکنیم پذیرش حق جبر محض است واین بر دو مقصود ما دلالت دارد،اول جز با تامل در دلایل ونشانه های اوراهی برای شناخت خداوند نیست دوم اینکه به آیات در آسمان ها ویا در زمین ،واز جمله احوال معادن ونباتات و در حرکات افلاک واندازه و وضع آنها که در این آیه تفضیل نداده بنگرید، در اینجا خداوند از یک قاعده کلی خبر می دهد ،یعنی امر به تفکر واندیشه در آیات ونشانه ها برای این است که عبرت بگیریم.
«فَانظُرُوا اِلَی آثَارَ رَحمَتِ اللَّهِ کَیفَ یُحیِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِهَا» 6؛
پس به آثار رحمت خدا بنگرکه چگونه زمینن را پس از مرگش زنده می گرداند.
در این آیه باران را رحمت خداشمرده وکیفیت زنده کردن زمین را آثار رحمت خداوند می خواند ،پس زنده شدن زمین بعد از مردنش از آثار رحمت است ونباتات واشجار ومیوه ها از آثار زنده شدن زمین است.با اینکه خود آنها نیز از آثار رحمت هستند تدبیر الهی است که از خلقت باد وباران اینها حاصل می شود آنقدرآثار رحمت الهی در احیای زمین های مرده با نزول باران آشکار است که با یک نگاه کردن بدون نیاز به جستجو گری بر هر انسان ظاهر می شود .اما بایددرآثاربارش باران به دقت نگریست که احتیاج به ژرف اندیشی عمیق دارد.
1 -ق،6
2-فخر رازی،کبیر،ج14،ص134
3-اعراف،185
4-طباطبایی،المیزان،ج8،ص368
5-یونس،101
6-روم،50
«اُنظُر اِلَی ثَمَرِهِ اِذَا اَثمَرَ وَیَنعِهِ» 1
به آن میوه چون ثمر دهد وبه طرز رسیدنش بنگر
«هرگاه میوه می رسد ببین چگونه از دانه ای ضعیف تبدیل به میوه ای می شود می شود که تو از آن بهره ببری .نگاه کنید ودر قدرت خداوند بیندیشید،که اشیاء را از حالتی به حالت دیگر تغییر می دهد واستدلال کنید» 2
موضع استدلال وحجت در این آیه ،امر به نگریستن در ایجاد واتمام واکمال میوه وطرز رسیدن آن است،زیرا این میوه ها در اول رسیدنشان به صفاتی خاص ایجاد شدند،وبعد به حالتی متضاد با حالت وشکل سابق خود تغییر شکل می دهند،این تحولات ناچار از سببی است که آن سبب تاثیر طبیعت وفصل ها وستارگان و افلاک است،این حوادث از خداوند متعال حکمت ورحمت اوست پس بر قدرت وتدبیر ،مقدر ،مدبر ومنقلب از حالی به حال دیگر بنگرید وعبرت گیرید واستدلال نمایید. در این آیه اهمیت خاصی که قرآن برای میوه قائل شده را دلیل بر توحید وخداشناسی شمرده است.به تعبیر قرآن تنها افراد با ایمان یعنی افراد حق جو وجستجو گران حقیقت،این مسائل را نگاه می کنند وگرنه با چشم عناد ولجاج ویا بی اعتنایی وسهل انگاری ممکن نیست هیچ یک از حقایق را ببینیم.
1 -انعام،99
2-زمخشری،کشاف،ج3،ص52.
فَلْيَنْظُرِ الانْسانُ إِلي طَعامِه 1
نگاه کردن به غذا وخوراکی یکی از مستحبات در دین است ولذا در آیه شریفه می فرماید:«پس انسان باید در غذای خود بنگرد»وانسان با نگاه کردن متوجه می شود که چه دستهايي در كار بوده است؟آیا این غذا حلال است يا حرام؟نگاه كند كه لا به لاي غذا سنگي نباشد.نگاه كند كه آيا ديگران هم دارند يا نه؟نگاه كند تا قدرتنمايي خدا را ببيند.نگاه كند كه در هضم و نشاط آن مؤثّر است.نگاه كند به غذاي خود، نه لقمه ديگران.نگاه كند كه قدرت حاصل از غذا را كجا مصرف ميكند؟نگاه كند كه غذا از چه اجزايي تشكيل شده است؟نگاه كند به غذا كه اگر از آن كار مفيدي انجام ندهي تبديل آن به نجاست كاري حيواني است.
«روشن است که منظور از نگاه کردن تماشای ظاهری نیست.بلکه نگاه به معنی دقت واندیشه در ساختمان این مواد غذایی واجزای حیاتبخش آن وتاثیرات شگرفی که در وجود انسان دارد،وسپس اندیشه در خالق آنهاست» 2
در روایات در تفسیر این آیه مطالبی نقل شده از جمله امام صادق(علیه السلام)می فرمایند:«یعنی انسان به علم (خوراک روح)بنگرد وفرمودند:به علمی که فرا می گیری بنگرونگاه کن که از چه کسی فرا می گیری» 3
به هر حال این اوامر ودعوت های حکیمانه قرآن کریم بر طبق فطرت وطبیعت حواس وادراکات بشری است که باید از طریق حس وتحقیق با اسرار کائنات وقوانین طبیعت آشنا شود.
در آیه ای دیگر چنین می فرماید:
«فَانظُر اِلَی طَعَامِکَ وشَرَابِکَ لَم یَتَسَنَّه وَانظُر اِلی حِمَارِکَ وَنَجعَلَکَ آیَهٌ لِنَّاسِ وَ انظُر اِلَی العِظامٍ…» 4
به خوراک ونوشیدنی خود بنگر که طعام ورنگ آن تغییر نکرده است وبه دراز گوش خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده است (این ماجرا برای آن است که به تو پاسخ گوییم وتو را در مورد معاد نشانه ای برای مردم قرار دهیم)وبه این استخوانها بنگر
در تفسیر المیزان ذکر شده :این جملات در سرگذشت شخص مزبور عجیب است ،چرا که کلمه«انظر»(نگاه کن)تکرار شده .با اینکه ظاهر کلام اقتضا می کرد به یک دفعه اکتفا کند.اینکه کلمه«انظر»سه بار تکرار شده برای متذکر شدن این مطلب که در هر بار غرضی در کار بوده وآن غیر از آن غرضی است که در دفعات دیگر بوده است .5
وقتی که الاغش را دید که خاکستر شده واستخوان هایش پوسیده اما غذایش تغییر نکرده،تعجبش بیشتر شده،زیرا در طعام وشراب دگرگونی زودتر راه می یابذ واین آیه نشانه ای برای منکران معاد است.خدا صحنه ای از قیامت را در دنیا آورده است برای اینکه معاد جسمانی است.زیرا اگر معاد روحانی بود،سخن از استخوان وقبر به میان نمی آید .از طرفی حواس از ابزار شناخت است .نگاه کردن به زنده شدن الاغ بعد از جمع آوری استخوان های پوسیده وعدم تغییر خوردنی ها و نوشیدنی ها یکی از نشانه های رجعت وزنده شدن مرده خواهد بود.
1-عبس ،آیه24
2-مکارم ،نمونه،ج26،ص145
3-حر عاملی،وسائل الشیعه،ج18،ص109،
4 -بقره ،259
5 -طباطبائی،المیزان،ج18،صص 217-216
سم شكايت دارم كه به نافرماني از تو حريص است و خشمت را بر مي انگيزد. از نفسم شاكي ام كه مرا به راه هاي نابودي كشانده و در مقابل تو به خواري هلاكم كرده است. پر بهانه است … با آرزوهاي بلند . در مقابل بدي بي تاب است و به خوبي پشت مي كند . دنبال بازي و سرگرمي است، پر از غفلت و فراموشي. توبه امروزم را به فردا مي اندازد و سينه ام را از تشويش پر مي كند.
خدايا!از او به تو پناه مي برم كه هوس هايش در قلبم مي چرخد و خواهش هايش را اجابت مي كند. دوستي دنيا را پيش چشم ام زيبا جلوه مي دهد و پرده اي مي كشد ميان من و فرمانبرداري از تو.
به تو پناه مي برم از قلبم كه وسوسه سياهش كرده و رنگ تيرگي آن را آلوده است . پناه مي برم به تو از چشم ام كه از بيم تو اشك نميريزد و به سمت هر چه خوش اش مي آيد مي رود.
به تو پناه مي برم از خودم.
امام سجاد / مناجات خمس عشره / مناجات الشاكين
لب تشنه اگر آب نبیند سخت است
ما نوکر وارباب توئی مهدی جان
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
اعمال زیر رادرشب نیمه شعبان انجام دهید ودیگران را هم آگاه کنید که در صورت عدم اهتمام در آگاه کردن دیگران روز قیامت برای شما یوم الحسره خواهد بود
1-قرائت سوره یاسین وهدیه آن به امام عصر(عجل الله)
2-قرائت زیارت ال یاسین
3-دعای فرج راس ساعت یازده شب
آقاجان باورم نمی شود شمابرروی همین وزیر همین آسمان باشیدومن اینقدرازشماغافل باشم شایدنگاه کریمانه شما به دل آلوده من در این لحظات طلایی دلیلی باشد برای بهتر شدن من .
مولای من! خوب می دانم سرباز خوبی برای شما نبوده ام اما همواره از خدا خواسته ام که مرا در مسیر سربازی حفظ نماید چرا که باور دارم در کنار بزرگان دین بودن وزیر چتر رحمت شما بودن برای هر کسی میسر نمی شود
مولای من ندای درون من شما را می خواند وصدای درون من چیز دیگری را .
پس در این لحظه دعا می کنم خدایا مارا از غافلان قرار مده ومدد کن تا در مسیر دین شناخت لازم را پیدا کنیم وبه یقین وباور قلبی برسیم باشد که منقلب شویم وبه خوبان عالم بپیوندیم.
در زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند زمستان تمام شد و کلاغ مرد اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند آخی خوب شد مرد راحت شدیم از این غذای تکراری این است واقعیت تلخ روزگار ما.
هو المبین
دفعه آخر که داشت می رفت جبهه ازش پرسیدم علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟
صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد
بعد سرش انداخت پایین و گفت
هر وقت که راه کربلا باز شد
ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محوشد
عملیات والفجر یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابالفضل علیه السلام
تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد
“دجال” از ريشة دجل به معناي دروغگوي حيله گر است. در روايات، دجال ها و دروغگويان فراوان نام برده شده است.(1)
دجال نام شخصی است که در آخر الزمان خروج می کند. او سرکرده یک فتنه عظیم برای بشریت و همانطور که از معنای لغوی کلمه دجال معلوم است او شخص ساحر و خدعه گری می باشد و دارای امکانات مادی فراوانی است
بعضی روایات او را مسیح گمراهی نامیده که در مقابل مسیح هدایت یعنی حضرت عیسی علیه السلام است.
ظهوردجال در روایات اسلامی یکی از علامات نزدیک شدن قیامت اس(2).
او در زمان ظهور امام زمان علیه السلام شروع به فعالیت بر علیه حضرت کرده و باصطلاح رایه خویش را برمی افرازد
و از کسانی است که عمر طولانی دارد و هم اکنون نیز موجود بوده و تا زمان خروجش زنده خواهد ماند. او سراسر جهان بجز مکه و مدینه را فتح خواهد کرد(3)
و سرانجام توسط عیسی مسیح “علی نبینا و آله و علیه السلام” به قتل خواهد رسید(4)
در ذیل به روایتی که از پیامبر صلی الله علیه و اله در این رابطه نقل شده است، توجه کنید:
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: هر کس با ما اهل بیت دشمنی کند خدا او را روز قیامت یهودی مبعوث کرده و اگر در زمان دجال باشد، با او خواهد بود و اگر قبل از آن بمیرد، خدا او را در قبرش برمی انگیزد و او به دجال ایمان می آورد(5).
ما در این جا فقط به معرفی دجال بسنده می کنیم هر چند این روایات قابل توضیح و تفسیر اند
پی نوشت:
1- مجلة حوزه، ويژة امام زمان(ع)، ص 263.
2-بحارالأنوار، ج 6، ص 296 باب 1- أشراط الساعه و قصه یأجوج
3-الفقیه، ج 2، ص 564، باب تحریم المدینة و فضلها ….. ،التهذیب، ج 6، ص 12 باب 5- تحریم المدینة و فضله
4-بحارالأنوار، ج 14، ص 348، باب 24- ما حدث بعد رفعه و زمان ..
5-حارالأنوار، ج 2، ص160، باب 21- آداب الروایة
منبع:سایت گفتگوی دینی
یكی ازوظایف مهم ما دعا برای امام زمان است، ائمه هدی علیهم السلام نیز همواره بر این مهم تكیه داشته اند و بر اساس روایاتی از امام صادق علیه السلام در دعایی كه آن حضرت به ” زراره” تعلیم فرمودند، محور اصلی آن بر امام شناسی استوار است. ایشان به زراره می فرمایند:” … اگر غیبت را درك كردی چنین دعا كن:
اللهم عرفنی نفسك فانك ان لم تعرفنی نفسك لم اعرف نبیك، اللهم عرفنی رسولك فانك ان لم تعرفنی رسولك لم اعرف حجتك،اللهم عرفنی حجتك فانك ان لم تعرفنی حجتك ضللت عن دینی.”
مولای مهربانم ! از زمانی که فهمیدم باید برای ظهورت دعا بخوانم سعی در خواندن نمودم اما نمی دانم چه شده است که خواندن ها تکرار می شود ومن هنوز در شناخت تو مبهوتم
پروردگارا مرا در شناخت ولی خود کمک کن تا از دین حق گمراه نگردم
دکتر حسابی
مرد علمی ایران، حافظ کل قرآن بود او در طول زندگیش، سختیهای بسیار زیادی را متحمل شد اما استاد خم به ابرو نیاورد. در سن کودکی مجبور شد بار مسئولیت زندگی را بدوش بکشد.
پدرش سفیر ایران در کشور لبنان بود. خانوادهاش را در کشور لبنان رها کرد به ایران برگشت تا در دربار قاجاریه صاحب منصب شود به همین علت دکتر محمود حسابی در مملکت غریب هم تحصیل میکرد و هم از مادر بیمارش که فلج شده بود نگهداری میکرد. این همه مشقات او را فقط قدرتمند کرد. تلاش و همت مثال زدنی او باعث شد تا مرد علم فیزیک ایران شد. اولین بیمارستانی را در ایران تأسیس کرد که در زمان رضاخان پهلوی، کارمندان آن همه با حجاب اسلامی بودند. او مایه افتخار همه ایرانیان است و خدا رحمتش کند.
سجـــــــــده نماز ظهــر طولانی نبود .
زیــــــاد خنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیدم.
هنـــــگام فوتبال شـــــــــــــــــــــــــــوت خوبی زدم که خـــــودم خوشـــــــــم آمد . . .
اینها گناهان یک روز یک شهیــــــد 16ساله ی ( رهنان ) یکی از شهـــرهای اطراف اصفهان است که او در دفترچه اش نوشته بود .
حال ؛ گناهان امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروز مــــن چه بوده است ؟؟؟؟؟
به بهشتی اعتراض کرد که هر شب میگفتی، حالا امشب چرا؟ گفت: «اگه امشب میگفتم به خاطر اون آقا بود. ولی من که همه وجودم محبت علی(ع) است، چرا باید برای یک نفر بگویم.
گاهی اوقات اگر ما طلبه ها در جامعه چرخی بزنیم وعوام را ببینیم شاید زمینه ای برای ساختن وسازندگی ایجاد شودچند روز پیش به امامزاده جعفر علیه السلام رفتم البته باید بگویم که زیاد به امامزاده نمی روم چون .. اما از چند هفته اخیر توفیقی حاصل شده و به جای یکی از اساتید برای پاسخکویی به سوالات شرعی رفتم .
این چند هفته کاملا فهمیدم که عامه مردم نیازمند مشاوره هستند و مثل من طلبه خیلی نمی توانیم پاسخگو باشیم چون علم و قدرت درک مسائل روبه درستی نیاموخته ام .
خیلی فکر کردم که چرا نمی توانم به درستی جوابگو باشم به چند نکته رسیدم بد نیست بقیه بدانند شاید از ما طلاب دانش آموخته درس بگیرند وقدر لحظات طلبگی را بداند
اول اینکه پنج سال فقط خوانیدم وخوانیدم ولی عمل نکردیم دقت نکردیم که ائمه معصوم (علیهم السلام) چه گفتند وچرا گفتند فقط خوانیدیم تا نمره بگیریم وبس.
دوم در طول پنج سال آنقدر مشغول مسائل درسی بودیم که لحظه ای وقت برای دیگران نداشتیم ونفهمیدم که مردم چه می خواهند وما چه می کنیم
سوم مسئولان محترم حوزه دقت نکردند که طلاب از شاکله کلی حوزه خبر ندارند وبیان نکردند که ما اگر طلبه شدیم در مسیر طلبگی چه چیزهایی را باید یاد بگیریم
چهارم در طول دوران طلبگی می خواستیم خود را بسازیم اما باز هم درس و درس و درس… ساخته نشدیم پس نمی توانیم دیگران را بسازیم.
از ما گذشت البته من سعی می کنم از بقیه عمر درست استفاده کنم ودرست عمل کنم شاید در قدم اول خودسازی به فردسازی نیز برسم به امید اینکه تمامی طلاب به فکر باشند که اول خود سازی دوم فرد سازی وسوم جامعه سازی وبه امید طی این مسیر وزمینه سازی برای ظهور آقا ومولای خوبمان بقیه الله
(اهل سلوک ومراقبه حتما بخوانند)
در سال های جوانی، من و دوست هایم خیلی افتاده بودیم تو خط اخلاق و اعتقاد. نتب کلاس و جلسه اخلاقی و تقوایی داغ بود.
تلویزیون پشت هم از همین برنامه ها و توصیه ها پخش می کرد. یک دنیا دستور نکنید و بکنید توی سرهای ما چرخ می خورد. می خواستیم خوب باشیم و خوب بودن آن روزها خیلی سخت شده بود. مدام داشتیم خودمان را مجبور می کردیم که مثل حضرت رفتار کنیم. نمی شد. نمی توانستیم. به خودمان فحش می دادیم. ناامید می شدیم. فکر می کردیم عیب های اساسی داریم و دیگر درست شدنی نیستیم.
چند سالی طول کشید تا فهمیدیم گره کار توی همین مجبور کردن است. ماجرا زورکی نیست. فهمیدیم آدم ظریف است و یک شبه نمی شود به اش شکل داد. مثل کار سفالگری می ماند که اگر فشار دستت را زیاد کنی، به جای شاهکار هنری از زیر دستت هیولای گلی می آید بیرون. ولی دیگر خیلی دیر شده بود. خیلی از همسفرهایمان خیال کرده بودند دین یعنی همین زور و فشار و گفته بودند ما نخواستیم و خداحافظ.
در تاریخ اسلام سمیه ها کم نبودند اما شنیدن وصف سمیه کردستان در سهای خاص خود را دارد.
ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ می کرد.
ناهید کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش میداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت میبرد که به پدرش گفته بود: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم وگریه کنم، چشمانم سرخ می شود و سرم درد می گیرد. اما وقتی با خدا راز و نیاز کرده و گریه میکنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می کنم، بلکه تازه سبک تر و آرام تر میشوم».
با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرارگرفت.
روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابان های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که مأموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال آن دژخیمان فرار کرد. برادرش می گوید؛ «آن شب ناهید از درد نمی توانست درست روی پایش بایستد. بر اثر ضربات ناشی از باتوم، پشتش کبود رنگ شده بود».
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیری های ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.
ناهید علاوه بر همکاری با بسیج وسپاه بیشتر وقتش را به خواندن کتاب های مذهبی و قرآن و انجام فعالیت های اجتماعی می گذراند.
اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش می رود و بعد از ساعت ها پرس و جو پیدایش نمی کند. خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او می گشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند!
بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم میکشیم
چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند . گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!.
او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد.
از روز ربوده شدن او یازده ماه می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند.
وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی می کرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. زنان سنندجی با دیدن آثار شکنجه بر بدن ناهید و سر شکسته و تراشیده اش، به ماهیت اصلی ضد انقلاب، بیش از بیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان پرداختند.
اندکی تامل کن
سپس این روایت را بخوان
در توقیعات به شیخ مفید آقا می نویسند:
اگر شیعیان ما ( که خداوند آنها را در اطاعتش یاری دهد) در وفای به پیمانی که از ایشان گرفته شده مصمم و جدی باشند، نعمت لقای ما از آنان به تاخیر نمی افتد و سعادت دیدار ما با معرفت کامل و راستین تعجیل می گشت پس تنها چیزی که ما را از آنان پوشیده نگه می دارد همانا
چیزهای نا خوشایندی است که از ایشان به ما میرسد و از آنان انتظار نمی رود.
حالا خودت قضاوت کن
نکندمن و تو باعث تاخیر فرج باشیم
بیا از همین امروز به نیت تعجیل در فرجش
یک گناه را ترک کنیم
آیت الله سید موسی شبیری زنجانی می گوید: « آقای بهجت نقل می کردند: زمانی که آقا شیخ محمود حلی به نجف آمدند ما برای دیدن ایشان خدمتشان رسیدیم و ایشان نیز برای بازدید به خانه ما آمدند، وقتی آیت الله خوئی شنیدندکه آقا شیخ محمود به منزل ما می آیند برای دیدار ایشان تشریف آوردند تا به اصطلاح دید دیگری ( از نظر معنوی ) به ایشان کنند. آقا شیخ محمود یک ساعت تأخیر کردند و آقای خوئی منتظر نشستند تا اینکه تشریف آوردند. آقای خوئی فرمودند: من دلم می خواست مقداری از آقا حسنعلی نخودکی اصفهانی تعریف کنید، تا وقتی ما می خواهیم برای اثبات عالم ماوراء دلیل بیاوریم، تنها از آیات و روایات استفاده نکنیم بلکه از حالات یک شخص هم در این مورد استفاده کنیم.
آقا شیخ محمود فرمودند: آقا شیخ حسنعلی مختصرات داشت ( یعنی مختصری از مطالب و عوالم را داشتند )، و اگر شما به همین کارتان ( تربیت طلاب ) توجه کنید بیشتر می توانید به اسلام خدمت کنید، تازه آقا شیخ حسنعلی مرید یکی از شماها بود. که آقای بهجت می فرمودند: منظورشان آقای بروجردی بود. »
شیخ مفید از محمد بن جعفر و دیگران روایت کرده است که مردی از خویشاوندان امام زین العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و به فحش و ناسزا و دشنام پرداخت. امام پاسخی نداد. بعد از رفتن آن مرد، حضرت به همراهانش فرمود: شما گفتههای این مرد را شنیدید، اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید، عرض کردند: میآییم، ما نیز دوست داریم وی را پاسخ گوییم و ما هم حرفمان را به او بزنیم.
امام کفشش را پوشید و به راه افتاد. در بین راه این آیه کریمه را تلاوت میفرمود: … والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.(1)
«آن کسانی که خشم خویش را فرو میخورند و از خطای مردم در میگذرند (نیکوکارند و) خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
ما (با خواندن این آیه) دانستیم که برخورد امام با آن شخص آن طور که ما فکر میکردیم نخواهد بود. حضرت رفت تا به در خانه آن مرد رسید و فرمود: به صاحب خانه بگویید علی بن الحسین (علیهماالسلام) بیرون در ایستاده! وی در حالی که آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که امام برای تلافی آمده است.
اما امام سجاد علیه السلام با نرمی فرمود: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی گفتی، اگر آنچه گفتی در من هست من هم اکنون از خداوند آمرزش میطلبم و اگر در من نیست از خدا میخواهم تو را بیامرزد. آن مرد (شرمنده و خجل زده) میان دو چشمان حضرت را بوسید و عرض کرد: من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خودم بدانچه گفتم سزاوارترم.
راوی حدیث میگوید: آن مرد حسن بن الحسن (یعنی حسن مثنی) بوده است.(2)
” العَفوُ زَکاةُ الظَّفَرِ.(3)
زکات پیروزی، گذشت است.
حضرت علی علیه السلام
پینوشتها: 1- آل عمران /134.2- ارشاد مفید، ج 2، صص 145- 146.
3- نهجالبلاغه، ترجمه شهیدی، ص 397.
منبع: جلوههای تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی
السلام عليك يا صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف
باور کن آخرش به خدا خوب می شوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب می شوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم
کی از دعای اهل بکا خوب می شوم
با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
ام الائمه النجبا خوب می شوم
جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم
من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام بیا خوب می شوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم
«وَلتَنظُر نَفسً مَا قَدَّمَت لِغَدٍ» 1
وهر کس باید بنگرد که برای فردای خود از پیش چه فرستاده است.
هر فردی باید بنگرد وببیند چه چیزی برای روز قیامتش مقدم داشته ،بدین معنا که باید اندیشه کند که چه چیز از پیش فرستاده ،عمل شایسته ای که او را نجات دهد یا عمل بدی که او را هلاک وپست نماید،زیرا اعمالب بر او وارد می شود.
«نگاه کردن در اعمالی که آدمی از پیش برای فردایش می فرستد امری دیگر غیر از تقوا است .یک مومن نیز باید در آنچه کرده دوباره نظر کند.ببینید اگر عیبی داشته آن را بر طرف سازد.آیه به گونه عموم است که هر فردی باید اعمالی که انجام می دهد بنگرد.
این نوع خطاب با آنکه تکلیف در آن عمومی است ،به حسب طبع دلالت بر عتاب وسرزنش مومنان دارد نیز اشاره دارد بر اینکه افرادی که شایسته امتثال این دستور باشند در نهایت عده اندکی هستند.» 2
1-حشر/18
2-طباطبائی،المیزان،ج18،ص216-217
جانبازان، یادگاران روزهای عشق و حماسه اند؛ خاطرات مجسّم سال هایی که درهای آسمان
به روی عاشقان باز بود و فرشتگان در آسمانِ زمین گرم گلچینی بودند.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.
.
شرط شرافت
قال الصادق عليه السلام: من اراد ان يكون فى جوار نبيه و جوارعلى و فاطمه عليهم السلام فلا يدع زيارة الحسين عليه السلام. (21)
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه مىخواهد در همسايگى پيامبر (ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زيارت امام حسين (ع) را ترك نكند.
زيارت، فريضه الهى
قال ابوعبدالله عليه السلام: لو ان احدكم حج دهره ثم لم يزرالحسين بن على عليهماالسلام لكان تاركا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسين فريضة من الله تعالى واجبه على كل مسلم. (22)
امام صادق (ع) فرمود: اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.
كربلا كعبه كمال
قال ابوعبدالله عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام حتى يموت كان منتقص الايمان منتقص الدين، ان ادخل الجنة كان دون المؤمنين فيها. (23)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود تا بميرد، ايمانش ناتمام و دينش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پايينتر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.
از زيارت تا شهادت
قال ابوعبدالله عليه السلام: لا تدع زيارة الحسين بن على عليهماالسلام و مُرّ أصحابك بذلك يمدالله فى عمرك و يزيد فى رزقك و يحييك الله سعيدا ولا تموت الا شهيدا. (24)
امام صادق (ع) فرمود: زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن و به دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نميرى مگر با شهادت.
حديث محبت
عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخير قذف فى قلبه حب الحسين عليه السلام و زيارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسين عليه السلام و بغض زيارته. (25)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خير خواه او باشد محبت حسين (ع) و زيارتش را در دل او مىاندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كينه و خشم حسين (ع) و خشم زيارتش را در دل او مىاندازد.
نشان شيعه بودن
قال الصادق عليه السلام: من لم يأت قبرالحسين عليه السلام و هو يزعم انه لنا شيعة حتى يموت فليس هو لنا شيعة و ان كان من اهل الجنة فهو من ضيفان اهل الجنة. (26)
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال كند كه شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست و اگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.
سكوى معراج
قال الصادق عليه السلام: من اتى قبرالحسين عليه السلام عارفا بحقه كتبه الله عزوجل فى اعلى عليين. (27)
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مىكند.
تصویر از سایت منجی گراف
اول شعبان مصادف است با سالروز درگذشت آیتالله شیخ حمدحسن نجفی، صاحب کتاب «جواهرالکلام» اثری برجسته در فقه شیعه. به همین مناسبت «ایبنا» مروری دارد بر تألیفات این اندیشمند مسلمان و کتابهایی که در سال های اخیر درباره او و آثارش، منتشر شدهان
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، شیخ محمدحسن نجفی، فرزند شیخ باقر، معروف به صاحب جواهر و ملقب به «شیخ الفقهاء» از ارکان علمای شیعه و فقیه کاملی بود که در زمان زندگیاش، مرجعیت عامه داشت و مراتب کمالات او بر شیعه و سنی پوشیده نیست.
اصلیت او عراقی است و در نجف اشرف ساکن بود. در همانجا حوزه عظیمی برای علوم دینی داشت و ریاست مذهبی علمی عموم شیعیان از عرب و عجم را به عهده گرفت و شاگردان زیادی تربیت کرد. او شاگرد شیخ جعفر کاشف الغطاء و شاگرد شاگرد او سید جواد، صاحب «مفتاح الکرامه» است.
دوران زندگی صاحب «جواهرالکلام» زمینه رشد علمی و شکوفایی حوزههای علمیه فراهم بود و این به دلیل نهضت نوین علمی در فقه و اصول(بعد از فروافتادگی سراسری در قرون 11 و 12 هجری قمری) و اواخر قرن دوازدهم به دست موسس بزرگ، محمدباقر وحید بهبهانی و سپس تلاشهای شاگردان وی، در کربلا و نجف بود. بخش بزرگی از این تحول و نشاط علمی، مرهون وجود گرانبهای «صاحب جواهر» است که بیانی شیرین و رسا، تدریس شیوا و دانش فراوان و جستوجوی پیگیرانهای، در یافتن پاسخ برای مشکلات و مسایل فقهی و اصولی داشت.
حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیاست
حضرت خدیجه
پدر او: خو يلد بن عبد الغري بن قُصَي بن كلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: سال 68 پيش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا…، زينب، ام كلثوم، فاطمه و رقيه مي باشند.
لقب: طاهره
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پيغمبر(ص) او را در حجون دفن كرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) ناميده شده است و خديجه به هنگام وفات 65 سال داشت.
***
حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا و طاهر* است.
کنیه او «ام هند» است و قبل از رسول خدا دو شوهر به نامهای «عتیق بن عائذ» و «عمرو الکندی» داشت و از آنها فرزندانی به دنیا آورده بود.
جریان خواستگاری و ازدواج رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم با خدیجه خواندنی و مفصّل است. خدیجه به رسول خدا گفت:«من برای شما زنی را در نظر گرفتهام.»
رسول خدا فرمود:«او کیست؟»
خدیجه عرض کرد:« او کنیز شما خدیجه است.»
خدیجه که یکی از ثروتمندان عرب به شمار می آمد و نوشته اند هشتاد هزار شتر و پول های فراوانی در دست افراد مختلف برای تجارت داشت، وقتی می خواست با رسول خدا ازدواج کند، گفت:«به خدا قسم ای محمـد، اگر مال تو کم است، مال من زیاد است. کسی که خودش را در اختیار تو میگذارد، چگونه مالش را در اختیارت نگذارد؟! من با تمام اموال و کنیزانم در اختیار توام.»
خدیجه بعد از ازدواج با رسول خدا به عمویش، ورقه، فرمود:« این اموال مرا بگیر و نزد محمـد ببر و به او بگو من تمام اموال و بردگان و آنچه را در اختیار من است به او هدیه میکنم.»
ورقه این خبر را در بین زمزم و مقام ابراهیم با صدای بلند به گوش همه مردم رسانید و آنها را شاهد گرفت.
صفحات: 1· 2
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه چون ماه شعبان داخل مى شد، امام زين العابدين(عليه السلام) اصحاب خود را جمع مى كرد و مى فرمود: اى ياران من! مى دانيد اين چه ماهى است؟ اين ماه شعبان است، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمود: شعبان ماه من است پس براى محبّت به پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و براى تقرّب به پروردگار خود، اين ماه را روزه بداريد، به حقّ آن خدايى كه جان على بن الحسين(عليهما السلام) در دست اوست سوگند ياد مى كنم كه از پدرم حسين بن على(عليهما السلام) شنيدم فرمود: از اميرمؤمنان(عليه السلام) شنيدم كه: هر كس ماه شعبان را براى محبّت به پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) و تقرّب به خداوند روزه بگيرد، خداوند او را دوست مى دارد و به كرامت خويش در روز قيامت نزديك مى كند، و بهشت را بر او واجب مى گرداند.
«وَلتَنظُر نَفسً مَا قَدَّمَت لِغَدٍ» 1
وهر کس باید بنگرد که برای فردای خود از پیش چه فرستاده است.
هر فردی باید بنگرد وببیند چه چیزی برای روز قیامتش مقدم داشته ،بدین معنا که باید اندیشه کند که چه چیز از پیش فرستاده ،عمل شایسته ای که او را نجات دهد یا عمل بدی که او را هلاک وپست نماید،زیرا اعمالب بر او وارد می شود.
«نگاه کردن در اعمالی که آدمی از پیش برای فردایش می فرستد امری دیگر غیر از تقوا است .یک مومن نیز باید در آنچه کرده دوباره نظر کند.ببینید اگر عیبی داشته آن را بر طرف سازد.آیه به گونه عموم است که هر فردی باید اعمالی که انجام می دهد بنگرد.
این نوع خطاب با آنکه تکلیف در آن عمومی است ،به حسب طبع دلالت بر عتاب وسرزنش مومنان دارد نیز اشاره دارد بر اینکه افرادی که شایسته امتثال این دستور باشند در نهایت عده اندکی هستند.» 2
1 -حشر/18
2 -طباطبائی،المیزان،ج18،ص216-217
‘ من دنيا را طلاق دادم. خداي بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقياسها و معيارهاي جديد بر دلم گذاشت و خواسته هاي عادي و مادي و شخصي در نظرم حذف شد. روزگاري گذشت که دنيا و مافيها را سه طلاقه کردم و ازهمه چيز خود گذشتم. از همه چيز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و اين شايد مهمترين و اساسي ترين پايه پيروزي من در اين امتحان سخت باشد.’
فرستادن خداوند متعال، انسانی را به سوی جن و انس، تا آنان را به راه حق دعوت کند و شرط آن، دعوی پیغمبری، اظهار معجزه، آگاهی از امور پنهان و دیدن فرشتگان است.
هدف از بعثت انبیا چیست؟
حکمت آفرینش اقتضا میکند که چون خداوند حکیم، چیزی را ایجاد میکند و مدت زمانی برای زیست آن مقرر میدارد، هر آنچه مورد نیاز آن شیء در دوران بقای وی باشد، فراهم سازد: «قالَ رَبّنَا الّذي أَعْطى كُلّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمّ هَدى» (طه/50).
انسان که موجودی اجتماعی خصلت و مدنی الطبع است، به بنی نوع خود در شئون زندگی نیازمند است. زندگی مشترک و متعاقب آن اصطکاک منافع، زمینهساز اختلاف و کشمکش شدید خواهد بود: « كانَ النّاسُ أُمّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ…» (بقره/213) حال اگر قانونی جامع و متناسب با خلقت بر او حکمفرما نباشد، با وجود چنان اختلافی، محیط زندگی متشنج و غیر قابل زیست میگردد.
«قانون» نیز بایستی از جانب آفریدگار باشد؛ زیرا تنها کسی که به ابعاد گوناگون حیات و به درون و برون «آفریده» آگاه میباشد و به عوامل پیوستگی و گسیختگی «افراد جامعه» اطلاع و احاطه کامل دارد، آفریدگار او است.
«آورنده قانون» بایستی از جنس عمل کنندگان به قانون باشد؛ چه اینکه معاشرت و همزیستی پیامرسان با گیرندگان پیام در «پذیرش پیام» دخالت تامّ داد، و دیگر این که با پیاده شدن قانون در عمل آورنده، حجت بر همگان تمام باشد که دگر نتوانند بگویند که این قانون عملی نیست.
پیامبر اسلام، کی مبعوث شد؟
این واقعه در سال چهلم عام الفیل و به نقل مورخان 6203 سال پس از هبوط آدم(ع) اتفاق افتاد. اما در اینکه کدام روز از ایام سال، این حادثه رخ داد؟ میان مورخان اختلاف است: مشهور شیعه امامیه، بیست و هفتم رجب، و قول مشهور فرق دیگر مسلمین، ماه رمضان است. یعقوبی مینویسد: هنگامی که رسول خدا(ص) مبعوث شد، چهل سال تمام از عمرش سپری گشته بود. بعثت وی در ماه ربیع الاول و به قولی، در رمضان، و از ماه های عجم در شُباط (اسفند) بود.
آغاز دعوت چگونه بود؟
دعوت رسول خدا و انذاری که در آغاز سورۀ «مدثّر» بدان مأمور گشت، از محیط خانه و زندگی خود وی شروع شد و نخست همسرش «خدیجه» دختر «خویلد» ایمان آورد و رسالت وی را تصدیق کرد و پیوسته رسول خدا را در تبلیغ و استقامت یاری میداد.
در همین محیط خانوادگی بود که «علی بن ابی طالب» پیش از همۀ مردان به رسول خدا ایمان آورد و با وی نماز گزارد و در آنچه از جانب خدا میآورد، تصدیقش میکرد.
مقریزی پس از نام بردن هشت نفر که پیش از همه اسلام آوردهاند، میگوید:
اما علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم قرشی هاشمی، پس هرگز به خدا شرک نیاورده بود، چه خدای متعال خیر او را میخواست و او را در کفالت پسر عمویش سید المرسلین «محمّد» (ص) قرار داد. هنگامی که وحی به رسول خدا آمد و «خدیجه» را خبر داد و او هم تصدیق کرد، خدیجه و علی بن ابی طالب و زید بن حارثه با رسول خدا(ص) نماز میگزاردند. و موقعی که آن حضرت نزد کعبه نماز میگزارد و بیم آن میرفت که قریش مزاحم شوند، «علی» و «زید» او را محافظت میکردند.
……………………………………………………………………………………………………………
(معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج3، ص203 ـ 207، با تلخیص و ویرایش)
أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَي الابِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَ إِلَي السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ وَ إِلَي الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ وَ إِلَي الارْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ 1
آیا به شتر نمی ننگرند که چگونه آفریده شده وبه آسمان که چگونه برافراشته شده ؟وبه کوه ها که چگونه برپا داشته شده ؟وبه زمین که چگونه گسترده شده است؟
این آیه منکرین را نخست دعوت می کند به اینکه در شتر بنگرید،که چگونه خلق شده وخداوند آن را چگونه از زمین مرده،وفاقد حیات بی شعور به این صورت درآورده است. 2
در مجمع البیان به نقل از ابی عمروبن علاو زجّاج گفته است:«آیا با بیشترین نگاه کردن به او وآنچه خداوند ترکیب نموده از شگفتی های خلقت که با تمام بزرگی وقوتش کودکی آن را خوار کرده ومطیع ورام او می شود» 3
آیا گمشدگان وادی غفلت،به اسرار شگفت انگیز این موجود اندیشه نمی کنند،تا راهی به حق یافته واز بی راهه بازگردند.به آسمان نگاه کنید که چگونه افراشته شده که در آن خورشید وماه وستارگان درخشنده برای بقای زندگی انسان آفریده شده اند .هر روز در پرتو اکتشافات جدید عظمت آسمان بیش از پیش بر انسان نمایان شده،تفکر ونگرش در کوه ها که خداوند به منزله میخ های زمین قرار داده ودر درون خود آب ها ومعادن ذخیره شده برای استفاده بشر حفظ نموده است
«واگر کوه ها نبودند زمین اهلش را فرو می برد» 4
به مسطح وگسترده بودن زمین نگاه کنید که شایسته زندگی برای بشر است در تفسیر کبیر آمده است که:
اعراب در گذشته قبل از هر چیز چشمشان به شتری که بر آن سوار بودند می افتاد ودر فکر فرو می رفتند وهنگامی که بالای سرشان نگاه می کنند چیزی جزآسمان مشاهده نمی نمودند ،وهنگامی که به چپ وراست خود نظر می افکندند ،جز کوه ها چیزی مشاهده نمی شد،وهنگامی که به زیر پای خود نگاه می کند چیزی جز زمین وجود نداشت،گویی خداوند به آنها دستور اندیشه کردن می دهد ،اندیشه ای به هنگام تنهایی که طبعاًبر محور این چهار چیز دور می زند
1-غاشیه ،20-17
2 - طباطبائی المیزان،ج20،ص400
3-طبرسی،مجمع البیان،ج10،ص338
4 -همان
قالَ الاِْمامُ الْكاظم(عليه السلام) :
1- تعقّل و معرفت
«ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِياءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى عِبادِهِ إِلاّ لِيَعْقِلُوا عَنِ اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.»:
خداوند پيامبران و فرستادگانش را به سوى بندگانش بر نينگيخته، مگر آن كه از طرف خدا تعقّل كنند. پس نيكوترينشان از نظر پذيرش، بهترينشان از نظر معرفت به خداست، و داناترينشان به كار خدا، بهترينشان از نظر عقل است، و عاقلترين آنها، بلند پايه ترينشان در دنيا و آخرت است.
2- حجّت ظاهرى و باطنى
«إِنَّ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَيْنِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِياءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ.»:
همانا براى خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پيامبران و امامان; و حجّت پنهانى عبارت است از عقول مردمان.
3- صبر و گوشهگيرى از اهل دنيا
«أَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيا وَ الرّاغِبينَ فيها وَ رَغِبَ فيما عِنْدَ رَبِّهِ وَ كانَ اللّهُ آنِسَهُ فِى الْوَحْشَةِ وَ صاحِبَهُ فِى الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِى الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ فى غَيْرِ عَشيرَة.»:
صبر بر تنهايى، نشانه قوّت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالى تعقّل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انيس اوست و در تنهايى يار او، و توانگرى او در ندارى و عزّت او در بىتيره و تبارى است.
4- عاقلان آينده نگر
«إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِى الدُّنْيا وَ رَغِبُوا فِىالاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيا حَتّى يَسْتَوْفى مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَيَأْتيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْياهُ وَ آخِرَتَهُ.»:
به راستى كه عاقلان، به دنيا بىرغبتند و به آخرت مشتاق; زيرا مىدانند كه دنيا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنيا او را بخواهد تا روزىِ خود را از آن دريافت كند، و هر كه دنيا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنيا و آخرتش را بر او تباه كند.
5- تضرّع براى عقل
«مَنْ أَرادَ الْغِنى بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِى الدّينِ فَلْيَتَضَّرَعْ إِلَى اللّهِ فى مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ اسْتَغْنى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِما يَكْفيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنى أَبَدًا.»:
هر كس بىنيازى خواهد بدون دارايى، و آسايش دل خواهد بدون حسد، و سلامتى دين طلبد، بايد به درگاه خدا زارى كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفايتش كند قانع باشد. و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بىنياز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بىنيازى نرسد.
گرفته شده از این لینک
«فَسیرُوا فِی الأرضِ فَانظُرُوا کَیفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَّذِبِینَ» 1
در زمین بگردید وببینید فرجام انکار پیشینیان چگونه بوده است؟
«در زمین گردش وسیر کنید واخبار تکذیب کنندگان را وآنچه را که به آنها رسیده،با دیده عبرت بنگرید تا پند بگیرید ودیگر همچون آنها عمل نکنید وراه تکذیب وانکار پیامبر را در پیش نگیرید»؛ 2
زیرا این آدم نماهای مغرور و واژگون در غرایز وشهوت ،حقایق و واقعیت حیات ورهبران الهی را تکذیب کردند.امر به گردش ودیدن آثار پیشینیان ،ملت های گذشته و پادشاهان وفراعنه گردنکش ،به جهت عبرتی است که در دیدن آثار آنان وجود دارد،چه آنکه می بینیم آنان از بین رفته بدون اینکه قصرهای بلندشان ویا گنج های ذخیره شده آنها ویا تخت های مجللشان برایشان فایده ای داشته باشد.امر به سیر در زمین امری محال نیست ،بلکه مقصود شناخت احوال تکذیب کنندگان است ،زیرا اثر مشاهده آثار گذشتگان قوی تر از شنیدن آثار آن است.
هنگامی که در برابر آثار گذشتگان قرار می گیریم ،گویا یک مرتبه ویرانه ها جان می گیرند واستخوان های پوسیده از زیر خاک زنده می شوند،وجنب وجوش پیشین خود را آغاز می کنند .گذشته دور برای ما ترسیم می شود که دورنمای واقعی برای عبرت وتجربه نظر کنندگان است.بار دیگر نگاه می کنیم همه را خاموش وفراموش شده می بینیم.مقایسه این دو حالت نشان می دهد افراد خودکامه چه کوتاه فکرند که برای رسیدن به هوسهای بسیار زود گذر به هزاران دروغ وجنایت آلوده می شود.چه بسا ضرورت کاوش ودقت در فرجام تکذیب کنندگان دین الهی الزامی است.
«قُل سِیرُوا فِی الأرضِ فأَنظِرُوا کَیفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُجرِمِینَ» 3
بکو در زمین بگردید پس ببین فرجام گنه پیشگان چگونه بود.
خداوند دستور می دهد که در زمین سیر کنند وعاقبت مجرمینی که انبیاءرا تکذیب کرده وانذار آنها را به هیچ گرفتند،ببینند که بازدید از آثاربه جا مانده آنها یکی از ابزار رشد وتعالی وتربیت می باشدو همچنین نظر وتفکر در عاقبت امر ایشان که خانه های خرابشان وآبادی های ویران وخالی ایشان بر آن دلالت دارد برای صاحب بصیرتی که بخواهد عبرت بگیرد کافی است.
آیت الله مکارم شیرازی در تشریح آیات فرموده :«کمی در جهان سیر کنید وآثار این گذشتگان مجرم وگنهکار ومنکر توحید ومعاد را بنگرید.چرا که مشاهده یکی از آثار آنچنان طوفانی در دل وجان انسان بر پا می کند که مطالعه چندین کتاب قطور چنان اثری ندارد» 4
سپس باید نگریست که چگونه خدا آنها را هلاک کرد ودیار آنها را قلع وقمع گردانید.باید از کفر محرمان وگناه کاران عبرت گیرند،زیرا برای مسلمانان در ترک گناهان وترس از عاقبت آنان لطف بزرگی است.
1 -آل عمران،137؛نحل ،35
2-طبرسی،مجمع البیان،ج2،ص397
3 -نمل ،69
4-مکارم شیرازی،تفسیر نمونه ،ج15،ص531،530
قسمتی از پایان نامه من با موضوع نگاه در آیات وروایات
امیرمومنان علیه السلام مي فرمود: بوسيدن كودك، رحمت و محبت است، بوسيدن زن، شهوت است، بوسيدن پدر و مادر، عبادت است، و بوسيدن برادر مسلمان، دين است.
بعضي ها ما را سرزنش مي کنند که چرا دم از کربلا مي زنيد و از عاشورا ؛ آنها نميدانند که براي ما کربلا بيش از آنکه يک شهر باشد يک افق است که آن را به تعداد شهدايمان فتح کرده ايم ، نه يک بار نه دو بار … به تعداد شهدايمان. شهيد آويني
خدايا بفهمانم که بي تو چه ميشوم اما نشانم نده…
مهربانا همه بفهمانم هم نشانم بده من با تو چه خواهم شد…
صفحات: 1· 2
1- زني از زن ديگر پرسيد: به نظر تو خوشبخت ترين زن دنيا چه کسي بوده است؟ گفت :حوا. پرسيد چرا؟
گفت : براي اينکه نه مادر شوهر داشته ونه خواهر شوهر و از همه مهمتر شوهرش آدم بوده.
2- مردان ميگويند: امان از دست اين خانمها!
اگه شام نخواهيم، ميگن: ذليل مرده شام با كي كوفت كردي؟!
اگه زياد بگيم دوستت دارم، ميگن: باز چه نقشه اي تو سرته
اگه لباسهاي معمولي بپوشيم، ميگن: تو اصلا سليقه نداري.
اگه تيپ بزنيم بريم سر كار، ميگن: ببينم با كي قرار داري؟
اگه زياد بهشون زنگ بزنيم، ميگن: به من اعتماد نداري.
اگه نگيم دوستت دارم، ميگن: پاي كس ديگهاي وسطه.
اگه زنگ نزنيم، ميگن: انگار سرت خيلي شلوغه.
اگه تو خونه زياد بخنديم، ميگن: ديونه شدي.
اگه شام بخواهيم، ميگن: فقط فكر شكمشه.
اگه كم بخنديم، ميگن: بخت النحس.
شما بگين ما چيکار کنيم؟…
بسيجي عاشق کربلاست وکربلا را تومپندار که شهري است در ميان شهرها و نامي است در ميان نامها،نه؛ کربلا حرم حق است وهيچ کس را جز ياران امام حسين عليه السلام راهي به سوي حقيقت نيست. کربلا ما را نيز در خيل کربلاييان بپذير….
شهيد آويني
÷
پدرم به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد / سرم به خاک رهت ارجمند خواهد شد
لبی که زمزمه درد میکند شب و روز / به یمن روزی تو پر نوشخند خواهد شد
روزت مبارک پدر
قلبش درد گرفت. پزشکها ریختند توی اتاق و کارها روبهراه شد. یکی از آنها داشت آقا را دلداری میداد. گفت: «چیزی نیست. مطمئن باشید. همه امکانات جور است». آقا گفت: «لازم نیست به من اطمینان و دلداری بدهید. بروید فکری به حال این مردم بکنید».
• کتاب طبیب دلها، ص 289، به نقل از دکتر عارفی
روزهای آخر بود. گفتم: «آقا دارم میروم نماز جمعه بخوانم. حرفی برای مردم ندارید؟». گفت: «به مردم سلام برسانید و بگویید دعا کنید که خدا من را بپذیرد. دعا کنید که خدا من را ببرد». خداحافظی کردم اما دلم نمیآمد این را به مردم بگویم. مانده بودم. نه میتوانستم بگویم و نه میتوانستم نگویم. با احمدآقا برگشتیم پیش آقا. گفتم: «این جور بگوییم مردم خیلی ناراحت میشوند». آقا گفت: «خیلی خوب، اگر میبینید مردم ناراحت میشوند، بگویید انشاءالله خوب شدم و بیرون آمدم، خودم جواب محبتهای شما را میدهم».
• کتاب یادها - 13، ص 278، به نقل از حجت الاسلام والمسلین هاشمی رفسنجانی
بر گرفته از گفتگوی دینی
اي شقايق هاي آتش گرفته ، دل خونين ما شقايقي است که داغ شهادت شما را بر خود دارد ،آيا آن روز نيز خواهد رسيد که بلبلي ديگر در وصف ما سرود شهادت بسرايد ؟ شهيد آويني
نام آفتابگردان همه را به ياد آفتاب مي اندازد.
نام انسان آيا کسي را به ياد خدا خواهد انداخت؟
آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گريستم …
23سال…کم نیست، عمریست برای خودش.
یک عمر است که نیستی، اما انگار هرساله در ذهن های بیشتری متولد می شوی…
هر روز، انگار روز آشنایی جهانیان است با انقلاب ما، انقلابی که بی نام تو در هیچ جای جهان شناخته شده نیست…
بیداری اسلامی را تو پایه گذاری کردی و حزب الله و حماس، شاگردان مکتب تو هستند. مصر و لیبی و تونس از روی سرمشق انقلابی تو می نویسند….
نیستی، اما روح بلندت هست… یادت هست…. تفکرت هست و پابرهنگانی که همواره در رکاب تو باقی خواهند ماند…
آنان که شیفتگان خدمتند و نه تشنگان قدرت…
پیروان اسلام ناب محمدی، هم آنانی که نه شرقی اند و نه غربی، و تنها به صرا ط جمهوری اسلامی مستقیم اند..
تو جاودانه ای …. حتی اگر بخواهند موسسه محو آثار تو را تاسیس کنند…
خرداد 68 پایان تو نبود، روح تو انگار در کالبد “سد علی ” دمیده شده و صدای توست انگار، که از ایشان به گوش می رسد…
آقا امروز علمداری میکند انقلابی را که تو بنیان نهادی، تا روز موعود… روزی که امانت را باید به صاحبش باز گرداند و الحق و الانصاف که چه خوب امانتداری بودی و چه خوب امانتداری را جانشین خود کردی…
23 سال گذشت، اما عشق و ارادت عاشقان و دلباختگان کم نمی شود.
همه می آیند برای پابوس مرقدت، برای اینکه یک صدا فریاد برآورند ” بر لوح دلم عکس امام است هنوز...”
“می” فروشی گفت کالایم “می” است/ گرمی بازارم از ساز و “نی” است
من “خمینی” دوست می دارم که او/ هم “خم” است و هم “می” است و هم “نی” است…
در منزل کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود. لذا یک کارگر بهتر را به جایش استخدام کردیم. بعد از چند روز به ایشان گفتم این خیلی کارگر خوبی است. هنوز صحبتم تمام نشده بود که در پاسخ گفت: اگر با این جمله می خواهید به من بفهمانید که قبلی خوب نبوده این یک غیبت استو من حاضر نیستم بشنوم.
خاطره ای از امام رحمه الله علیه
دیوان امام خمینی
شیخ حر عاملی و عنایتی از امام زمان علیه السلام
از علمای بزرگ و صاحب نام شیعه مرحوم شیخ حر عاملی قدس سره ( 1033 – 1104 قمری ) صاحب کتابهای ارزشمندی چون وسائل الشیعه و اثباة الهداة می باشند .
آن بزرگوار در کتاب « اثباة الهداة » یکی از خاطرات دوران کودکی خود را در ردیف معجزاتی آورده که به چشم خود دیده است . وی می نویسند :
در کودکی – حدود ده سالگی – به مرض بسیار سختی دچار شدم که بستگانم گرد من جمع شدند و در حال گریه زاری مهیای عزا شدند و یقین داشتند که من همان شب از دنیا خواهم رفت . در همان حال بین خواب و بیداری ، پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امامان دوازدهگانه علیهم السلام را دیدم .
به آنها عرض سلام نمودم و با یک یک آنها مصافحه کردم ، بخصوص با امام جعفر صادق علیه السلام گفتگو نمودم که مضمون آن الان در خاطرم نیست ، جز اینکه می دانم در حق من دعا کردند . چون به امام زمان علیه السلام سلام گردد و با ایشان مصافحه نمودم ، گریستم و عرض کردم : مولای من ؛ می ترسم در این مرض بمیرم در صورتی که هنوز بهره خویش را از علم و عمل نگرفته ام .
امام زمان علیه السلام فرمود : نترس که در این بیماری نمی میری بلکه خداوند تو را شفا می دهد و عمر درازی خواهی کرد . سپس کاسه ای که در دست داشت به من داد . من نیز نوشیدم و در همان لحظه خوب شدم و بیماری ام به کلی برطرف شد و نشستم . بستگانم از این حال شگفت زده شدند و من هم تا چند روز قضیه را برای آنها نقل نکردم . 1
« انصاری اصفهانی »
پی نوشت
1 . اثباة الهداة ، ج7 ، ص 378 .
-روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:”در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.”
سقراط گفت:”چرا رنجیدی؟” مرد با تعجب گفت :”خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است.”
سقراط پرسید:”اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟”
مرد گفت:”مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.”
سقراط پرسید:”به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟”
مرد جواب داد:”احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.”
سقراط گفت:”همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است.
شهيد علي ابوالحسني: از همه مردم مي خواهم که به ريسمان خدايي چنگ زنيد و از تفرقه بپرهيزيد و گرنه مديون خون شهدا هستيد.
اگر ندانستم از تو چه بخواهم و از درخواست خودم حیران بودم ؛ تو مرا به آن چه صلاحم هست رهنمون باش.و دلم را بدانچه رستگاری من در آن هست؛متوجه فرماکه چنین کاری از توشگفت آور نیست و از کفایت های توناساخته نمی باشد.
« نهج البلاغه » خطبه 218
نویسنده کتاب مطلع مهر میگه:
جنس زن و مرد اگر با هم به هر عنوان ارتباط پیدا کنند ، چه ارتباط کاری و چه ارتباط
فرهنگی ، به طور ناخود آگاه به هم وابسته میشوند.
ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه یه مبحث طولانیه. برو بخون میفهمی ناخودآگاه وابسته
شدن یعنی چی!
وابستگی یعنی:
حتی عیب های طرف مقابل را می بینید اما نمی توانید از او دل بکنید.
یادت باشد:
خنده هایت در محیط کار ، فقط خنده نیست.
یادت باشد:
به هر کس و هر کجا نباید لبخند زد.
یادت باشد:
رفتار تو برخورد دیگران را مشخص میکند.
یادت باشد:
حرمت تو ، در رفتار و گفتارت است.
شهيد علي اصغر آقايي: هميشه و در همه حال به ياد خداي حق تعالي باشيد و کارهايتان خالص و بي ريا فقط و فقط براي رضاي خداوند باشد.
الهی! تا با تو آشنا شدم از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
الهی! همه شادی ها بی یاد تو غرور است و همه غمها با یاد تو سرور است.
الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.
الهی! حاضری چه جویم؟ ناظری چه گویم؟
الهی! چون با تو به تو امانم،همانا دان که نومسلمانم.
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن.
الهی! ندانم که جانی یا جان را جانی، نه اینی نه آنی، ای جان را زندگانی، حاجت ما عفو است و مهربانی.
الهی! تو غیب بودی و من عیب بودم، تو از غیب جدا شدی و من از عیب جدا شدم.
الهی! گریخته بودم، تو خواندی، ترسیده بودم، بر خوان تو نشاندی، ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به عطای خویش، اکنون می ترسم که بفریبی به عطای خویش.
الهی! از کشته ی تو خون نیاید و از سوخته ی تو دود، کشته ی تو به کشتن شاد و سوخته ی تو به سوختن خشنود.
الهی! آنچه بر سر ما آید، بر سر کس نیاید، دیده ای که به نظاره ی تو آیدهرگز باز پس نیاید.
الهی! نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشته ی خود نام کن و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن.
الهی! اگر یک بار گویی: بنده ی من، از عرش بگذرد خنده ی من.
الهی! آتش دوری داشتی، با آتش دوزخ چکار داشتی؟
الهی! می پنداشتم که ترا شناختم، اکنون آن پنداشت و شناخت را در آب انداختم.
الهی! به عزت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب مرا که می توانی.
کسی که مثل هیچ کس نیست…
شب آرزو ها نزدیکه یادتون نره خدا خیلی این روزا نزدیکه.
برا هم دیگه دعا کنیم آرزوهای قشنگ قشنگ…
امیدوارم حال خودمون/دلمون/روحمون و…همگی خوب خوب باشه…
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی شد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی توانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند . کوهنورد همانطور که داشت بالا می رفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیش را به یاد می آورد. داشت فکر می کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چاره ای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
“خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی می توانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که می توانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست
خداوندا؛
پناهم می دهی امشب؟
میان آب و گِل رقصان، میان خار و گُل خندان؛
در آن آغوش نورانی، پناهم می دهی امشب؟
دل و دین در کف یغما و من تنها؛
در این هنگام روحانی، پناهم می دهی امشب …؟!
آدمها زندگی میکنند … انسانها زیبا زندگی میکنند؛
آدمها میشنوند … انسانها گوش میدهند؛
آدمها میبینند … انسانها عاشقانه نگاه میکنند؛
آدمها در فکر خودشان هستند … انسانها به دیگران هم فکر میکنند؛
آدمها میخواهند شاد باشند … انسانها میخواهند شاد کنند؛
آدمها میتوانند انسان شوند … انسانها در ابتدا آدم بودند؛
آدمها آدماند … انسانها انسان؛
اما …
آدمها و انسانها هر دو انتخاب دارند؛
اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است …
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد. از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد. و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد. از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را “أصب” مىگویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مىشود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ». ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفتهاى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمىداند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماههاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است. پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزهداران آن نائل مىگردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدتها و هولهاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود
هی کار دست من بدهد چشم های تو
هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود
با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان
حس می کنم که قافیه هایم عوض شود
جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر
با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود
سهراب ِ شعرهای من از دست می رود
حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود
قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز
در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود
حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ
انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد
با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
ایستادن اجبار کوه بود ، رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت می کنیم که همه ی ما خاطره ایم !
لعنت به آنکه کرده جسارت به محضرت
تیری نشانده با سخن خود به پیکرت
نام تو آسمانیُّ و پاک و مقدَّس است
تو بی نظیری ُّو حرمی کرده باورت
اخلاص کاملی نقیُّ و مالک دلی
نفرین حق به دشمن پست و ستمگرت
قعر جهنَّم است و عذاب است و شعله ها…
سهم کسی که خصم شما بود و مَنظرت
هادیِّ آل فاطمه جانم فدای تو
جانها نثار راه تو و رسم اطهرت
تو مثل مرتضی ولیُّ و والیُّ و علی
من عاشق و فداییُّ و مجنون و نوکرت
دستی که بر علیه نگارم قلم زده
“تبَّت یداه” بریده به دستان لشکرت
هادیُّ و مهدیّند تمامیِّ عشق من
لعنت به آنکه کرده جسارت به محضرت
گوشه ای از پیام تسلیت شهادت آیت الله حکیم ، در بیانات مقام معظم رهبری
این شهید عزیز ، عالم مجاهدی بود که سال های متمادی برای احقاق حق ملت عراق با رژیم خبیث صدام مبارزه کرد و پس از سقوط آن مجسمه شر وفساد در مقابله بااشغالگران امریکایی و انگلیسی همچون سد محکمی ایستاد و مبارزه ای دشوار را با نقشه های شوم آنان آغاز کرد و خود را برای شهادت در راه این جهاد بزرگ و پیوستن به خیل شهیدان خاندان معظم آل حکیم و دیگر شهیدان علم و فضلیت در عراق آماده کرده بود.
ممد نبودی ببینی
شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
امیدم گشته نا امیدبعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند
در یاد مستان نامت می ماند
شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
le="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">
امیدم گشته نا امیدبعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند
در یاد مستان نامت می ماند
آقای من :تو در نهایتی خواهی آمد که حد تابع دنیا
نیست.تو در کنجی از جغرافیای زمین طلوع خواهی کرد که جواب نهایی تمام معادلات زمین
است.
آقای من : بیا که اوضاع معکوس شده است.منحنی ارزشها
نزولی اکید است.نمودار حرکت ما انسانها پر از اکسترمم شده است.
سرور من : روز هفتم هفته که دلم مشتق شده است،اشتیاق
دیدار تو را با دعای ندبه در هم می آمیزم و با توبه زمزمه می نشینم.زمزمه ای که
واحدهای آن کم است ولی تو آن را می شنوی.
آقا جان: تمام سوالات ذهنم را به صورت دستگاه های چند معادله و چند مجهولی در آورده ام و برای جوابهای آن راهی جز مبهم بودن نیافته ام.
هر چه به مشتاقان و منتظران تو می نگرم در معادله زندگی هیچ کدام در دنیای حقیقی ریشه ای ندارند مگر در دنیای مختلط فریب و دروغ.
سرور خوبم: با خود عهدمی بندم ،مهر و محبت تو را با نوشتن نام زیبایت بر مقدمه تمام ترسیم شده تدریسم تقسیم کنم و هزار بار بر این سطر نام تو را در ذکر تمام خوبیهایت ضرب کنم و با دل منتظرم جمع ببندم.
مولای من: سری به سریها و دنباله های منتظرانت بزنیم که سیگمای تمام آنها به ٣١٣ تن می رسد ،چه فاجعه ای است این دنیا ،مگر اوضاع قرینه شود یا محور زندگیها انتقال یابد تا زمینه آمدنت در مختصات دنیا فراهم شود.زمانی که با خود می اندیشم که کدام رابطه و ضابطه باعث خواهد شد بین من و شما زوج مرتب شکل گیرد دیدم و درک کردم که به راستی شرط برقراری این است که اگر مولفه ی اول یکرنگ و صمیمی بود مولفه دوم هم یکرنگ و صمیمی باشد.
اینجا وقتی دلم می گیرد انتظار تو را مدلسازی می کنم .تمام ابعاد ایمانم را در حکم ذره می بینم و آنچه به من آرامش می دهد این است که به هندسه عبادت روی آورم و در مستطیل سجاده سر بر دایره مهر تو گذارم و از خدای تو مهرت را طلب کنم.
باور کن در کلاس درسم بارها گفته ام ،دانش آموز عزیز در فضای نمونه ی زندگی انسانها پیشامدی بنویسید که تعداد منتظران شما رقم بزند .به امید آنکه در بررسی احتمال ظهورت عددی نزدیک به یک ببینم.بارها گفته ام همنهشتی انسان و ایمان وقتی برقرار است که ایمان بین تمام انسانها برقرارباشد و باقیمانده ربا و کذب نیاورد.
اما…. میدانم و خوب میدانم،
تو روزی خواهی آمد که تصاعد خوبیها برقرار باشد،
که ارتفاع عدالت بر قاعده دنیا قابل ترسیم باشد،
که مساحت دنیا فضای پیوسته خوبیها باشد،
که از جمکران تا وادی سهله خط مستقیم عشق باشد،
که انتظار و اشتیاق تنها مجهول مساله انسانها باشد.
*به امید طلوع آقا در بیکران دنیا*
از نماز نخواندنش، آن هم در اول وقت كه همهى بچهها به امامت روحانى گروهان مشغول اداى آن بودند بايد حدس مىزدم كه مسلمان نيست، ولى هيچ وقت چنين برداشتى به ذهنم خطور نكرد. مخصوصا اين كه سه روز پيش هنگام خواندن زيارت عاشورا ديده بودم كه او نيز پشت خاكريز و كمى دورتر از بچهها، زنگار دل به آب ديده شستشو مىكرد.
بعد از نماز به طرف او رفتم و سلام دادم. احوالپرسى گرمي كرديم و با هم روى چمنهاى بهارى كه از شدت گرما خيلى زود پاييزى شده بودند نشستيم .
حس كنجكاوى وادارم مىكرد تا بپرسم چرا نماز نميخوانى ؟! اما نجابتى كه در سيمايش مىديدم، اين اجازه را به من نميداد. پرسيدم:
چند وقت است كه در جبههاى؟
- دو ماه مىشود.
از كجا اعزام شدى؟
- يزد.
مىتوانم بپرسم افتخار همكلامى با چه كسى را دارم؟
-كوچيك شما اسفنديار.
اسم قشنگى است، به چه معنى است؟
-اسفنديار يك اسم اصيل ايرانى است. از دو قسمت “اسفند ” و “داد ” تشكيل شده است . در ايران باستان “اسپنت تات “بود كه بر اساس قاعده ابدال حرف “پ ” به “ف “و “ت “به “د ” تبديل به اسفنديار شده، يعني دادهي مقدس.
وقتى ديدم اين گونه سليس و روان حرف مىزند، من نيز از سدى كه حيا برايم ساخته بود، گذشتم و خيلى رك و پوست كنده پرسيدم: چرا نماز نمىخوانى؟
صفحات: 1· 2